1377/5/15 حقوق - 12، حق وقف بايگاني سالانه - 1377



بسم الله الرّحمن الرّحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التّقوي

به مناسبت دهة وقف، در خدمت برادران و خواهران هستيم در اوقاف. ادامة بحث وقف را ادامه مي‌دهيم.
تيتر بحث ما از اين قرار است: حقّ وقف، موقوفات، واقف.
سر وکار همه ما با وقف است. چه کسي است که در کتابخانه نرود؟ از آب انبارها استفاده نکند؟ مساجد، مدارس، حسينيه‌ها، خوابگاههاي دانشجويي و. . . همگي وقف هستند. خيلي مغازه‌ها، سه راهها، کاروانسراها، تيمچه‌ها، مدارس، حوزه‌ها و. . . وقف هستند. بالاخره ما با هرکدام از اينها به نحوي درگير هستيم. اين است که من مي‌خواهم راجع به اهميت اين کار صحبت کنم. يک چيزهايي را در جلسة قبل گفته‌ام. در جلسة قبل گفتم: وقف، نشانة انساندوستي است. وقف، وسيلة فقرزدايي است. کساني که ندارند، از کتابهاي وقفي استفاده مي‌کنند. وقف، نشانة نشر فرهنگ است(مدارس، حوزه‌ها، کتابخانه ها). وقف، مبارزه با تکاثر است(تعديل ثروت است). وقف، مبارزه با حرص است. وقف، حلّال مشکلات اقتصادي و فرهنگي و اجتماعي است. نشان دهندة ايمان به خداست. وقف، بهترين راه صرفه جويي است. شخصي که کتابي را خواند و وقف کرد، به اين معناست که: ‌اي مردم! شما پول کاغذ ندهيد، پولِ چاپخانه ندهيد. وقف، مصداق اين آيه از قرآن است: درختي است که اصلش ثابت است و فرعش در آسمان. «أَ لَمْ‌تر كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ» ابراهيم/24. وقف، وسيله‌اي است که فقراء به وسيلة آن مشکلاتشان را حل مي‌کنند و از حالت عقده و انفجار در مي‌آيند؛
اينها حرفهاي جلسة قبل بود. براي اينکه بتوانيد حرفهاي امروز مرا گوش دهيد يک صلوات بفرستيد. " اللهم صلّ علي محمّد وآل محمّد ".
سيماي وقف؛ وام بي اضطراب: افرادي که به ديگران وام مي‌دهند، دغدغه دارند که آيا او پول را برمي گرداند يا خير؟ اما وقتي شما چيزي وقف مي‌کنيد، از وقتي که آن چيز وقف مي‌شود، برکات و ثوابش را خدا براي شما ثبت مي‌کند و اجر خدا اضطراب ندارد. بنده مي‌روم يک حديثي را در کتابخانه مطالعه مي‌کنم و آن را در تلويزيون مي‌خوانم. ميليونها آدم اين حديث را گوش مي‌دهند و از آن استفاده مي‌کنند، من آن حديث را از کتاب خوانده‌ام، و آن کتاب وقفي است. يعني يک کتاب هزار توماني، ميليونها برکت دارد. يک خوابگاه و يک حوزه که وقف مي‌شود، فردا هرکار خيري که اين دانشجو يا طلبه انجام دهند، آن وقف کننده در آن کار خير شريک است. يعني دايماً سود دارد، سودِِ بي دلهره: «إِنَّا لا نُضيعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلاً» كهف/30 قرآن مي‌فرمايد: ما کار کسي را که عمل خيري انجام مي‌دهد، ضايع نمي‌کنيم. «وَ مَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا يُظْلَمُونَ نَقيراً» نساء/124 افراد باايماني که کار خوب مي‌کنند فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا يُظْلَمُونَ نَقيراً».
وقف، پاسخ به عواطف و احساسات:
انسان وقتي يک غذايي مي‌خورد و مي‌بيند ديگران ندارند، به دلش نمي‌نشيند(مگرآنکه سنگدل باشد.) انساني که عاطفه دارد، انساني که احساس و وجدان دارد، اگر يک چيزي بخورد که ديگران آن را نداشته باشند، غمناک است. اما وقتي به ديگران داد خيالش راحت است. انسان وقتي ميهماني مي‌رود و چند رقم ميوه جلوي او مي‌گذارند اگر در خانة آنها ميوه نباشد ناراحت مي‌شود. اما اگر بداند که خانواده او هم از آن ميوه دارند آرامش پيدا مي‌کند. آدمي که وقف مي‌کند وجدانش راحت است و مي‌گويد: الحمدلله که خوردم و به ديگران هم دادم. اين انسان، به عواطف و احساساتش جواب داده است.
وقف، سود بي شمار: قرآن مي‌فرمايد: «وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فيها بِغَيْرِ حِسابٍ» غافر/40 زن و مرد باايماني که کار صالح انجام مي‌دهند، رزقشان بي حساب است، بي شمار است. گفتم که در وقف، لازم نيست که حتماً آدم يک مزرعه وقف کند. مثلاً يک سهم از شرکت وقف شود. ده نفر هستيم و کارخانه‌اي داريم. مي‌گوييم: محرومين جامعه هم يک سهم داشته باشند. منتها بايد با اوقاف گره بخوريم تا بيايند بگيرند. چون گاهي برخي مي‌گويند: مال محرومين، بعد هم نمي‌دهند.
حديث داريم: وقتي انسان مي‌ميرد همه چيزش از دنيا قيچي مي‌شود، اما اگر در دنيايي يک درختي کاشته بود، هرکس در طول زمان از چوب و ميوه و سايه‌اش استفاده کرد(حتي اگر پرنده‌اي از آن استفاده کند و مثلاً لانه‌اي در آن بسازد) ثوابش را به آن آقايي که صد سال پيش اين درخت را کاشته است مي‌دهند. حديث داريم: اگر کسي کشاورزي کند، حتي اگر پرنده و خزنده و چرنده از محصولات کشاورزي بخورند، ثوابش را به کشاورز مي‌دهند. وقف، يک چيز داني را اعلي مي‌کند.
قرآن نقل مي‌کند از بني اسرائيل که: بهانه مي‌گرفتند(آخر يک غذاي خاصّي از آسمان براي بني اسرائيل نازل مي‌شد، «وَ أَنْزَلْنا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوى‏» بقره/57 يک پرنده‌اي و يک چيز شيريني به نام «من» و «سلوي» اينها مي‌گفتند: ما سبزي مي‌خواهيم، پياز مي‌خواهيم، سير مي‌خواهيم «فَادْعُ لَنا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِها وَ قِثَّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَصَلِها» بقره/61 خيار مي‌خواهيم و. . . قرآن مي‌فرمايد: «قالَ أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذي هُوَ أَدْنى‏ بِالَّذي هُوَ خَيْرٌ اهْبِطُوا مِصْراً» بقره/61 شما چيزي عالي را وِل مي‌کنيد و از اين چيزها ميخواهيد؟ بايد گفت: اگر فلان چيز مال من باشد، من رفتني هستم. اما اگر مال خدا باشد، خدا ماندني است. همه چيز مي‌رود. الان اينجا که شما نشسته‌ايد کاخ شاه است. کارتر به همين باغ آمده. کارتر کو؟ شاه کو؟ همه رفتند. ناله‌ها و فريادهايي براي جاويد شاه سر داده مي‌شد، همه پريدند. اما اگر يک نفر يک آبِ سردکني در يک مدرسه، در يک مسجد، در يک پادگان بگذارد، افراد تشنه از آن آبِ سردي مي‌خورندو مي‌گويند: سلام بر حسين عليه السلام، و لعنت بر يزيد. اين اَجر آبرساني تا قيامت هست. حيف نيست که آدم اينهمه استفادة عمومي را ول کند و استفادة خصوصي کند؟ !
خدا همه چيز را مي‌بيند. اما گاهي مي‌گويد: من، اين را مي‌بينم. مثلاً مي‌گويد: «الَّذي يَراكَ حينَ تَقُومُ» شعراء/218‌اي پيغمبر! وقتي نماز مي‌خواني مي‌بينمت. آيا وقتي نشسته، نمي‌بيند؟ چرا، خدا همه را مي‌بيند. اما وقتي مي‌فرمايد: وقتِ نماز مي‌بينمت، يعني وقتِ نماز با باقي کارها فرق مي‌کند. و نيز مي‌فرمايد: «وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ نَفَقَةٍ أَوْ نَذَرْتُمْ مِنْ نَذْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُهُ وَ ما لِلظَّالِمينَ مِنْ أَنْصارٍ» بقره/270 ذر و وقف وپولهايي که در راه خدا مي‌دهي، خدا مي‌داند. خُب خدا همه چيز را مي‌بيند. اما مي‌خواهد بگويد: پول دادن در راه خدا حسابش جداست. اين يعني خطّ ويژه. قرآن راجع به وقف و براي تشويق به وقف کردن مطالبي دارد: 1- «يَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ» شعراء/88 يک روزي مي‌آيد که مال و بچّه به درد نمي‌خورند. بچّه‌هاي شما اگر از «خوبها» باشند، خدا بندگان خوبش را گرسنه نمي‌گذارد، اما اگر بچّه‌هاي بدي باشند، آدم براي بچّه‌ها نبايد زياد غصّه بخورد، البتّه از اين جهت که پدر است به مقدار جهيزيه، به مقدار يک مسکن و اتاق بايد به آنها بدهد. اما اينکه بگويد: من مي‌خواهم براي رفاه حال فرزندانم يک استخر درست کنم! درحاليکه بچّه‌هاي همسايه 8 نفر هستند و يک يخچال ندارند! آيا اينکه يک نفر همه چيز داشته باشد و يک ديگر چيزي نداشته باشد، صحيح است؟ !
يک آية ديگر هم داريم که: افراد پولداري که پولشان را خرج نمي‌کنند، روز قيامت حسرت مي‌خورند و مي‌گويند: «رَبِّ ارْجِعُونِ» مومنون/99 خدايا ما را برگردان، تا يک مقدار از پولهايي که داريم خرج کنيم. ولي مي‌گويند: حالا فايده‌اي ندارد. افرادي که زکات نمي‌دهند. . .
ديروز در وزارت جهاد سازندگي بودم، يکي از مسؤولين جهاد يک آماري براي من آورد(آن منطقه‌اي که ايشان آمار گرفته بود) مي‌گفت: از کشاورزاني که گندمشان را برداشت کرده بودند، پرسيدم: مصرف گندمتان چه بوده است؟ از بين حدود 600 نفر فقط 6-5 نفرشان گفتند: زکات هم داده‌ايم! خدا امسال اينهمه باران داد و محصولات بيشتري کشت کردند، اگر امسال زکات ندهيد، ممکن است سال ديگر کم- آبي باشد. من اين آيه را زياد خوانده‌ام: قرآن مي‌فرمايد: اگر دادم و ندادي، سال ديگر اَزت مي‌گيرم، نگو: «فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ» فجر/15 امسال خوب بود. ديروز شخصي در نهضت سوادآموزي پيش من آمد و گفت: «فَيَقُولُ رَبِّي أَهانَنِ» فجر/16 امسال خدا به من اهانت کرده! نه خير «كَلاَّ بَلْ لا تُكْرِمُونَ الْيَتيمَ» فجر/17 به تو داديم، به يتيم‌ها ندادي و اَزت گرفتيم. امسال که بارندگي خوب است اگر زکات ندهيد، ممکن است سال ديگر باران کم ببارد. دليل اينکه من هميشه در مورد زکات صحبت مي‌کنم اين است که ديدم کسي در اين مورد هيچ صحبتي نمي‌کند!
حقّش اين است که در فصل زکات، امام جمعه‌هاي عزيزِ ما، فرمانداران عزيزِ ما، بخشداران، جهاد سازندگي، کميته امداد امام(ره)، بحث زکات را رشد دهند. ستاد جهاد تشکيل شود و دو نفر از محترمين منطقه(خودِ روستايي‌ها دو نفر را انتخاب کنند) يک نماينده از طرف مقام معظم رهبري باشد، يک نماينده هم از طرف دولت محترم باشد، جهاد هم باشد، تعاوني روستا هم باشد، و حساب کنند از روستايي‌ها زکات جمع کنند. و اين گندم چه برکاتي خواهد داشت. قرآن مي‌فرمايد: کساني که زکات ندهند، لحظة مرگ مي‌گويد: خدايا ما را برگردان تا از پولمان خرج کنيم. مي‌گويند: ديگر وقت نداري، نفسِ آخر را بکش و برو. وقف، انفاق بي منّت است: من اگر الان به شما يک خودکار بدهم، چون زنده‌ام سرت منّت مي‌گذارم که، يادت هست، خودکار به تو دادم؟ اما آن کسي که وقف مي‌کند و مي‌ميرد، ديگر نيست که بر سر کسي منّت بگذارد. بنابراين وقف، کمک بي منّت است. وقف، وام بي اضطراب است؛ وقف، پاسخ به عواطف؛ وقف، سودِ بي شمار؛ وقف، پاداش طولاني و. . .
حديث داريم: آدم که مي‌ميرد همه چيزش قيچي مي‌شود جز بچّة خوب و اولاد صالح. مادرها! نقش بزرگي داريد. در ستاد اقامة نماز، دوستان آموزش و پرورش از دانش آموزان سؤال کرده‌اند: کجا نماز ياد گرفتيد؟ خانه يا مدرسه يا مسجد؟ اکثرشان گفته‌اند: در خانه. و در پاسخ به اين سؤال که: از چه کسي نماز ياد گرفته‌ايد؟ گفته‌اند: از مادرمان. مادرها دستتان درد نکند. اگر فرزندانتان نمازخوان شوند براي شما هم ذخيره هستند. هر عبادتي که بچّه انجام دهد ثوابش به پدر و مادرش هم مي‌رسد. نگذاريد کفش و کلاه بچّة شما لوکس باشد، رياضي و شيمي نمره‌اش بالا باشد، همه چيزي بلد باشد، اما راجع به نماز کاهل باشد. يک چيزي هم براي قيامت داشته باشيد. حديث داريم: وقتي انسان مي‌ميرد همه چيزش قيچي مي‌شود جز آن چيزي که وقف کرده، يا درختي کاشته، اولاد صالحي تربيت کرده، يا سنّت خوبي را اعمال کرده و. . . تذکراتي در مورد وقف: بعضي‌ها جلوي وقف ديگران را مي‌گيرند! همسر جلوي وقف همسرش را مي‌گيرد! شوهر مي‌خواهد مالش را وقف کند همسرش نمي‌گذارد! يا بالعکس.
(دوست، شريک، شاگرد و. . .) قرآن به افرادي که مانع وقف مي‌شوند هشدار مي‌دهد که: اينها شيطان هستند. «الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ» بقره/268 شيطان است که مي‌گويد: تو که امروز خانه‌ات را وقف مي‌کني، فردا چه خواهي کرد؟ ! الان تو مشکل فلاني را حل کن، يک ساعت ديگر خدا هم مشکل تو را حل مي‌کند. قرآن مي‌گويد: افرادي که مي‌خواهند به ديگران کمک کنند، شيطان به آنها إلقاء مي‌کند که: روزگار فقر داري، نده، نده!
يک دوستي داشتم، اموالش را وقف کرد، در روزنامه مي‌خواستند از او تشکّر کنند، نوشته بود: يک مرد خيري. . . بچّه هايش آمدند گفتند: يک مردِ خَري. . . چون ناراحت بودند که چرا پدرشان اموالش را وقف کرده است! آيا خوب است که آدم به اين بچّه مال بگذارد؟ بچّه‌اي که به پدرش مي‌گويد: خَر؟ ! مثلاً 200 ميليون داشته، گفته: بچّه‌ها! 100 ميليون براي شما بس است، 100 ميليون ديگر را به فقراء مي‌دهم. بچّه‌هاي ما تا 40 روز و حدّاکثر تا يک سال عزادارند.
(در مرگ ما) بعد از آن ما را فراموش مي‌کنند. اين در ايران است. اما در اروپا يک دقيقه سکوت خواهند کرد! من مالم را وقف نکنم که بچّه‌ام يک هفته برايم لباس سياه بپوشد؟ خودم را براي اين بچّه جهنّمي کنم؟ ! پدراني که بچّه هايشان بزرگ شده و به همسر و خانه و. . . احتياج دارند، اينها مقداري حق دارند. اما بعضي‌ها هستند که نوّه هايشان هم خانه دارند، همه خانه ماشين و تلفن دارند. اما اين پيرمرد حرص مي‌خورد، باز هم مي‌ترسد. اينها وضعشان خيلي خراب است. خدا 70 سال به تو عمر داده، در اين 70 سال يک شب بي شام نخوابيده‌اي، بچّه هايت هم الحمدلله دارند، پس معطّل چه هستي؟ کسي که دَم گوشِ آدم مي‌گويد: وقف نکن، او شيطان است.
قرآن مي‌فرمايد: آنها منافقين هستند: «هُمُ الَّذينَ يَقُولُونَ لا تُنْفِقُوا عَلى‏ مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ» منافقون/7 آنها هستند که مي‌گويند: نمي‌خواهد بدهي. مي‌روي مکّه؟ پولت را هم مي‌دهي به اين عربها؟ ! برو اروپا. عقربه روح او به طرف اروپاست. تا مي‌گويد: مکّه رفته‌ام، مي‌گويد: خُب، قبول باشه! تا مي‌گويد: اتريش بودم، مي‌گويد: به به! عجب! خُب، چه خبر بود؟ ! اينها خيلي حسرت خواهند خورد. يعني به خانه غرب عشق مي‌ورزند و از خانه خدا دور هستند! اشتباه مي‌کنند؛
يک بچّه‌اي متولّد شد، پدربزرگ بچّه مي‌خواست براي او يک قاليچه بخرد(براي عروسش) از من پرسيد: (چون اين اوّلين نوّة من است مي‌خواهم يک هدية خوب به او بدهم) براي او قاليچه بدهم يا اسمش را براي عمره بنويسم؟ به نظر شما کدام بهتر است؟ ! گفتم: عمره پيغمبر است، قالي پشم است. تو مي‌گويي: پشم بهتر است يا پيغمبر؟ ! گفت: راست مي‌گويي، چرا من توجّه نداشتم؟ ما اينهمه آدم داريم که خانه‌اش پر از پشم شد و ريشش و گيسوانش سفيد شد، اما نرفت مدينه به پيغمبر يکبار سلام کند! اگر يکي از قاليچه هايش را مي‌فروخت مي‌توانست عمره برود. چقدر اين پيرمرد و پيرزن خسارت مي‌کنند! پشم از مدينه برايش عزيزتر است!
قرآن بخوانم: «قُلْ إِنْ كانَ آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ وَ إِخْوانُكُمْ وَ أَزْواجُكُمْ وَ عَشيرَتُكُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسادَها وَ مَساكِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ في‏ سَبيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقينَ» توبه/24 خيلي آية داغي است. مي‌فرمايد: اگر پدرت را، خانه‌ات را، برادت را، همسرت را، اموالت را، تجارتت را، مسکنت را، فرزندت را از خدا و پيغمبر بيشتر دوست داشته باشي منتظر غضب خدا باش، حسابت را مي‌رسيم «فَتَرَبَّصُوا» يک نفر بود مي‌گفت: من خيلي گرفتارم و نمي‌توانم مکّه بروم! شما مرا درک نمي‌کنيد! گفتم: اگر بچّه‌ات بميرد باز هم مغازه مي‌روي؟ گفت: نه، بايد دکّان را تعطيل کنم. اگر بعد از سه روز همسرت مرد چي؟ گفت: باز هم چند روز تعطيل مي‌کنم و. . . گفتم: ببين، مي‌تواني 20 روز تعطيل کني، منتها يک اهرم قوي مي‌خواهد و تو آن اهرم را نداري.
يک مَثَل قبلاً زدم و شما خيلي خنديديد؛ شخصي پيش من آمد و گفت: به راننده گفتم: نگه دار، نماز بخوانم، نگه نداشت! اوّل اينکه هر راننده‌اي براي نماز نگه نداشت شماره‌اش را به من بدهيد، چطور براي سيگار خودش و ادرار ديگران نگه مي‌دارد؟ ! در حکومت اسلامي نبايد يک راننده جلوي نماز خواندن کسي را بگيرد. نه تنها راننده بلکه هيچ کس نمي‌تواند جلوي نماز را بگيرد. بچّه‌هاي ما که مي‌روند قلّه‌هاي کوه‌ها را فتح کنند، بالاي قلّة کوه نماز مي‌خوانند.
رسول خادم ما در آمريکا سجدة شکر بجا مي‌آورد. آنوقت اين آقا در جادّة جمهوري اسلامي نگه نمي‌دارد؟ ! براي سيگار نگه مي‌دارد! الحمدلله ازاين افراد کم است. يک راننده از اين قبيل راننده‌ها را گرفتيم، 3 روز ماشينش را نگه داشتيم و 50 هزار تومان هم جريمه‌اش کرديم. زور خوب است، ظلم بد است. چون اگر زور نباشد يک راننده در مقابل نماز مسلمانها مي‌ايستد. زور نباشد سيگار مي‌کشد و دودش را هم در حلق ديگران مي‌برد. بايد گفت: آقا نکش. بعد از دو بار گفتن، سيگارش را بگير و دور بينداز. بابا هواي اينجا مال من هم هست. اگر تو نماز نمي‌خواني، من مسلمان هستم. البتّه با محبّت بايد تذکّر داد. ممکن است راننده بگويد: اينجا آب نيست، اينجا جور نيست. اما اگر پيدا کرديد که کسي مغرض است برخورد کنيد. «وَ مَنْ يَبْخَلْ فَإِنَّما يَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ وَ اللَّهُ الْغَنِيُّ وَ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ» محمد/38 کسي که بخل مي‌کند، از خودش بخل مي‌کند. «وَ اللَّهُ الْغَنِيُّ» خدا نيازي به تو ندارد. «وَ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ». تذکّرات: 1- الان اوّلي چي است؟ يعني اگر انسان مي‌خواهد براي دخترش جهاز بخرد اوّلي يخچال است، اول چراغ گازمي خرد(چيزهايي که واجب است) بعد اگر رسيد چيزهاي ديگر هم مي‌خرد. ما در وقف بايد اين را در نظر بگيريم الان موقع وقف چه چيزي است؟ و با چندتا آدم متدين و متفکّر مشورت کنيم. بايد ديد که الان اولويت چيست؟ الان اولويت مَنار است يا بلال؟ ! يکوقت مي‌بيني آقا پول داده و مَنار ساخته، چندين سال است که اين منار را ساخته‌اند اما يک نفر روي آن اذان نگفته. اگر پول اين منار را خرج بلال مي‌کرد، الان 500 تا بلال داشتيم. فرقش هم اين است که: پيغمبر با يک بلال سياه دنيا را تکان داد، ما با چند هزار منار کاشيکاري شده هيچ کاري نکرديم.
2- مسئلة حکّاکي: هر چيزي که وقف مي‌کنيد رويش حکّاکي کنيد که مثلاً اين کاسه وقف است، اين ديگ وقف است، کنار فرشها ببافند که اين وقف است. با کاشيکاري بنويسند. چون اگر اينطور نباشد قورتش مي‌دهند و يک آب هم رويش مي‌خورند! فکر هم نکنيد که اين کامپيوترها جواب مي‌دهند. اينهمه کامپيوتر در وزارتخانه‌ها است، يک وقت مي‌بيني خيلي راحت يک کشتي در دريا گم شد. در ميدان بار يک دانه کامپيوتر هم نيست، يک نفر نديده که يک گوني سيب زميني گم شود. ذي حسابي و روابط عمومي و جمع بندي و هماهنگي و. . . يک وقت مي‌بيني همه با هم خوردند! يک جوري کنيد که نشود خورد. مثل عصا کنيد. چوب را آدم مي‌تواند بخورد و آب هم رويش بخورد، اما وقتي عصا شد جلوي دهان گير مي‌کند.
3- نام را تغيير ندهيد: اگر بنده يک چيزي را وقف کردم و نام پدرم را روي آن گذاشتم و گفتم: مثلاً موقوفات قرائتي. شما نگوييد: شهيد. . . من مخلص شهيدانم. بر يک فلکة نو، يک خيابان نام شهيد بگذاريد نه بر روي موقوفات ديگر. بله يک وقت چيزي الکي گير کسي آمده، به چه دليل بايد اسم او باشد؟ يک وقت شاهپور در اين خيابان بوده و نام اين خيابان شاهپور بوده، اما شاهپور هيچ غلطي در اين خيابان نکرده. اما يک کسي زحمت کشيده، اسمش را عوض نکنيد، دماغ ديگران مي‌سوزد و ديگر زحمت نمي‌کشند. هرکس کاري کرده است اسمش باشد.
4- پاکسازي موقوفات خرافات: وقت خواب است، اما اينکه بگوييد: ما براي اين هيأت سماور بخريم يا عَلَم؟ يک هيأتي که چندتا علم دارد چه نيازي به علم دارد، اگر سماور ندارد براي آن سماور بخريد. حالا نمي‌خواهيم بگوييم حرام است، حالا حلال، آيا همه حلالها را من انجام بدهم! فکر کنيد و مشکل را حل کنيد. يک چيزهايي که واقعاً معلوم نيست سرش کجاست، تَهش کجاست، . . .
5- در وقف راهها را محدود نکنيم، طوري باشد که آيندگان بتوانند تغيير دهند، مردم را آزاد بگذاريم.
يک پيرمردي گفت: آقاي قرائتي! من وصيت کردم اگر مُردم تو نماز مرا بخواني! گفتم: تو را به خدا اين وصيت را نکن. اول اينکه معلوم نيست که من از شما زودتر بميرم. دوم اينکه ممکن است وقتي که تو مُردي، من در جاي دوري باشم و نتوانم خودم را برسانم بگذار يک مسلمان نماز بخواند.
يک کسي از حوزة علمية قم زنگ زد به يکي از استانها، من در آن استان بودم. زنگ زد به يکي از آقايان آن استان که: آقا! برايم استخاره کن! اين آقا هم گفت: عجب مُريدهايي داريم؟ ! گفتم: لطفاً گوشي را به من بدهيد. گوشي را گرفتم و گفتم: واقعاً از قم زنگ مي‌زني؟ ! گفت: بله، يک حرف زشتي به او زدم. گفتم: در قم عالم گيرت نيامد؟ اگر اينقدر بدبيني پس واي به حالت که اينهمه مجتهد در قم است و تو آنها را قبول نداري. اگر مي‌خواهي اين آقا را خامش کني که « من مُريد توام » باز هم واي به حالت. به آن آقا هم گفتم: برايش استخاره نکن.
يک کسي مي‌آيد و مي‌گويد: به نظر من، تو از همه مردم کرة زمين بهتر هستي! اينطور نيست. خوشم آمد، چند روز پيش يکي از مسؤولين رفته بود يک جايي صحبت کند، به او گفتند: مالک اشتر. . . گفت: من مالک اشتر نيستم. حريم افراد را نگه داريد. مالک اشتر کجا، من کجا؟ حالا چهارتا که مُريد پيدا کردند حجّت الاسلام را آية الله و انقلابي را مالک اشتر مي‌کنند! چه خبر است؟ هر کسي يک چيزي دارد، زياد بادَش نکنيد.
من يک جايي رفتم ميهماني، به صاحبخانه گفتم: براي نماز صبح بيدارم کن. گفت: به به! نمايندة امام، حجّت الاسلام، بايد براي نماز بيدارش کنند؟ ! گفتم: من خودم حجّت الاسلام هستم خوابم که حجّت الاسلام نيست، خوابم مي‌برد. گاهي اوقات ما فکر مي‌کنيم به اين آقا که انقلابي است بايد« مالک اشتر» بگوييم؟ هم طلبه‌ها مواظب باشند گول عوام را نخورند، چون برخي هستند که مي‌گويند: فلاني! فقط من تو را قبول دارم. اول آدم خوشش مي‌آيد اما بعد مي‌فهمد که شيطان است. يک کسي به من گفت: آقاي قرائتي! تو که حرف مي‌زني من گوش مي‌دهم، فلان آخوند که صحبت مي‌کند خاموش مي‌کنم! من يک لحظه خوشم آمد، بعد فهميدم که شيطان است. به او گفتم: تو چرا آخوندهاي ديگر را قبول نداري؟ ! به خودم هم گفتم: چرا خوشت آمد که او وقتي فلاني صحبت مي‌کند تلويزيون را خاموش مي‌کند؟ ! اگر گفت: از بحث تو خوشم مي‌آيد، بايد گفت: الحمدلله. اما اگر گفت: از بحث ديگر خوشم نمي‌آيد، (و من خوشم آمد) اين شيطنت است. يکي مي‌گويد: من دوست دارم تو آب بخوري. خُب الحمدلله. اما ديگري بگويد: من خوشم مي‌آيد که تو آب بخوري و ديگران تشنه باشند، اين بد است، حرامزادگي است؛ بايد از شيطنت‌ها مواظب باشيم.
راه وقف را محدود نکنيم. شما بگوييد: فلان چيز وقف عزاداري است. اگر بگويي: وقف عزاداري توي اين مسجد، شايد مشکل باشد، ممکن است اين مسجد خراب شود. اينکه بگوييم: من مي‌خواهم شب عاشورا باشد، امسال آمدند پيش ما و گفتند: 80 تا گوسفند براي اين هيأت کشته‌اند، همه مي‌گويند: شب عاشورا، گوشت هم زيادي است. چه کنيم؟ نکنيد اين کار را. بگوييد: مسلمانها بخورند. اگر هم گوشت زيادي آمد بريزيد در فريزر، آبگوشت درست کنند و در ماه صفر بخورند. همه مي‌گويند: شب عاشورا! بعد هم به مشکل بر مي‌خورند. در وقف محدود نکنيد. وقتي کتاب مي‌دهيد ننويسيد که هديه به فلاني، اگر خواستيد امضاء کنيد مانعي ندارد اما اسمش را ننويسيد، چون ممکن است او هم بخواهد آن را به کس ديگري بدهد. کاري کنيد که ديگران هم بتوانند از آن مصرف کنند.
6- هدف واقف فداي اهداف ديگر نشود. واقف اينجا را ساخته براي نماز. مثلاً ميراث فرهنگي مي‌آيند اينجا را مي‌بندند براي اينکه توريستها بيايند فيلمبرداري کنند(براي دلار) بابا واقف کاري به دلار توريستها ندارد. البتّه من اين را مثل زدم. من چيزي سراغ ندارم. مثال: يک تاجر آمده و مسجد را پر از قالي کرده، بعد به خادم مي‌گويد: در را ببند و بچّه‌ها را راه نده. شما غلط کردي که بخاطر پشم جلوي نسل نو را مي‌گيري. بله دستت درد نکند که فرش آوردي؛ يک پارچه بگير و روي فرشها بکش تا مردم نماز و عزاداري کنند و قاليهاي شما هم سالم بماند. شما حق نداري بخاطر قالي در مسجد را ببندي.
7- بحث وقف در کتابهاي دانشگاه بيايد، تا نسل نو ما هم ا وقف آشنا شوند. الان تمام موقوفات ما مالِ قرنهاي قبل است.
8- در گرفتن اجارة موقوفات سهل انگاري نشود؛ به کسي ارزان ندهيم. يک کسي آمد و از تولِت يک جايي شکايت کرد و گفت: گران مي‌گيرد. گفتم: اگر مالِ خودش باشد چه مي‌کند؟ چطور اگر مالِ شماست کرايه‌اش اين است؟ اما اگر مالِ امامزاده شد کرايه‌اش ارزان مي‌شود؟ ! بايد چيزهاي وقف کرايه‌اش مثل بازار آزاد باشد. با کمال تأسّف در کاشان ما اين کار بود. حدود 500- 400 مغازة خوب در کاشان وقف يک مدرسه است که روزي مثلاً 50-5 ريال مي‌دادند! حال آنکه اگر شخصي بود کرايه‌اش 80 هزار تومان بود! يک مقدار دلار خمسي آوردند نزد يک نفر، گفتند: بفروش و بده به سادات. از امام(ره) سؤال کردند که: دلار را چند بفروشيم؟ فرمود: به گرانترين قيمت‌ها.
9- ملک، با خراب شدن، از وقف خارج نمي‌شود. يک موقوفه از ديوارش را برداشتند، اينطور نيست که شما بروي آنجا بازي کني، انبار و پارکينگ کني. 10- چيزي که وقف خاص شد، استفاده ديگري از آن نبايد شود. اگر وقف کردند براي شب تاسوعا، نمي‌شود آنرا شب عاشورا مصرف کرد و بالعکس. اگر وقف کردند براي افطاري، نمي‌شود روضه خواني کرد. اگر وقف کرده براي دعاي کميل، نمي‌شود دعاي ندبه خواند. بايد دقّت صورت بگيرد.
11- چيز خوب را وقف کنيم. هميشه وقتي به خدا مي‌دهيم چيز خوب بدهيم. موقع نماز آدم پيشاني را بر خاک مي‌گذارد(بهترين و بالاترين نقطة بدن) کسي نمي‌آيد کف پايش را بر مُهر بگذارد. «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ» آل عمران/92 12- در وقف بايد اعتدال باشد. افرادي که زن و بچّه دارند، براي آنها همه چيز بگذارند. ما داريم افرادي را که همه چيزش را وقف کرده و زنش گرسنگي کشيده است. مثلاً بگويم: وقف اين شهر! وقف طلّاب فلان مدرسه! ممکن است آن مدرسه طلبه‌اش کم باشد. چه بايد کرد؟ ! بگو: طلّاب. در وقف تنگ نظر نباشيد. ديدتان وسيع باشد.
13- اگر تنهايي نمي‌توانيم وقف کنيم، گروهي وقف کنيم. آقاياني هم که اموال موقوفه دستشان است نگويند: واقف که سراغ ما نمي‌آيد! گاهي اوقات، طرف مي‌گويد: خيلي خُب! کي به کيه؟ !
ايام جنگ بود و شبها تاريکي بود. من داشتم مي‌رفتم. ديدم يک کسي دارد مي‌رود، صداي خروس در مي‌آورد(او را مي‌شناختم، يک آدم محترمي بود). گفتم: چرا صداي خروس مي‌کني؟ مي‌گفت: من ديدم تاريکي است، کي به کيه؟ ! گفتم: صداي خروس در بياورم. بعضي افراد هم مي‌گويند: بابا، مال وقف است، صاحبي که ندارد! قورتش بده! شخصي راه مي‌رفت و مي‌گفت: اينجا وسط زمين است! گفتند: به چه دليل؟ گفت: بگو، کيه که بره متر کنه؟ ! افرادي که موقوفات دستشان است اگر قرار است فلان قدر به اوقاف بدهند، اگر کمتر بدهند مواظب لقمه حرامشان باشند. وجوهات هم همينطور است. چطور وقتي به ديگران بدهکار هستيد بدهي‌تان را مي‌پردازيد، اما وقتي به سهم امام مي‌رسيد، چک مي‌دهيد به آية الله. بعد هم نمي‌دهد و مي‌گويد: آية الله که مرا زندان نمي‌کند؟ ! قرآن مي‌فرمايد: بعضي مردم از خدا نمي‌ترسند، از مردم مي‌ترسند! حساب نمي‌کنند که خدا حالگيري مي‌کند. تو به چه کسي کلک مي‌زني، به امام زمان(ع)! !
14- مقدار مصرف، مقدار کرايه کردن. در وقف مراعات حدّاقل را هم بکنيد. خدا رحمت کند شهيد مظلوم بهشتي رحمة الله عليه را. در هامبورگ يک مسجد ساخته(ما ديديم) وسطش را مسجد ساخته، دورش را هم مثل يک پياده- رو يک نيمدايره گذاشته با يک ديوار کوچک. تا حتي اگر غير مسلمانها هم خواستند بتوانند در مجلس مسلمانها شرکت کنند. مسلمانها در دايره و غير مسلمانها در حاشيه مي‌نشينند. يک جوري باشد که راه براي افرادي هم که نمي‌توانند به مسجد بيايند، يا مسلمان نيستند، يا عذر دارند و. . . الا‌اي حالٍ در وقف ديدتان وسيع باشد. خدايا! تورا به حقّ محمّد و آل محمّد قَسَمَت مي‌دهيم به پولدارهاي ما ايمان و سخاوت مرحمت بفرما.
والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته