1376/7/17 تفسير سوره بروج بايگاني سالانه - 1376



«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم»
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي

موضوع بحث امروز ما تفسير سوره بروج مي‌باشد.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم» به نام خداوند بخشنده مهربان. ديگران يا بخشنده نيستند و اگر بخشنده هستند مهربان نيستند، بعضي نمي‌بخشند. بعضي‌ها نمي‌توانند ببخشند، بعضي‌ها مي‌توانند و نمي‌بخشند، بعضي‌ها کم مي‌بخشند، بعضي‌ها با منت مي‌بخشند، بعضي‌ها مي‌بخشند تا بعدا به آنها برگردد. يعني به مرغ دانه مي‌دهند تا از او تخم بگيرند. به گوسفند علف مي‌دهند تا از او شير بدوشند، بعضي‌ها به خوديها مي‌بخشند، مثل شاه که جنگل‌ها را به شاهپورها مي‌بخشيد. آن کسي که هم مي‌تواند ببخشد و هم مي‌بخشد و هم به همه مي‌بخشد و هم بخشش‌اش براي نياز نيست، تنها خداست.
اسم اين سوره، سوره «بروج» است. بروج جمع برج است. برج چند تا معنا دارد. به قلعه مي‌گويند: برج، به مدار سيارات مي‌گويند: برج. و به هرچيزي که جلوه مي‌کند مي‌گويند: برج. انسان وقتي دارد وارد شهر مي‌شود، ساختمان‌هاي بلند« برجها» را مي‌بيند. «تَبَرُّج» يعني جلوه گري. خداوند به زنهاي پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم مي‌فرمايد: «وَ لا تَبَرَّجْنَ» کلمه برج يعني جلوه، هر چيزي که پيداست. زناني که جلوه گري مي‌کنند تبرج مي‌کنند. قرآن مي‌فرمايد: «وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ الْأُولى‏» احزاب/33 يعني‌اي زنان پيغمبر(ص)، مثل زمان جاهليت اول جلوه گري نکنيد. امام باقر عليه السلام از اين آيه استفاده لطيفي مي‌کند. مي‌فرمايند: « اينکه قرآن مي‌فرمايد مثل جاهليت اول، معلوم مي‌شود جاهليت دومي هم وجود دارد. » مثل اين است که من به منزل شما بيايم و بگويم: اين آقا پسر کيه؟ ! شما بگوييد: « اين پسر اول من است. » از اين جمله معلوم مي‌شود که آن شخص پسر ديگري هم دارد. مثل اين است که بگويي: غذا خورده‌اي؟ بگويد: يک بار. معنايش اين است که مي‌توانم يکبار ديگر هم بخورم، ضمنا حديث داريم که: از ميهمان نپرس که غذا خورده‌اي يا نه؟ ممکن است خورده باشد ولي باز هم ميل داشته باشد در خانه شما هم بخورد. حديث هم داريم: از ميهمان نپرس که چه ميل داري؟ هرچه هست برايش بياور. اين که قرآن مي‌فرمايد: جاهليت اول، پيداست جاهليت دوم هم هست. جاهليت دوم الان است. يکي از دانشمندان کتابي نوشته به نام جاهليت قرن بيستم. يعني الان هم جاهليت وجود دارد. مدرک و ليسانس و دکترا و. . . وجود دارد، اما جاهليت يعني چه؟ ! الان هم کارهاي زمان جاهليت انجام مي‌شود. زمان جاهليت، مردم دخترانشان را زنده به گور مي‌کردند و حالا بچه سقط مي‌کنند(هم پسر و هم دختر) آن روز در گور مي‌کردند الان در چاه دستشويي مي‌اندازند. در جاهليت دشمن دشمن را مي‌کشت، در قرن ما مادر بچه‌اش را مي‌کشد. يعني فرقي نکرده است. تکنولوژي و صنعت پيشرفت داشته اما انسان پيشرفت نکرده است. نام کتاب« جاهلية القرن العشرين» است. و به فارسي هم ترجمه شده است. الان غرب بيمار است و سقوط نموده است. پوک پوک است. به مناسبت برج اين را بگويم: ديروز از طرف راديو، با من مصاحبه تلفني انجام دادند راجع به حجاب. اصلا حجاب غير از دين هم چيز خوبيست. اصلا فرض کنيد که ما بي دين هستيم. (نعوذبالله) به عنوان انسان با هم صحبت کنيم نه به عنوان مسلمان. اصلا حجاب رمز تمرکز است. (در مسايل علمي) و در مسايل اقتصادي. کسي که در حال درس خواندن است اگر اطرافيانش حجاب داشته باشند، فکرش متمرکز است. اما اگر يک خانم براي او جلوه گري کند فکر او تمرکز لازم را از دست مي‌دهد. و در اين حال موفقيت غير ممکن است. و افت تحصيلي را به همراه دارد. تمرکز يک ارزش است. دو تا حديث براي تمرکز مي‌خوانم. داريم: اگر قاضي کفشش تنگ است نبايد قضاوت کند. يعني فشاري که به پايش وارد مي‌شود باعث مي‌شود تمرکزش مختل شود. داريم: اگر قاضي ادرار دارد قضاوت نکند. چون ادرار قاضي بر تفکرش مؤثر است. داريم: اگر ادرار داريد حتي نماز اول وقت را هم به عقب نيندازيد، شما به مسجد رسيده‌ايد و نماز شروع شده است و شما هم وضو داريد، اگر ادرار داريد نبايد نماز بخوانيد. (حتي اگر بدانيد بعد از ادرار نماز جماعت تمام مي‌شود.) حضرت آمد نماز بخواند ديد روي پرده گل است. فرمود فاطمه جان: « غيريها» پرده را بردار. گلش حواس مرا پرت مي‌کند. داريم: روبروي در باز نماز نخوانيد که هرکه مي‌خواهد برود حواس شما پرت شود. داريم: وقتي خسته هستيد نماز نخوانيد. اينها همه براي تمرکز است. بايد در غذا خوردن تمرکز باشد. قرآن مي‌فرمايد: موقع غذا خوردن حواست را جمع کن: «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى‏ طَعامِهِ» عبس/24 با تمرکز و آرام غذا بخور. داريم: اگر عده‌اي نشسته‌اند و صحبت مي‌کنند، اگر کسي وارد شد بلند سلام نکند. يعني تمرکز آن جمع از بين مي‌رود. و اين خيلي مهم است. بابا بي حجابي و فوکُل گذاشتن تمرکز را از بين مي‌برد. تمرکز در علاقه: مردي با همسرش زندگي مي‌کند و به او هم علاقه دارد. وقتي بيرون مي‌آيد و زنهاي ديگر را نگاه مي‌کند. وقتي به خانه بر مي‌گردد علاقه‌اش به همسرش کمتر مي‌شود. حديث داريم: با اشراف رفت و آمد نکن. حجاب براي تمرکز خوب است.
«وَ السَّماءِ ذاتِ الْبُرُوجِ» بروج/1 قسم به آسماني که برج‌ها دارد. (ستاره‌ها دارد) ستاره‌هايي که هنوز کسي از تعداد آنها خبر ندارد. ستاره‌هايي که چندين برابر کره زمين هستند. دنياي بالا دنياي عجيبي است. فقط کسي که فرمود: اطلاعات من از آسمانها بيش از زمين است، علي بن ابيطالب عليه السلام بود. در دعاها هم داريم که: آسمان‌ها اهل دارند. از يکي از دانشمندان عرب پرسيدند: اين پيغمبر(حضرت محمد(ص)) حرف حسابش چه است؟ ! گفت: راستش را مي‌خواهيد قبل از آمدن پيغمبر اسلام(ص) نگاه ما فقط به پايين بود. شتر و بز و ميش و شعر و شراب و جنگ و. . . پيغمبر(ص) آمد و چانه ما را بالا گرفت و فرمود: «وَ السَّماءِ ذاتِ الْبُرُوجِ». «أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ» اسراء/78، «وَ الْيَوْمِ الْمَوْعُودِ» بروج/2 و قسم به روز موعود. قسم به آن روزي که همه بايد همديگر را در آن روز ببينيم. ما از قيامت غافل هستيم. خدا همه‌اش اين روز را متذکر مي‌شود. انسان از زمان مرگ خويش مطلع نيست تا توبه کند. چه دليلي وجود دارد که انسان فقط در پيري بميرد، ممکن است در جواني مرگ فرا رسد. روز قيامت وعده گاه است. بايد در آن روز جواب بدهيم. سؤال مي‌کنند: عمرت را چه کردي؟ ! جواني‌ات را چه کردي؟ ! در آمدت از کجا بود؟ ! از لقمه حرام سؤال مي‌کنند. ممکن است لقمه حرام در بنده هم باشد. بنده اگر در يک جايي از عمرم استفاده نکنم، لقمه حرام مي‌خورم. قرآن مي‌فرمايد: «لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِل» نساء/29 يعني لقمه باطل نخوريد. لقمه باطل شامل من هم مي‌شود شامل شما هم مي‌شود. اگر يک روحاني در قم باشد و هيچ خاصيتي نداشته باشد، شهريه مي‌گيرد و هيچ خاصيتي ندارد! اين آخوند هم لقمه‌اش حرام است. چون آخوند يا بايد طلبه باشد و درس بخواند يا استاد باشد و درس بدهد. اين که حجة الاسلام خالي باشد فايده ندارد. صبح‌ها مي‌گويند: «صَبَّحَکُمُ الله بِالْخَير» و عصر مي‌گويند: «مَسَّاکُم الله بِالخَير» اينکه نشد شغل. هرکسي بايد يک کاري انجام دهد. نه يک کار بلکه چند کار. حضرت علي عليه السلام کفشش را وصله مي‌زدند و در عين حال مي‌گفتند: «سُبْحَانَ الله». گفتند: چه مي‌کنيد؟ ! فرمودند: ديدم دستم کار مي‌کند، چرا زبانم بيکار باشد. گفتم «سُبْحَانَ الله» بگويم. خب موقعي که سر شير آب هستيد و صورتتان را مي‌شوييد قصد وضو کنيد. ما هنوز تصميم نگرفته‌ايم که جدي باشيم. و مشکلاتمان هم از اين جهت است. وقتي مردم تصميم بگيرند مشکلات حل مي‌شود. در جشن عاطفه‌ها چند ميليارد تومان به مردم بي بضاعت کمک مي‌شود. اين کار بر اثر جدي شدن مردم است. حديث داريم: روز قيامت به افرادي مي‌گويند: چرا فلان کار را نکردي؟ ! مي‌گويند: بلد نبوديم! مي‌گويند: « هلا علمت» بايد ياد مي‌گرفتي. تو رانندگي ياد گرفتي، کامپيوتر ياد گرفتي، شنا ياد گرفتي، انگليسي ياد گرفتي، آنوقت حمد و سوره‌ات غلط بود؟ ! ! اين زشت است. حمد و سوره 17 تا کلمه است. حاجي رفته مکه و مي‌گويد: الحمدرلله. . . ! تو ريشت سفيد شده و حمد و سوره‌ات را بلد نيستي؟ ! اما همين حاجي در مسايل اقتصادي مخش کار مي‌کند. زشت است که يک جوان تحصيل کرده نتواند قرآن بخواند.
«وَ شاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ» بروج/3 قسم به کسي که گواه است و آن کسي که مورد گواهي است. براي شاهد و مشهود در تفاسير حدود سي تا مصداق آورده‌اند. حالا ما کلي مي‌گوييم: شاهد يعني خدا، مشهود يعني خلق. يعني قسم به خالق و قسم به خلق. «قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُودِ» بروج/4 مرگ بر اصحاب اخدود. قتل يعني مرده باد. اخدود به معناي يک شکاف است. يک دسته از جنايتکارها يک شکافي درست کردند. (شکافي عميق) هرچه مؤمن بود ريختند در اين سوراخ. . . و شدند اصحاب فيل. عوض اينکه اصحاب رسول الله باشند. اين خودش يک نوع تحقير است. اينجا مي‌گويد: اصحاب گودي. مرده باد اصحاب گودال. گودالي که آتشي داشت عجيب. «النَّارِ ذاتِ الْوَقُودِ إِذْ هُمْ عَلَيْها قُعُودٌ وَ هُمْ عَلى‏ ما يَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنينَ شُهُودٌ» بروج/7-5 اين جنايتکاران روي اين گودال نشستند و شاهد بودند که بر مؤمنين چه مي‌کنند! مؤمنين را زنده زنده سوزانيدند و نشستند و جزقاله مؤمنين را مشاهده کردند! حالا شما مي‌گوييد: آقاي قرائتي حالا يک گودالي بود، چند تا جنايتکار مؤمنين را سوزانده‌اند. چرا وقتمان را گرفته‌اي؟ ! مي‌خواهم بگويم: الان هم همينطور است. مرگ بر آمريکا. چطور؟ ! براي اينکه آمريکا ديد که بمب شيميايي ريختند شلمچه و مؤمنين را سوزاندند و آنها با چشمانشان نگاه کردند! ! ! هواپيماي مسافربري را زدند. مسلمانهاي بيگناه با مرد و زن و طفل به دريا افتادند و شهيد شدند و آمريکا و اروپا نشستند و نگاه کردند! ! ! «وَ هُمْ عَلى‏ ما يَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنينَ شُهُودٌ» بروج/7، اين آيه شامل همه مي‌شود. قرآن راجع به کشتن آنها چيزي نمي‌گويد، مي‌فرمايد: کشتيد و نشستيد و تماشا کرديد! مي‌گوييم: آقا اين سنگ را از وسط خيابان بردار، ممکن است باعث ايجاد تصادف شود. مي‌گويد: من که آن را نينداخته‌ام! قرآن روي بي غيرتي خيلي حساس است. اين آيه خيلي مهم است. آيه انتقاد از بي غيرت‌ها است. آيه انتقاد از بي تفاوتهاست. حديث داريم: اگر کسي سير بخوابد و همسايه‌اش گرسنه باشد ايمان ندارد. مرگ بر بي غيرت. آقا بسته ترياک به خانه مي‌برد! خودش و يک مشت جوان را پاي منقل مي‌نشاند! جواني و استعداد و پول آنها دارد آتش مي‌گيرد. اين خانم هم خبر دارد. مي‌گويد: به من چه؟ ! بگذار خوش باشند. شما بايد زنگي بزني تا بيايند و برادرت را بگيرند. حالا داداشم است! بگذار داداشت دو تا سيلي بخورد و براي هميشه نجات پيدا کند. اين رحم‌هاي موضعي يک نسل را از بين مي‌برند. «وَ ما نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلاَّ أَنْ يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزيزِ الْحَميدِ» بروج/8 اينهايي که مؤمنين را ريختند در گودال و زنده زنده سوزاندند جرمشان اين بود که: آن مؤمنين آنها را نهي از منکر کرده‌اند. مي‌گويند: اين آقا در اداره فضولي مي‌کند او را بايد بيرون كرد. جرمشان گفتن حرف حق بود. جرم مؤمنين اين است که ايمان دارند. هيچ گناهي ندارند. آنها را نسوزاندند الا اينکه به خدا ايمان داشتند. اين در زمان ما هم هست. افرادي به جرم پاکي دعوت نمي‌شوند. اتفاقا بايد دعوت شوند تا به شما تذکر دهند. مثلا وقتي مي‌خواهند به پارک بروند يک نفر را با خود نمي‌برند چون مي‌ترسند او به آنها بگويد: بياييد نماز بخوانيم! امام صادق عليه السلام فرمودند: عزيز ترين دوستان من کسي است که به من تذکر دهد. بگذاريد کسي هم باشد تا از شما انتقاد کند. حديث داريم از امام باقر عليه السلام که مي‌فرمايند: «اتَّبِعْ مَنْ يُبْكِيكَ»(كافي، ج‏2، ص‏638) دنبال کسي برو که تو را بگرياند. بگذار شخصي ناراضي هم در بين شما باشد و تذکر بدهد. يعني به تو انتقاد کند و اشکت را در بياورد. کسي که از کنار اشتباهات تو با خنده عبور مي‌کند به تو خيانت کرده. مي‌بيند که پاي منقل نشسته‌اي و مي‌گويد: به من چه؟ ! شما وقتي ببينيد که شخصي خوابيده است و عقربي مي‌خواهد او را بگزد حتما او را بيدار مي‌کنيد. چون ممکن است عقرب او را از بين ببرد. اين رحم‌ها را نکنيد که از کنار کجروي‌ها با خنده بگذريد. درسها: همه هستي ارزش دارد و قابل سوگند است. اينکه خدا به همه چيز قسم خورده پيداست که همه اينها مقدس هستند. ما چيز نامقدس نداريم. و لذا گاهي مي‌فرمايد: «وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ» تين/1، «وَ السَّماءِ وَ الطَّارِقِ» طارق/1 يعني چيزي لغو آفريده نشده است. اين آيه به ما مي‌گويد: از قيامت غافل نباشيد. اين آيه مي‌فرمايد: همه چيز زير نظر است «وَ شاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ» اميرالمؤمنين علي عليه السلام مي‌فرمايد: يک کاري که حق است انجام بده ولو در بورس نيست. ولو گمنام، ولو پول ندارد، عنوان ندارد ولي حق است. يک زمان مردم سراغ اين کار گمنام خواهند آمد. در اين سوره خداوند به ملاکها توجه دارد نه به افراد که: مثلا نمي‌گويند که افراد اخدود که بودند؟ سنشان چقدر بود؟ تعدادشان چقدر بود؟ تعداد مؤمنين چقدر بود! زن بودند يا مرد؟ اينها را ول کرده است. گاهي اوقات تاريخ چرت و پرت است! فلاني در فلان جا متولد شد! چه فرقي مي‌کند؟ فلان شخص. . . سال عمر کرد! ؟ بعضي مطالب تاريخ نقشي در زندگي ما ندارند. اما بعضي چيزها نقش دارد. شيخ مفيد(ره) با کتاب « عاريه» ملا شد. يعني کتاب را امانت مي‌گرفت و مي‌خواند و به صاحبش پس مي‌داد. اين براي ما عبرت است که نگوييم: کتاب گران است. برو کتابخانه مطالعه کن. در تاريخ چيزي بايد بنويسند که بشود از آن استفاده کرد و درس گرفت. و لذا قرآن زمان حادثه را نگفته، مکان را نگفته، طول گودال را نگفته.
بوعلي سينا چند کيلو بود؟ ! مسجد الحرام چند تا پايه دارد؟ ! مسجد پيغمبر(ص) چند تا بلندگو دارد؟ ! بعضي حاجي‌ها در آنجا بلندگو را مي‌شمرند. برويم داخل قرآن: در جنگ احد چرا مسلمين شکست خوردند؟ قرآن مي‌فرمايد: مي‌داني چرا شکست خوردند؟ زيرا «فَشِلْتُمْ» آل عمران/152 شل شديد. تنازعتم! بينتان نزاع افتاد. وعصيتم: «از فرمان پيغمبر(ص) معصيت کرديد. » سوزاندن سخت ترين نوع عذاب است. از اين آيه معلوم مي‌شود که روضه خواني هم جايز است. خداوند در اينجا روضه خواني کرده است. خداوند مي‌فرمايد: مؤمنين را سوزاندند، مرگ بر آنها. ما هم مي‌گوييم: امام حسين(ع) را به شهادت رساندند و مي‌گوييم: لعنت بر بني اميه. بايد تاريخ فداکاران را زنده نگهداشت. نامگذاري کوچه‌ها و خيابان‌ها به نام شهداء هم به همين دليل است. خدا فرموده: مرگ بر کسي که جنايت را مي‌بيند ولي ساکت است. گناه را ديديد بايد نهي کنيد. البته شيوه گفتن فرق مي‌کند. گاهي بايد آرام گفت. گاهي بايد انقلابي گفت. کساني که گاهي در نهي از منکر موفق نمي‌شوند شايد علتش اين باشد که شيوه درستي را به کار نبرده‌اند. بنابراين ما بايد نسبت به گناه حساس باشيم. نسبت به ظلم بايد حساس باشيم. اگر نگاه کنيم و بي تفاوت باشيم قرآن مي‌فرمايد: « قُتِلَ» مرگ بر افراد بي تفاوت.
والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته