1378/10/6 عاقبت نيكو بايگاني سالانه - 1378



بسم الله الرحمن الرحيم
الهي انطقني با الهدي و الهمني التقوي.

«يَا أَبَا الْحَسَنِ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ يَا عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ يَا حُجَّةَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ يَا سَيِّدَنَا وَ مَوْلَانَا إِنَّا تَوَجَّهْنَا وَ اسْتَشْفَعْنَا وَ تَوَسَّلْنَا بِكَ إِلَى اللَّهِ وَ قَدَّمْنَاكَ بَيْنَ يَدَيْ حَاجَاتِنَا يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعْ لَنَا عِنْدَ اللَّهِ»(بحارالأنوار، ج‏99، ص‏247) امسال بحث ما شرح دعاي مكارم الاخلاق است و اين جلسه را بينندگان شب نوزدهم ماه رمضان مي‌بينند. سر سفره فرزند امير المؤمنين عليه السلام امام سجاد(ع) هستيم. به امام سجاد(ع) گفتند: خيلي عبادت مي‌كنيد در حد خود كشي، جواب فرمود: عبادتهاي من كجا و علي عليه السلام كجا. «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ مَتِّعْنِي بِهُدًى صَالِحٍ لَا أَسْتَبْدِلُ بِهِ، وَ طَرِيقَةِ حَقٍّ لَا أَزِيغُ عَنْهَا، وَ نِيَّةِ رُشْدٍ لَا أَشُكُّ فِيهَا»(صحيفه سجاديه، دعاى 20). خدايا مرا زنده بدار به هدايتي که آن را تبديل نکنم مرا در يك خط صالحي قرار بده كه او را عوض نكنم. خيلي خوشحال هستم بدون برنامه ريزي اين جمله دعا به شب نوزدهم افتاد و شب نوزدهم شبي است كه علي بن ابيطالب(ع) فرمود: «فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ»(خصائص‏الأئمة، ص‏63) به پروردگار كعبه رستگار شدم. حدود سي سال قبل از شهادت امير المؤمنين عليه السلام رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم داشت تعريف ماه رمضان را مي‌كرد كه روزهايش بهترين روزها و شبها بهترين شب، نَفَس در آن ثواب «سُبْحَانَ الله» را دارد. به پيرها احترام و بچه‌ها را رحم كنيد اخلاق خوب داشته باشيد. سخنراني كه تمام شد، علي عليه السلام پا شد عرضه داشت: يا رسول الله اين ماه رمضان كه شما مي‌فرمايي بهترين كارچيست؟ فرمود: «أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ فِي هَذَا الشَّهْرِ الْوَرَعُ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ»(عيون‏أخبارالرضا، ج‏1، ص‏297) دوري از گناه. علي عليه السلام نشست. حضرت رسول صلي الله عليه و اله و سلم گريه كردند. حضرت علي(ع) عرض كردند: يا رسول الله من يك سؤال كردم و شما هم جواب داديد گريه براي چيست؟ حضرت فرمود: ياد اين افتادم كه در همين ماهي كه اين قدر فضيلت دارد تو شهيد مي‌شوي. علي عليه السلام از هيچ چيز ديگري سؤال نكرد فقط از حضرت سؤال كرد حال كه من شهيد مي‌شوم: «أَ فِي سَلَامَةٍ مِنْ دِينِي»(شرح‏نهج‏البلاغه‏ابن‏ابى‏الحديد، ج‏4، ص‏107) دينم سالم مي‌ماند، خوش عاقبت هستم؟ امام سجاد هم عليه السلام در اين جمله هدايتي را از خداوند مي‌خواهد كه به چيز ديگر تبديل نشود. هستند افرادي كه به مرور زمان فكرشان، خطشان، دوستشان، قيافه‌شان، عوض مي‌شود. به اين مناسبت اين جمله از دعا موضوع صحبت امروز ما: حسن عاقبت است. خيلي بحث خوبي است به شرطي كه بينندگان خوب گوش داده و اين دعا در رأس همه دعاهايشان باشد. قرآن درباره خوش عاقبتي مي‌فرمايد: «وَ السَّلامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدْتُ وَ يَوْمَ أَمُوتُ وَ يَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا» مريم/33 سلامتي بر من باد روزي كه متولد شدم و روزي كه مي‌ميرم و روزي كه مبعوث مي‌شوم. سعادت از آن كسي است كه اين سه پله را به سلامتي بالا رود. ما كلمه «فُزْتُ» را به رستگاري معنا مي‌كنيم ولي با مراجعه به قرآن بينيم به چه مواردي «فوز» تعلق گرفته، و قرآن کجا فرموده: «وَ أُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ» توبه/20. من نگاه كردم خداوند به 18 كمال در قرآن كلمه «فوز» را اطلاق کرده و زماني كه علي عليه السلام ضربت خورد مي‌فرمايد: «فُزْتُ» يعني من به اين 18 كمال رسيدم و رستگار شدم. «التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنينَ» توبه/112 بعد مي‌فرمايد: اينها به فوز رسيدند. «قالَ اللَّهُ هذا يَوْمُ يَنْفَعُ الصَّادِقينَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها أَبَداً رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ» مائده/119. «فزت» را آبکي معنا نکنيم آخه ما بعضي چيزها را آبكي معني مي‌كنيم، مثلا: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم» را اين طور معنا مي‌کنيم: به نام خداوند بخشنده مهربان. مغز «بِسْمِ اللَّهِ» چيست؟ و «باء» «بِسْمِ اللَّهِ» چه رمزي دارد؟ قرآن به 18 کمال مي‌گويد فوز و حضرت که مي‌فرمايد: فزت. يعني کل اين 18 تا پله کمال را من طي کردم. نگاهي به زندگاني افرادي كه خوش عاقبت يا بد عاقبت بودند مؤثر است، و انسان مثل راديوي هفت موج است که كمي زياد و كم كني موج عوض مي‌كند و به زبان ديگري صحبت ميكند حال انسان راديو صد موج است. نگاهش به مقام و پول مي‌خورد لحن و حال او عوض مي‌شود. در تاريخ بلال داريم كه روي سنگها داغ مكه مي‌خواباندند و سنگهاي سنگين را هم روي بدنش مي‌گذاشتند که تا كفر نگويي و كافر نشوي دست از تو بر نمي‌داريم. اما او هم مرتب به ياد خدا مي‌گفت: «احد»، «احد»، خداي يگانه، خداي يگانه. فرداي امشب كه علي عليه السلام را با فرق شكافته به خانه و بستر مي‌برند حجر بن عدي يكي از ياران آن حضرت با عده‌اي ديگر به عيادت حضرت مي‌رود. حضرت با فرق شكافته به حجر مي‌فرمايد: بعد از من از تو خواهند خواست كه از من برائت بجويي چه كار خواهي كرد؟ حجر در جواب حضرت گفت: «و الله يا أمير المؤمنين لو قطعت بالسيف إربا إربا و أضرم لي النار و ألقيت فيها لأثرت ذلك على البراءة منك»(بحارالأنوار، ج‏42، ص‏290) اگر مرا با شمشير قطعه قطعه كرده و آتش بر من برافروزند، من را در آن بيندازند ولي هرگز دست از تو برنخواهم داشت. چه انسانهايي خوش عاقبت و يا بد عاقبت شدند با اينكه شايسته و اهل دعا و نماز و معنويت بودند. به نمونه‌هايي از آن در صدر اسلام اشاره مي‌كنيم: ابي سعيد خدري مي‌گويد: رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم مشغول تقسيم بيت المال بود كه شخصي بنام ذوالخويصرة گفت: «يَا رَسُولَ اللَّهِ اعْدِلْ»(إعلام‏الورى، ص‏121) به عدالت رفتار كن. حضرت فرمود: واي بر تو اصلاً كسي از من عادل‌تر هست؟ فردي اجازه خواست تا نسبت به اين جسارتي كه كرده گردنش را بزند، حضرت فرمود: خير چنين كاري نكنيد. اين شخص چنان ياراني خواهد داشت و عبادت‌هايي خواهند كرد كه شماها خواهيد گفت‌اي كاش ما هم بجاي آنها بوديم و عبادت ما ارزش نداريم. البته همين‌ها در مقابل علي(ع) قيام كرده و ايستادگي خواهند كرد و جزو خوارج و مارقين خواهند شد و: «يَمْرُقُونَ مِنَ الْإِسْلَامِ كَمَا يَمْرُقُ السَّهْمُ مِنَ الرَّمِيَّةِ»(إعلام‏الورى، ص‏121) مثل تيري كه از كمان رها شده، اينها از دين رها مي‌شوند. و با آن كه حالاتي دارند كه شبها تا به صبح به عبادت و گريه مي‌گذرانند بي دين از دنيا خواهند رفت، در مقابل علي(ع) شمشير مي‌كشند. با دين مُردن آنقدر مهم است كه وقتي علي بن ابيطالب(ع) از شهادت خود خبردار مي‌شود، نمي‌گويد: چه زماني و كجا و به دست چه كسي؟ بلکه مي‌گويد: (يا رسول الله) با دين مي‌ميرم يا. . . ممكن است انسان براي يك حواله پيكان و سكه دينش از بين برود. علي بن ابيطالب(عليه السلام) با كميل از مسجد به طرف خانه مي‌رفتند، شنيدند ناله‌اي از خانه‌اي بلند است كه: «أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ» زمر/9 كساني كه در دل شب ناله زده و از قيامت مي‌ترسند. كميل مي‌گويد اين مناجات و ناله را كه شنيدم در دلم گفتم: چه حالي و چه مناجاتي؟ علي عليه السلام متوجه فكر من شد و فرمود: كميل همين آدمي كه مي‌گويي چه حالي و چه مناجاتي، در جنگ خوارج بر عليه من رهبر کفار مي‌شود و به صورت من علي(ع) شمشير مي‌كشد. ماجرا گذشت در جنگ خوارج حضرت با نوك شمشير سر كشته‌ها را اين طرف و آن طرف مي‌كرد، يك وقت فرمود: كميل بيا، جنازه‌اي را نشان داد و گفت: «أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ». اين همان كسي است كه نماز شب خوانده و در مناجات اين آيه را تلاوت مي‌كرد. چه بسا كساني عمري بگويند: «يا حجة بن الحسن عجل علي ظهورك»، اما وقتي امام زمان عليه السلام ظهور كرد، بعد همان‌ها در مقابل حضرت صف آرايي كنند. «وَ مَتِّعْنِي بِهُدًى صَالِحٍ لَا أَسْتَبْدِلُ بِهِ» شخصي بود بنام «ثعلبه» که از ياران پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم بوده و در جنگ‌ها هم شركت داشت، و در نماز جماعت سه نوبت شرکت مي‌کرد. آمد به حضرت گفت: يا رسول الله دعا كن مال من زياد شود. حضرت فرمود: من نگران اين هستم كه اگر سرمايه دار شوي حقوق محرومين و خمس و مال فقرا را ندهي. گفت: نه من اينچنين نمي‌شوم. و با اصرار از حضرت دعا خواسته و حضرت در حق او دعا فرمودند. اموالش زياد شده، كم كم داخل مدينه برايش تنگ شد، رفت بيرون مدينه به باغداري و دامداري پرداخت و كم كم او که قبلا دائم جايش در مسجد بود، از مسجد قطع رابطه کرده و فقط جمعه‌ها مي‌آمد و بعد از مدتي حتي نماز جمعه هم نمي‌آمد. وقتي نماينده حضرت رفت براي گرفتن زكات، حتي حاضر به پرداخت حقوق واجب خود نشد. قرآن در اين باره مي‌فرمايد: «وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحينَ فَلَمَّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَ تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ» توبه/76-75 و بعضي از مردم با خدا عهد مي‌بندند که اگر خدا از فضلش به من بدهد صدقه داده و کار صالح انجام مي‌دهم، همين كه خداوند از فضلش به آنها بخشيد، بخل مي‌ورزند. اگر ماشين داشته باشم افراد را سوار مي‌کنم و اگر خانه بزرگ داشته باشم مجلس مي‌گيرم و اگر پول داشته باشم به همه وام مي‌دهم. در قرآن آيه درباره بد عاقبتي زياد است. قرآن مي‌فرمايد: «أَ كَفَرْتُمْ بَعْدَ إيمانِكُمْ» آل عمران/106 آيا بعد از ايمان آوردن كافر شديد؟ يعني اين اتفاق ممكن است بيفتد. در جاي ديگر مي‌فرمايد: «ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ» بقره/64 با اينكه شما دين داشتيد پشت كرديد به دين. در جاي ديگر مي‌فرمايد: «انْقَلَبْتُمْ عَلى‏ أَعْقابِكُمْ» آل عمران/144 برگشتيد به عقب(يعني دست از دين برداشتيد). در جاي ديگر مي‌فرمايد: «آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا» نساء/137 ايمان داشتند سپس كافر شدند. در جاي ديگر مي‌فرمايد: «مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دينِهِ» مائده/54 كسي از شما که از دين برگردد و مرتدد شود.
اينها از قرآن دليلي است بر آنكه ممكن است انسان در يكسري شرايط تفكرش عوض شود. لذا امام سجاد عليه السلام مي‌فرمايد: «وَ مَتِّعْنِي بِهُدًى صَالِحٍ لَا أَسْتَبْدِلُ بِهِ» خدايا مرا زنده بدار بر هدايتي كه تبديل نشود و من خوش عاقبت باشم. شيطان شش هزار سال عبادت كرد. كه علي عليه السلام مي‌فرمايد: نميدانيم که آيا سالهاي دنيايي بوده يا آخرتي؟ چرا که روز آخرتي يك روزش به اندازه 50 هزار سال دنيايي است. قرآن مي‌فرمايد: «وَ إِنَّ يَوْماً عِنْدَ رَبِّكَ كَأَلْفِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ» حج/47 يك روزش 50 هزار سال است. اما همين شيطان را خداوند فرمود كه انسان را عبادت كن، با يك تكبر و عصيان، شش هزار سال عبادت از بين رفت. بد عاقبت ديگر: درباره «بلعم باعورا» خداوند در قرآن مي‌فرمايد: «وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذي آتَيْناهُ آياتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطانُ فَكانَ مِنَ الْغاوينَ» اعراف/175. «آتَيْناهُ آياتِنا»: ما به بلعم باعورا آيات خود را داديم و او به چيزهايي رسيده بود اما: «فَانْسَلَخَ مِنْها» به مقاماتي رسيده بود اما دست كشيد، بعد مي‌فرمايد: «فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطانُ »: از شيطان پيروي كرد و: «وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ» اعراف/176 به زمين چسبيد و دنبال هوي وهوسش رفت. سامري هم مقام مهمي داشت اما در يک لحظه گوساله‌اي ساخت و مردم را بجاي خدا به طرف گوساله دعوت كرد. مردم كوفه، 12 هزار نامه نوشتند به وفاداري بعد پيمان شكستند و بد عاقبت شدند. «وَ طَرِيقَةِ حَقٍّ لَا أَزِيغُ عَنْهَا. » و خدايا مي‌خواهم راهي بروم كه كج و منحرف نشوم. خوب بودن مهم نيست، خوب ماندن مهم است، انقلابي بودن مهم نيست انقلابي ماندن مهم است، آغاز مهم نيست، انجام و فرجام مهم است. در جنگ جمل: يكي شك كرد ديد يك طرف علي عليه السلام و يك طرف طلحه و زبير و عايشه، هر دو طرف مهم است. علي عليه السلام فرمود: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع: «اِعْرِفِ الْحَقَّ تَعْرِفْ أَهْلَهُ»(إرشادالقلوب، ج‏2، ص‏296) اول حق را بشناس بعد ببين اهلش کيست. نگو چون آدم خوبي است پس حرفهاي او هم درست است، ممكن است حزب اللهي باشد ولي دروغ مي‌گويد و غيبت مي‌كند، پس اول راست و دروغ را بشناس بعد هر كسي با هر لباسي دروغ گفت و يا راست گفت، حق را مي‌شناسي. نگو چون آقاي قرائتي آخوند است پس دروغهاي او هم حلال است. وقتي دروغ را شناختي و حرام شد آخوند و كت و شلواري، زن و مرد، شهري و روستايي، با سواد و بي سواد ندارد. «وَ نِيَّةِ رُشْدٍ لَا أَشُكُّ فِيهَا» و خدايا مي‌خواهم راهي را بروم كه شك و ترديد در آن نباشد. نجاشي شاعري بود و براي علي عليه السلام شعر مي‌گفت، در ماه رمضان شراب خورد، دستور داده شد براي شراب 80 ضربه و براي اينكه در ماه رمضان بوده 20 ضربه ديگر و جمعاً صد ضربه شلاق به او زدند، شلاق را خورد و با علي عليه السلام بد شد.
اول شاعري كه در غدير براي علي عليه السلام شعر گفت، حسان بود او هم علي عليه السلام را رها كرد. و صهيب تاجري در مکه بود با سرمايه زياد که مسلمان شد و خواست به مدينه هجرت و به پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم و يارانش بپيوندد، كفار گفتند: سرمايه را در مكه پيدا كرده‌اي ما اجازه نمي‌دهيم به مدينه ببري. تمام اموالش را به عشق اسلام و قرآن و پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم رها كرد و آمد كه مردم در وصف او گفتند: «رَبِحَ الْبَيْعُ يَا صُهَيْبُ»(وقعة صفين، ص‏324) او سود كرد و در اين معامله پيروز شد. ولي همين صهيب بعد از پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم حضرت علي عليه السلام را رها كرد. چه شخصيت‌هايي بودند که به اين شکل بد عاقبت شدند. البته اينها دلايلي داشتند كه من يك نمونه را مي‌گويم: شخصي بود بنام «منذر بن جاروت» او نماينده علي عليه السلام در منطقه فارس بود در زمان حكومت اسلامي 400 هزار درهم اختلاس كرد. حضرت علي عليه السلام او را به اين جرم عزل و زندان كرد. از زندان فرار كرد آمد بصره. امام حسين عليه السلام زماني كه مي‌رفت كربلا، نامه‌اي نوشت به سليمان بن زرين در بصره كه از مردم بصره دعوت به كمك كند. نامه رسان وقتي آمد به بصره فكر كرد «منذر بن جاروت» كه قبلاً نماينده علي عليه السلام بوده الان هم علاقه مند اهل بيت(ع) است لذا آمد منزل او، ولي او وقتي از حركت امام حسين عليه السلام با خبر شد تصميم گرفت انتقام حركتي كه علي عليه السلام در عزل او براي اختلاس كرده بود را از فرزندش امام حسين عليه السلام بگيرد لذا مردم را تحريك كرده و لشكري را به كربلا براي جنگ با امام حسين عليه السلام روانه كرد، و لذا به امام حسين عليه السلام گفتند: مقابله ما با تو «بغضاً لابيك » است، داريم از پدرت انتقام مي‌گيريم. پس ممكن است اين مسائل بر اثر مسائل سياسي باشد كه يكي رأي بياورد يا نياورد يا مسائل اقتصادي باشد که باعث بشود انسان بي دين شود. شب نوزدهم که شب قدر است، غسل دارد و دو ركعت نماز دارد، مثل نماز صبح فقط قل هو الله دارد و بعد از نماز مغرب و عشا خوانده مي‌شودو بعد از آن 70 مرتبه «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ أَتُوبُ إِلَيْه»، و قرآن سر گرفتن دارد. از شب قدر استفاده كنيم شبي است كه اندازه گيري مي‌شود امور همه ما.
شب ضربت خوردن علي عليه السلام است شبي كه حضرت رستگار شد. و معلوم نيست كه عاقبت ما چه مي‌شود كه خطر بد دين و بي دين مردن زياد است. به همديگر دعا كرده و دلها به همديگر نزديك و مهربان و تا ظرف دل را نشوييم خداوند آن را شير نمي‌ريزد. با دل كينه‌اي و ليوان كثيف جاي رحمت و شير نيست. همه را ببخشيم و از او راضي شده و با دلي پاك به مسجد رفته و علي بن ابيطالب عليه السلام را درب خانه خدا شفيع قرار دهيم. جناب آقاي شبيري چند دقيقه‌اي ما را به فيض مي‌رسانند:
«السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا الْحَسَنِ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ »
رمضان بود و شب نوزدهم-‌ام كلثوم كنار پدرش
سفره گسترده به افطار علي- نان و نمك آورد برش
گفت در سفره من كي ديدي - دو خورش يا كه از آن بيشترش
نمك و شير، يكي را برگير - بنه از بهر پدر آن دگرش
شير حق عاقبت از شير گذشت- كه بشد نان و نمك ماحضرش
حيدر از شوق شهادت بيدار - در نظر وعده پيغامبرش
گاه از خانه برون مي‌آمد - تا كي از راه رسد منتظرش
كي رسد صبح نظر مي‌فرمود - به سما و به نجوم و قمرش
گاه در جذبه معراج نماز - بي خود از خويش و جهان زير پرش
چه خبر داشت خدايا آن شب- كه علي در هيجان از خبرش
ام كلثوم غمين و نگران - كه شب تار چه دارد سحرش
گشت آماده رفتن حيدر - مضطرب دختر خونين جگرش
چونكه از خانه برون مي‌آمد - چفت در، بند گشود از كمرش
كه مرو يا علي از خانه برون- كه سحر بگذرد و اين خطرش
گفت با خود كه كمر محكم كن- بهر مردن كه عيان شد اثرش
تا كه نزديك بشد صبح وصال - مسجد كوفه بشد باز درش
كعبه زادي كه خدا دعوت كرد - بار ديگر به سراي دگرش
چونكه جا در بر محراب گرفت- من چه گويم كه چه آمد به سرش
كوفه لرزيد زتكبير علي- ناله برخاست زسنگ و شجرش
فلك افشاند به سر خاك عزا- چرخ وارونه زسير و گذرش
آه از آندم كه علي غرقه به خون- بود بر دوش شبير، شبرش
جسم غرقه به خون علي(ع) را دارند مي‌آرند به سمت منزل اما همين که به نزديک منزل رسيدند، فرمود: جسم مرا زمين بگذاريد آخه نمي‌خواهم زينب مرا با اين حال ببيند. با اين حال فداي غريبي زينب در کربلا. السلام عليك يا امير المؤمنين يا علي بن ابيطالب. اللهم صل علي محمد و ال محمد.
خدايا به آبروي امير المؤمنين عليه السلام دين و دنيا و عاقبت و نسل و كشور و رهبر، دولت و جوانان، آب وخاك و مرز و بوم، عقايد و افكار ما حفظ بفرما.
خدايا به آبروي آن حضرت نسل ما را تا آخر تاريخ بهترين شيعه و بهترين مؤمنين و مؤمنات قرار بده. خدايا به آبروي آن حضرت هرچه را در شب قدر براي اولياء و به خاطر لياقتشان مقدر مي‌كني ما را بخشيده و الطافي كه براي خوبان مقدر براي ما هم مقدر بفرما. مشكلات فرد و جامعه ما را حل بفرما. منحرفين هدايت، مرضا شفا، مسافرين سفرشان بي خطر، فقرا غني، توطئه‌ها خنثي و توطئه گران نابود، به بي مسكنها مسكن خوب و به بي همسرها همسر خوب، به بي فرزندها فرزند خوب به كدورتها صفا، مرحمت بفرما. ايمان كامل، بدن سالم، فكر بلند، روح پاك، علم مفيد، نيت خالص، عمر با بركت، عزت دنيا و آخرت، حسن عاقبت، زندگي با ايمان، مرگ با يقين، سالم زندگي كردن و سالم مردن و قيامت را روز سرافرازي ما قرار بده. تمام دعاهايي كه در كره زمين مي‌شود مستجاب بفرما، ما را در كارهاي خير عالم شريك و اگر كار ما خير است همه مؤمنين و مؤمنات را در آن شريك بفرما. كساني كه به گردن ما حق دارند، انبياء، اولياء، اوصياء، ائمة اطهار، شهدا، علماء، پدران و مادران و مربيان و هركس در مسلماني ما اثر داشته و الان نيست، آنها را با امير المؤمنين(عليه السلام) محشور، و ما را پاسدار خون‌ها و خدمات آن‌ها قرار بده. روح امام(خميني ره) و شهدا را از ما راضي و ما را نسبت به انقلاب، كشور و امت خائن قرار نده. به آبروي امير المؤمنين(عليه السلام) همه ما را حسن عاقبت مرحمت بفرما. قلب آقا حضرت مهدي(عليه السلام) كه ميزبان شب قدر است را از ما راضي کن، مي‌فرمايد: «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ» قدر/4. حديث داريم فرشته‌ها كه شب قدر به زمين مي‌آيند خدمت حضرت مهدي(عليه السلام) مي‌رسند، مهمان، فرشته‌ها و ميزبان امشب حضرت مهدي(عليه السلام) است.
خدايا قلب مطهرش را از همه ما راضي و ظهورش را نزديك و ما را از بهترين ياران و منتظرين و عاشقان و عارفان و زمينه سازان حكومتش قرار بده. طاغوتهاي جهان را مثل طاغوت ايران در هم بشكن، آمريكا و اسراييل روز به روز در دنيا خوارتر بفرما، و شر استكبار از سر مسلمين برطرف بفرما.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته