1378/9/23 ايمان كامل - 2 بايگاني سالانه - 1378



بسم الله الرحمن الرحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي.

دعاي مكارم الاخلاق را امسال ماه رمضان مي‌خواهيم تفسير كنيم، جمله اول و دوم بوديم: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ بَلِّغْ بِإِيمَانِي أَكْمَلَ الْإِيمَانِ، وَ اجْعَلْ يَقِينِي أَفْضَلَ الْيَقِينِ، وَ انْتَهِ بِنِيَّتِي إِلَى أَحْسَنِ النِّيَّاتِ، وَ بِعَمَلِي إِلَى أَحْسَنِ الْأَعْمَالِ»(صحيفه سجاديه، دعاى 20) خدايا ايمان مرا كامل قرار بده. ايمان درجه دارد و در جلسه قبل گفتيم كه حديث داريم، ايمان ده درجه دارد و اين را هم اضافه كنم كه: حضرت عليه السلام فرمود: هركس ايمانش زيادتر است فشار نياورد به كسي كه ايمانش ضعيفتر است. يعني همديگر را تحمل كنيد. امام صادق عليه السلام فردي را براي كاري به مأموريتي فرستاد رفت و برگشت عرض كرد كه: آقا مردم آن منطقه دين ندارند. حضرت عليه السلام فرمود: نگو دين ندارند بگو يك يا دو مرحله از دين را ندارند، بعد فرمود ايمان ده درجه است و كسي كه هفت درجه دارد نبايد تشر بزند به كسي كه شش درجه دارد. يكي نماز شب و يكي نماز صبح مي‌خواند، زود نگوييد فلاني ضد ولايت فقيه است، مسلمان است ولايت فقيه را هم قبول دارد و تقليد مي‌كند، مسلمان که نمي‌تواند تقليد نكند ولي درجه‌ها فرق مي‌كند، هر كسي يك جوري يك آقايي را دوست دارد. يكي آنقدر من را دوست دارد كه به من افطاري مي‌دهد، نماز هم پشت سر من مي‌خواند. يكي افطاري نمي‌دهد ولي نماز مي‌خواند و يكي نماز هم(نمازهاي يوميه) نمي‌آيد ولي نماز عيد را مي‌آيد. به هر حال كساني كه در جهت خدا هستند، مؤمن هستند منتها درجات متفاوت دارند. ولي امام عليه السلام مي‌فرمايد «أَكْمَلَ» من مي‌خواهم ايمانم كاملتر شود. تعبير «أُولئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا» انفال/4. دو بار در قرآن آمده است. يعني آنها عاليترين درجه ايمان را دارند و هر دو هم در سوره انفال است. در يكجا مي‌فرمايد: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ زادَتْهُمْ إيماناً وَ عَلى‏ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ» انفال/2. فقط مؤمنون واقعي كساني هستند كه وقتي ياد خدا مي‌كند دلش مي‌لرزد. چند كلمه در قرآن است كه اگر انسان معني آنها را ياد بگيرد خيلي از قرآن را ياد گرفته است، مثلا: «إِنَّمَا» يعني «فقط». حال اگر هفتاد كلمه «إِنَّمَا» هم در قرآن باشد يعني «فقط». مومن وقتي مي‌خواهد كلاه سر مشتري بگذارد ياد خدا مي‌كند و مي‌گويد: مشتري تعزيرات و اتاق بازرگاني را نمي‌داند ولي خدا که ناظر است، به وقت كلاه برداري و خيانت، با ياد خدا مي‌ترسد. صداي اذان، الله اكبر، الله اكبر که بلند مي‌شود، دلش مي‌لرزد. وقتي مي‌خواهد نسخه بنويسد فكر مي‌كند كه حالا که خوب تشخيص نداده، نبايد با جان مريض بازي كند لذا آدرس دكتري ديگر مي‌دهد. معلم سر كلاس درس وقتي مطلبي را نمي‌داند، محكم مي‌گويد: من نمي‌دانم. من تحقيق و بررسي كرده بعداً براي شما مي‌گويم. قرآن بعد مي‌فرمايد: «وَ إِذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ زادَتْهُمْ إيماناً» وقتي آيات خدا بر آنها خوانده شود ايمانش بيشتر مي‌شود: «وَ عَلى‏ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ» انفال/3-2 بر پروردگارشان توكل كرده و نماز به پا داشته و ازآنچه آنها را روزي كرده‌ايم انفاق مي‌كنند. «أُولئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا» انفال/4 اينها مؤمنان حقيقي هستند. سؤال: پس مؤمن حقيقي طبق اين آيه از سوره انفال كيست؟ جواب: اهل نماز، اهل كمك به فقرا، و وقتي هم ياد خدا مي‌افتد بي تفاوت نيست. در جايي ديگر از در سوره انفال مي‌فرمايد: «وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا في‏ سَبيلِ اللَّهِ وَ الَّذينَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَريمٌ» انفال/74. كسانيكه ايمان آورده و هجرت كرده و در راه خدا جهاد مي‌كنند و به درمانده و بيچاره‌ها پناه داده و ياري مي‌كنند، اينها مؤمنان حقيقي هستند. پس كساني كه غير از اعتقاد، اهل خدمت و كمك و ياري و پناه دادن به مردم هستند مومن واقعي‌اند. چون كفار مسلمانها را از مكه بيرون كردند آنها آمدند ودر مدينه كنار مسجد روي يك دكه نشستند. حضرت فرمود: هركس خانه دارد يكي از اينها را پناه بدهد و حمايت كند و حتي بعضي مي‌گفتند: من مثلاً يك گله گوسفند دارم ببرد به چراگاه و رشد و نمو و بهره آنها را نصف مي‌كنيم. به اين شكل از منافع استفاده كند. پس مي‌گوييم خدايا ايمان ما را كامل قرار بده. سوال: نشانه‌هاي ايمان كامل چيست؟ جواب: «وَ بَلِّغْ بِإِيمَانِي أَكْمَلَ الْإِيمَانِ» خدايا نمي‌خواهم ايمانم در جا بزند، سوادش زياد ولي رشد نداشته باشد. هيكل چاقتر ولي دين رشد ندارد و خانه‌اش بزرگتر، دوچرخه‌اش به موتور و ماشين تبديل و عنوان و مدرك گرفته و. . . همه چيز رشد كرده جز دين كه متأسفانه اين طور هم هست. نماز جمعه بودم يكي از دوستان يك بچه دو، سه ساله هم با خود آورده بود، او هم هر كاري درنماز بزرگترها انجام مي‌دادند او هم انجام مي‌داد، بعد از نماز گفتم: خدايا هم من و هم اين بچه نفهميديم چه كار كرديم، من ريشم سفيد و علمم زياد و پز و عنوان و شهرت و ادعاي اهل قلم و بيان دارم و با پز در نماز حواسم پرت است و اين بچه بدون پز. . . شايد در قيامت نماز اين بچه، از من بهتر باشد. آقاياني كه اهل مسجد هستند غرور آنها را نگيرد. در زمان شاه نيمه شب ريختند امام(خميني ره) را دستگير كنند و سوار ماشين کردند و يك سرهنگ را هم كنار دست ايشان گذاشتند و اينطرف و آنطرف ايشان هم دو نفر نشستند، در بين راه قم و تهران داشت نماز قضا مي‌شد، امام(ره) فرمودند: من مي‌خواهم نماز صبح بخوانم. گفتند: نمي‌شود، ما بايد با سرعت شما را به فرودگاه ببريم كه شما را ببرند تركيه. فرمود: پس نگه داريد من تيمم كنم درون ماشين نماز بخوانم، اجازه ندادند ايشان حتي از ماشين هم پياده شود، در ماشين را باز کردند و امام دولا شد و تيمم گرفتند، نزديك تهران با تيمم نزديک طلوع آفتاب، پشت به قبله داخل ماشين دو رکعت نماز نشسته بجاي آوردند، بعد امام(خميني ره) فرمود كه شايد در بين همه نمازهاي من، همان نماز قبول شده باشد. چرا؟ براي اينكه رنگ مبارزه با طاغوت داشت، يكي هم ممكن است دو ليتر گريه كند ولي آمريكا از او راضي باشد و يكي هم پشت به قبله باشد ولي آمريكا را بسوزاند. اين مهم است چون: قرآن مي‌فرمايد: «لِيَغيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ» فتح/29 كفار را به غيظ در آوريد. مسجدهايي كه نماز مي‌خوانند ولي كفار را به غيظ نمي‌آورند، 50 درصد مسلمان هستند؛ چون «يُقيمُونَ الصَّلاةَ» بقره/3 آيه قرآن است و «لِيَغيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ» هم آيه قرآن است. سؤال: مي‌فرمايد «يَغِيظُ» نمي‌فرمايد «يَغْضِبُ » فرق اين دو چيست؟ جواب: «غضب» يعني عصباني است، «غيظ» يعني: جوش مي‌آورد. و لذا «غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ» نساء/93. خدا غضب مي‌كند، داريم ولي «غاظ الله» خدا غيظ مي‌كند، نداريم. «غيظ» يعني پر شده و سررفته. و وجود بي نهايت(خدا) هيچ وقت پر نمي‌شود. اين(كامپيوتر خيلي چيز خوبي است. الان تمام روايات در كامپيوتر است. شما بگو كه «يَسْتَكْمِلُ إِيمَانه» چه کساني ايمانشان کامل است؟ فوري در چند صد جلد كتاب، كساني كه ايمانشان كامل است را براي شما روي صفحه مي‌آورد. حال من از كامپيوتر استفاده نكرده‌ام از كتابهاي مختلفي كه استفاده كرده‌ام مي‌گويم.
نشانه‌هاي ايمان كامل: مثلاً «كَمَلَ إِيمَانُهُ»، «يَسْتَكْمِلُ إِيمَانه»
1 - تسليم: «حسن التسليم» يعني كاري را كه خدا به آن راضي است، راضي باشد. چون و چرا به خدا نگويد. خانم دختر يا پسر زاييده، بگو: «الحمد لله». من پسر مي‌خواستم، شما چكاره‌اي؟ سنگيني او روي زمين و رزق او هم با خداست. كسي نيستي كه در مقابل خداوند خود نمايي كني، خداوند كه بهتر مي‌داند: «يَهَبُ لِمَنْ يَشاءُ إِناثاً وَ يَهَبُ لِمَنْ يَشاءُ الذُّكُورَ» شورى/49. خداوند به هركس بخواهد دختر و يا پسر عطا مي‌كند. يعني فضولي موقوف، خداوند كه بهتر مي‌خواهد. حديث: امام سجاد عليه السلام هر وقت بچه دار مي‌شد نمي‌پرسيد دختر است يا پسر. سؤال مي‌فرمود: سالم است يا نه؟ چه فرق مي‌كند.
2 - عمل و عقيده همراه باشد: اگر كسي حرف ميزند و عمل نمي‌كند معلوم است ايمانش كامل نيست.
3 - اخلاص: حديث داريم نشانه ايمان کامل اخلاص است. درباره اخلاص در جلسه بعد صحبت خواهم كرد ان شاء ا. . .
4 - دوري از حرام: ميفرمايد: «العفيف عن المحارم»
5 - دوري از طمع: كسي كه ايمان دارد چشم طمع به اين و آن ندارد، بعضي ايمان دارند ولي مي‌گويد: اگر بشود فلان يا بهمان طور بشود، داماد فلاني، شريك با فلان، يا خانه فلاني. . . عزت را از اين و آن مي‌خواهد بگيرد، مؤمن به اين و آن نمي‌چسبد، معتقد است عزتها از تو و قدرتها از توست. خداوند اگر بخواهد عزت را به يك انسان گمنام مي‌دهد. در همين منطقه شما(زنجان) منطقه‌اي است بنام نجف آباد، علتش اين است كه آخرهاي زمان شاه در آنجا افرادي مسلح مي‌آيند كه كسي راهپيمايي نكند، يكي که كمي هم مشكل داشته و به همين خاطر بچه‌ها هم گاهي مسخره‌اش مي‌كرده‌اند و او هم سنگي به دست گرفته به آنها مي‌گفت مي‌زنم ولي نمي‌زد. زمان راهپيمايي مأموران به او گفتند برو كنار او هم فكركرد اينجا هم مثل داستان بچه هاست به مأمور با سنگ گفت مي‌زنم، مأمور هم فكر كرد راست مي‌گويد او را به رگبار بست و او شهيد شد، و زنجان به واسطه شهادت او تكان خورد. يه وقت مي‌بيني که آدمي كه نان و پول و مدرك و كارخانه ندارد و در حدي است كه ممكن است بچه‌ها با او شوخي كنند، طوري مي‌شود كه حالا يك محله را به نام او كرده‌اند. بنده هم الان كه با شما هستم كسي را سراغ دارم، كسي را كه خيلي براي عزت خودش برنامه ريزي مي‌كرد و حتي روي يكي از كتابهايش القابي براي خودش نوشته بود-معذورم اسمش را بگويم که معلوم نشود- در بمباران مرد و چند نفري بيشتر در تشييع جنازه او شركت نكردند و حال اينكه كتابهايش را به انگليسي و اردو و عربي ترجمه كرده بود و مي‌گفت يك زماني مردم كره زمين به من نياز خواهند داشت نه تنها كره زمين، بلکه شهر و محله او هم به او نياز نداشت و در تشييع جنازه هم كسي شركت نكرد و روز بمباران مرد. خداوند يك وقت به يك گمنام عزت مي‌دهد و يكي هم كه براي دست گرفتن كره زمين اميد دارد عزت نمي‌دهد. انسان مؤمن قرارداد با خدا مي‌بندد و چشم به اين و آن ندارد.
6 - طرفداري از حق: تؤثر الحق و ان ضرك: حق را مي‌گويد گرچه براي خود او هم ضرر داشته باشد. قرآن مي‌فرمايد: حق را بگوييد «وَ لَوْ عَلى‏ أَنْفُسِكُمْ» نساء/135 گرچه به ضرر شماست. در قضاوتها نگوييد اين به نفع يا ضرر من است نه اگر مقصري بگو: من مقصر بودم. داستاني از اميرالمؤمنين عليه السلام نقل شده است: ابي ذر رفت در جلسه‌اي كه همه از سران بني اميه بودند وقتي نگاه کرد شروع به خنديدن کرد. گفتند: چرا خنديدي؟ گفت: پيغمبر صلي الله عليه و اله و سلم فرموده: اگر يك زماني همه مسئولين مملكتي از بني اميه بودند، خاك بر سر مردم كنند. او را گرفتند و گفتند: بايد بگويي چه كسي گفته و بايد ثابت كني و الا تو را مي‌كشيم. تو شاهد هم داري؟ تو اين حديثها را مي‌بافي كه رژيم را تضعيف كني. ابي ذر گفت: علي عليه السلام شايد شنيده و بتواند شهادت بدهد. به علي عليه السلام داستان را نقل كرده و تقاضاي شهادت دادن را كردند، علي عليه السلام فرمود: من شهادت به اين مطلب نمي‌دهم كه پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم چنين گفته. (و اين درحالي است كه ابي ذر يكي از ياران با وفاي پيامبر و اهل بيت عليهم السلام است و مي‌خواستند او را اعدام كنند) علي عليه السلام فرمود: اما يك چيز را شهادت مي‌دهم كه پيامبر صلي الله عليه و اله وسلم فرمود: ابي ذر هيچ وقت دروغ نمي‌گويد(و كسي هم راستگوتر از ابي ذر نيست) و آسمان بر كسي راستگوتر از ابي ذر سايه نيفكنده است. اين را مي‌گويند ايمان كامل كه حتي به ضرر خود و اطرافيان شهادت داده و ملاحظه نكند.
7 - از سرزنش در راه حق نترسد: «وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ» مائده/54. انصافاً كدام يک از نماز خوان‌هاي ما اگر متوجه شد نزديك غروب است و هنوز نماز نخوانده، ناراحت شود و كنار خيابان بايستد و نمازش را بخواند، و يا فكر سرزنش مردم را كرده و نمازش قضا مي‌شود. جوان است و به او واجب شده غسل كند از توجه و سرزنش ديگران براي غسل كردن منصرف شود، غسل واجب است و خجالت ندارد و همچنين بقيه احكام را اگر نمي‌داند، بگويد: نمي‌دانم. خداوند رحمت كند علامه طباطبايي را از او سؤالي كردند، ايشان فرمود: اگر بگويم نمي‌دانم اشكالي ندارد؟ گفتند: نه. فرمود: نمي‌دانم. علامه طباطبايي راحت گفت: نمي‌دانم، خواهند گفت: علامه هم نمي‌داند. من رفتم يك جا خوابيدم گفتم براي نماز صبح مرا بيدار كنيد، گفت: به به به آقاي حجة الاسلام والمسلمين مي‌گويد براي نماز بيدارم كنيد. آن زمان امام(خميني ره) زنده بود و ما نماينده امام بوديم، گفت: تو نماينده امامي و بايد سحرخيز باشي، گفتم: خودم نماينده امام هستم خوابم كه نماينده امام نيست، خوابم مي‌برد اين كه زشت نيست. بسياري از روزنامه‌ها و ليبرالهاي ما دغدغه‌شان اين است كه راديو بي بي سي چه مي‌گويد. به امام(خميني ره) گفتند فتواي اعدام سلمان رشدي با قوانين بين الملل سازگار نيست. فرمود: به درك اعدام شود، من چه كار دارم به سرزنش راديوها، همه بد بگويند حكم خدا بايد انجام شود، ايمان كامل اين است. راه خودت را برو، از نيش و نوش هم نترس، و اگر هم نمي‌داني، بپرس خجالت ندارد. ما چند صد هزار تحصيل كرده داريم كه نمي‌توانند قرآن بخوانند، جمع شويد ياد بگيريد، مي‌گويد فوق ليسانس و کلاس قرآن؟ ، بله بنشين و ياد بگير. پس علامت ايمان كامل اين است كه از سرزنش نهراسد. قرآن مي‌فرمايد: «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ» انعام/91 بگو خدا بقيه را دور بريز. مردم اگر از شما راضي باشند حداکثر يك تشييع جنازه خواهند كرد، البته اگر برف نباشد، آنوقت من يك عمري روي حرف مردم دست از حق بر مي‌دارم. شوهرش را مي‌سوزاند كه افطاري او مثل خواهرش باشد، اگر ساده باشد چه مي‌شود؟ ميگويد: من آبرو دارم. آبرويت به اين است که اذيت شوهر کني؟ شوهرش از دنيا رفته، شوهر مي‌خواهد، شوهر كند. نه مردم سرزنش مي‌كنند، خواهند گفت: خانم شهوتي است. بگو: من مي‌خواهم با خدا باشم و شما بي جا چنين درباره من فكر مي‌كنيد. چه كسي گفته و از كجا آورده‌اند كه اگر كسي ازدواج نكند به شوهر وفادار و با ازدواج بي وفايي است؟ آنقدر در افطاري‌ها و ازدواج‌ها و غيره گرفتار هستيم که. . . خيلي‌ها كه خود كشي مي‌كنند براي سرزنش است. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم»؛ بنده در كنكور رد شده‌ام؛ خوب رد شده باشي، مگر همه خوشي‌ها در كنكور است. جوان رنگش پريده سيگار مي‌كشد، مي گويد تا حالا چهار جا رفته‌ايم خواستگاري به ما دختر نداده‌اند، خوب ندهند حال بايد خودكشي كرده و يا پناه به سيگار ببري.
8 - در تنگدستي هم انفاق كند: «الْإِنْفَاقُ فِي الْإِقْتَارِ» كمك در حال ناداري يكي از كارهاي خوب است. امور تربيتي و آموزش و پرورش هم خوب است گوش داده و انجام دهند كه براي كمك به دانش آموزان فقير از خود محصلين كمك بگيرند. من مخالف بودم با اينكه در مدارس نمازخانه توسط خيرين ساخته شود؛ بلكه به آقاي خيـر مي‌گفتم: شما مقداري بده به مدير و بقيه را خود محصلين- گرچه كم- كمك كنند حتي پنج يا صد تومان، كه هركدام احساس كنند كه مسجد و نمازخانه از خودشان مي‌باشد، او را از كودكي تشويق كنيد به مسجد سازي. اگر مسجد آماده برايش ساختي تا آخر عمر هم مسجد نمي‌سازد. حديث: زماني كه مي‌خواهيد به فقير كمك كنيد به فرزندتان بدهيد تا او كمك كند كه ياد بگيرد. افطاري مي‌خواهي بدهي پولش را بده به فرزند بگو امسال شما افطاري بده و دوستانت را دعوت كن، بگذار سفره دادن را ياد بگيرد. ما بايد فرهنگ رفتن مسجد و افطاري را منتقل كنيم و تنها چيزي كه فرهنگش منتقل مي‌شود، سينه زدن است. اين هم خودشان براي عزاداري راه مي‌افتند.
9 - تحصيل علم: «اقتباس العلم » ايمان کسي کامل است که هيچ وقت نگويد: بس است. ما اصلاً كلمه‌اي بنام فارغ نداريم. فقط زن حامله، فارغ مي‌شود. هيچ وقت انسان از تحصيل فارغ نمي‌شود و اين فارغ التحصيل كلمه غلطي است مگر 20 تا کتاب ليسانس خواند مگر اين فارغ شد.
10 - دوستي در راه خدا: «يحب من احب الله » دوست بدارد آنچه و آنكه را خدا دوست دارد. محور حب و بغض او خدا باشد، نه اينكه او را دوست دارم چون ديروز پول آب هويج ما را داد، پول آلاسكا داد و گل آورد. به امام(خميني ره) گفتند: فردي شخص شما را دوست ندارد ما برخورد انقلابي كنيم؟ فرمود: نه خدا و پيامبر را دوست داشته باشد و اگر اينچنين هم نيست، ضرر به مردم نزند بگذار زندگي کند. ما مي‌گوييم: فلاني را رد كن چون از ما نيست. يا در حزب‌ها و خطهاي سياسي اگر به آنها بگويي: در بين شما آدم خوب و بد هست و در بين حزب مخالف هم آدم خوب و بد هست. مي‌گويند: نه اگر از ما هستي با مايي و بر آنها مرگ. دربست محور خودش مي‌باشد با من آره و بي من نه. اينها علامت ايمان كامل است. . . حق را بگويد گرچه به ضررش باشد گاهي يک عمر به يک کلمه مي‌ارزد و لذا فرموده‌اند: بهترين جهادها گفتن کلمه حق است. قال رسول الله(ص): «أفضل الجهاد كلمة حق عند سلطان جائر»(عوالي‏اللآلي، ج‏1، ص‏432) خدايا به آبروي امام سجاد قسمت مي‌دهيم روز به روز ايمان ما را كاملتر بفرما. زرق و برقهايي كه جلو كمال ايمان را مي‌گيرد از پيش چشم ما كم سو بفرما. تمام بركات اين ماه را نصيب همه ما بفرما. قيامت را روز حسرت و خسارت ما قرار نده. در دعاها اين دعا را بخوانيد كه خداوند ايمان كامل بدهد، چون اين ايمانها به جايي نمي‌رسد و چه بسا با يك سيلي، بي دين مي‌شويم و با يك تشر و ورشكستگي و فحش و نامه و تلفن، فيلم و ويدئو و. . . دين مي‌پرد، اگر ايمان ضعيف باشد زور خطرناك است. از شما مي‌خواهم كه براي خود و همه نسل و ناموس ما ايمان كامل باشد كه زلزله‌هاي فكري ما را متزلزل نكند.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته