1376/10/15 شكر نعمتها_2 بايگاني سالانه - 1376



بسم الله الرحمن الرحيم
«الحمد لله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا و نبينا محمدو علي اهل بيته و لعنه الله علي اعدائهم اجمعين من العام الي قيام يوم الدين»
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

دهه‌ي اول ماه رمضان بحث‌هايي را داشتيم. تا به حال چهار بحث را داشتيم. اين پنجمين بحثمان است. راجع به شكر نعمت‌ها صحبت مي‌كنيم. آيات و مطالبي را گفتيم. سوره ابراهيم آيه‌ي هفت مربوط به شكر است. بشنويم و تفسيركنيم. يك شعر هست كه مي‌گويد: شكر نعمت نعمتت افزون كند. اين آيه مي‌خواهد بگويد: اگر شكركنيد زيادتان مي‌كنم. اين شاعر فكركرده و اين آيه را به شعر درآورده است. اگر شكر كنيد زياد مي‌كنم. گفته است: شكر نعمت، نعمتت افزون كند. اين آيه نمي‌گويد: اگر شكر كني، نعمتت را زياد مي‌كند. مي‌گويد: خودت را زياد مي‌كنم. مي‌گويد: وقتي شكر خدا را كردي، خودت به خدا وصل مي‌شوي. كسي كه به بي نهايت وصل شود، بي نهايت مي‌شود. خودت بزرگ مي‌شوي. متوجه شديد كه مي‌خواهم چه بگويم. ما فكر مي‌كنيم كه هركس در استخر شيرجه مي‌رود براي اين است كه از درون استخر چيزي را بيرون آورد. نه اينطور نيست. خود شيرجه ارزش دارد. تشكر از خدا ما را بالا مي‌برد. ما را در مدار توحيد قرارمي دهد. شيطان به خدا گفت: من از جلو و عقب، راست و چپ در كمين مي‌نشينم. همه را گمراه مي‌كنم. به عزتت قسم كه من همه‌ي مردم را گمراه مي‌ كنم. گفت «وَ لا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شاكِرينَ»(اعراف/17) نگفت: اكثر مردم گول مي‌خورند. گفت: اكثراً شاكر نيستند. از اين آيه معلوم مي‌شود كه اگر كسي شكر نكند، صيد شيطان است. گفت: من همه را گول مي‌زنم. بعد گفت: «وَ لا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شاكِرينَ» اكثر اين‌ها شاكر نيستند. يعني اينطور نيست كه من گولشان بزنم و گول نخورند. از اين آيه استفاده مي‌شود كه اگر كسي به خدا وصل باشد، به بي نهايت وصل است. اگر دستمان را در دست وحي بگذاريم، بيمه هستيم. تأمين هستيم. يك نفر از كسي پرسيد: هواپيما به اين بزرگي را چطور مي‌دزدند؟ گفت: پايين كه هست بزرگ است و نمي‌شود دزديد. مي‌گذارند كه در آسمان برود و كوچك شود، آن موقع مي‌دزدند. مي‌خواهم بگويم: تا آدم دستش در دست خداست گول نمي‌خورد. وقتي هواپيما از زمين جدا مي‌شود، دزديده مي‌شود. پسر و دختر تا زماني كه سايه‌ي پدر و مادر بالاي سرشان است، گول نمي‌خورند. اما به محض اينكه از پدر و مادر جدا مي‌شوند، گول مي‌خورند. اگر ما به او وصل نشويم، شكار شيطان مي‌شويم. شيطان گفت: به عزت تو قسم كه همه مردم را از راست و چپ، از شمال و جنوب گول مي‌زنم. ولي از بالا و پايين را نگفت. چهارسمت را گفت ولي شش طرف را نگفت. مي‌داني چرا؟ براي اينكه اگر كسي به خدا وصل شود، گول نمي‌خورد. اگر كسي سجده كند، گول نمي‌خورد. شيطان حريف اين دوسمت نشد. سجده از ابزار دين است. «ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْديهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَيْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ وَ لا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شاكِرينَ»(اعراف/17) قرآن زياد بخوانيد. قرآن را حفظ كنيد. آخوندي كه حافظ قرآن نباشد، فلج است. مثل نجاري كه چوب ندارد. اره دارد اما چوب ندارد. مثل قنادي كه شكرندارد. «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنَّكُمْ»(ابراهيم/7) دو نكته گفتم. نگفته است: اگر شكركنيد، نعمت زياد مي‌شود. مي‌گويد: اگر شكركنيد، خودتان زياد مي‌شويد. مثل اينكه يك بچه‌اي به پدرش بگويد: اگر باسواد شدم براي من چه مي‌خري؟ سواد بهترين جايزه است. همين كه بي سواد بودي و باسواد شدي، ارزش دارد. لازم نيست كسي به خاطر سواد به شما جايزه بدهد. اصلاً شما كه به حرم امام رضا مي‌روي، از امام رضا چه مي‌خواهي؟ همين كه در محضر امام رضا باشي، بهترين جايزه است. اين آيه را نگه داريد. مي‌خواهم يك آيه‌ي ديگر از سوره انعام بگويم. آيه‌ي 52 سوره انعام آيه‌ي عجيبي است. مي‌گويد: همين كه رفتي در مقابل پيغمبر ايستادي ارزش دارد. اصلاً هيچ چيز از پيغمبر نخواه. فقط برو و در مدينه بايست. همين كه در مقابل پيغمبر ايستادي، ارزش است. «وَ إِذا جاءَكَ الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِآياتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلى‏ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ سُوءاً بِجَهالَةٍ ثُمَّ تابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ»(انعام/54) به پيغمبر مي‌گويد: زماني كه مسلمان‌ها نزد تو به مدينه آمدند «الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِآياتِنا» لازم نيست كه مسلمان‌ها دعا كنند. همين كه به مدينه رفتي و در مقابل پيغمبر ايستادي، خدا به پيغمبر مي‌گويد: اين مؤمن آمده و در مقابل تو ايستاده است. «فقل سلام عليكم» به او سلام كن. پيغمبر به تو سلام مي‌كند. اينطور نيست كه فقط تو بگويي: «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ» خدا به پيغمبر هم گفته است: تو هم سلام كن. «كَتَبَ عَلى‏ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ»(انعام/12) خدا واجب كرده است كه رحمت را بر اين‌ها نازل كنيد. اصلاً وقتي من در مقابل ولي خدا مي‌روم، بزرگترين اجر است. ديدن مهدي بزرگترين اجر است. دانشگاه دولتي و آزاد افراد ليسانسه‌ي زيادي را توليد مي‌كنند. اين‌ها چه مي‌خواهند بگويند. شغلشان چه مي‌شود؟ علم چه مي‌گويد: هركس ليسانس مي‌گيرد بايد پشت ميز برود. نجاري كه ديپلم داشته باشد از نجاري كه شش كلاس درس خوانده باشد، بيشتر امتياز دارد. خوب است كه تجربه‌ي ما همراه با علم باشد. مشكل ما اين است كه تا يك دختري ديپلم مي‌گيرد. مي‌گويند: آقاي قرائتي ما يك همشيره داريم. نمي‌شود در نهضت استخدامش كنيد. فوق ديپلم دارد. خوب دنبال خياطي برود. ما فكر مي‌كنيم كه با همين دو كلمه درس، بايد يك شغل دولتي داشته باشد. شغل نيست. ولي خود تحصيل يك ارزش است. تحصيل يك ارزش است. مگر هركس مي‌تواند قرآن بخواند بايد آخوند بشود. به مكه رفته بودم. همراه چند نفر ديگر در يكي از هتل‌ها بوديم. هتل ماشين داشت و زوار‌ها را به حرم مي‌برد. هتلي كه آنطرف خيابان بود، ماشين نداشت. مسافران از آنطرف خيابان مي‌آمدند و با ماشين هتل ما مي‌رفتند. يك مسلمان سياه پوست راننده بود. يك چيزي گفت كه رنگ من پريد. گفت: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُيُوتاً غَيْرَ بُيُوتِكُمْ»(نور/27) در خانه غير وارد نشويد. «فَلا تَدْخُلُوها حَتَّى يُؤْذَنَ لَكُمْ»(نور/28) نگوييد كه به شما اجازه بدهند. صاحب ماشين اجازه نداده است. شما چه حقي داريد كه سوار ماشين مي‌شويد. من فكركردم و گفتم: در ايران چند راننده وجود دارد كه اين چنين بر قرآن تسلط داشته باشد؟ راننده آفريقايي بود. سياه پوست بود. اما بر قرآن تسلط داشت. ما فكر مي‌كنيم كه تا يك نفر دو كلمه از قرآن را ياد مي‌گيرد بايد به منبر برود. تا كسي يك ليسانس مي‌گيرد، بايد پشت ميز بنشيند. راننده، نجار، مغازه دار، زن خانه دار همه تحصيل كرده باشند. اين از شرايط امام زمان است. حديث داريم حضرت مهدي(عج) وقتي تشريف مي‌آ ورد كه زنان خانه دار بتوانند قدرت قضاوت داشته باشند. يعني اگر دونفر با هم درگيرشدند، يك زن خانه دار بتواند بفهمد كه حق با كيست. يعني رشد فكري، رشد حقوقي، اطلاعات حقوقي و علمي داشته باشد. علم ارزش است. شكر نعمت خودت را بالا مي‌برد. يعني ده تومان تو يازده تومان مي‌شود. اگر به خدا وصل شوي. سگ شيطان نمي‌شوي. لباس سفيد خودش شما را حفظ مي‌كند. چون كسي كه لباس سفيد پوشيد، خودش روي لباس آلوده نمي‌شيند. توجه به نعمت‌ها مهم است. «وَ لَقَدْ آتَيْنا لُقْمانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ وَ مَنْ يَشْكُرْ فَإِنَّما يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَميدٌ»(لقمان/12) ما به لقمان حكمت داديم. حكمت چيست؟ «أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ» كسي كه حكمت دارد شاكر خداست. علم چيست؟ كسي كه علم دارد، خشيت دارد. «إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ»(فاطر/28) قرآن مي‌گويد: هركس عالم شد، تقوي دارد. از بندگان خدا فقط كساني خشيت دارند، خدا ترس هستند كه عالم باشند. علما خوف خدا را دارند. علما تقوي دارند. نزد علامه طباطبايي رفتم و گفتم: قرآن مي‌گويد علما تقوي دارند. بعد گفتم: من عالم شدم. تقوي هم ندارم. اول طلبگي سر نماز حال داشتم. گريه مي‌كردم. حالا باسواد شدم و سر نماز حواسم پرت است. پس اين آيه چيست كه مي‌گويد: كسي كه عالم شود از خدا مي‌ترسد؟ گفت: تو يك چيزهايي را حفظ كردي كه علم واقعي نيست. اگر علم واقعي بود، تقوايت بيشتر مي‌شد. اميرالمؤمنين مي‌فرمايد: «ثمره العم العبوديه» ثمره علم بندگي است. ليسانس‌هاي ما بايد بيشتر از ديپلمه‌ها به مكه بروند. دانشجوهاي ما بايد بيشتر از دبيرستاني‌ها به مكه بروند. اگر نرفتند علمشان علم نيست. حرفي كه علامه طباطبايي به من زد. من به همه دانشجوها مي‌ گويم. حكمت چيست؟ ما به لقمان حكمت داديم. «أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ» حكمت اين است كه انسان مبدأ نعمت‌ها را بداند. سرنخ را گم نكند. حكمت اين است كه اشتباه نكند. شكر نعمت چيست؟ يك وقتي وزير كشور براي افتتاح آب آشاميدني به يك جايي رفتند. گفت: مردم ايران حكومت اسلامي براي شما آب آشاميدني آورد. همينطور از حكومت اسلامي تعريف كرد. يكي از دوستانش كه روحاني بود و داماد آيت الله شهيد مدني بود. گفت: جناب آقاي وزير كشور اجازه مي‌دهيد كه من هم يك دقيقه حرف بزنم. ايشان هم گفت: شما صحبت كن. گفت: مردم روستا خدا را شكر كه به ما آب بهداشتي داد. شكر نعمت كنيد و به خوبي از اين آب استفاده كنيد. واي به حال كسي كه در خانه‌اش حمام دارد اما غسل جمعه نمي‌كند. حضرت فرمود: اگر كره زمين را داشته باشم و به من بگويند: غسل جمعه را مي‌خواهي يا كره زمين را مي‌خواهي؟ مي‌گويم: به كره زمين بگوييد: من مي‌خواهم غسل جمعه بكنم. اگر كسي هرهفته غسل جمعه بكند، خدا گناهان روز جمعه‌اش را مي‌بخشد. شكر واقعي چيست؟ مصاديق شكر را مي‌گويم. حديث داريم كه روز قيامت خداوند به بعضي خطاب مي‌كند تو شكرنكردي. مي‌گويد: من دائماً الحمدلله مي‌گفتم. مي‌گويد: بله! الحمدلله مي‌گفتي. اما از مردم تشكر نمي‌كردي. همين طور كه شكر خدا لازم است، شكر مردم هم لازم است. «وَ أَنْ أَشْكُرَ الْحَسَنَةَ»(صحيفه سجاديه، دعاى 20) امام سجاد مي‌گويد: خدايا به من توفيق بده تا از كسي كه براي من كاري كرده است، تشكركنم. بيشترين تشكرتان از پدر و مادر باشد. «أَنِ اشْكُرْ لي‏ وَ لِوالِدَيْكَ»(لقمان/14) كسي نزد من آمد و گفت: مادرم به گردن من حق ندارد. و لذا چند سال است كه من او را رها كردم. گفتم: مگر مي‌شود كه مادر حق نداشته باشد؟ گفت: بله! آنوقتي كه من را زاييد با پدرم دعوا كرد. من در قنداق بودم كه من را پيش پدرم گذاشت و رفت و شوهركرد. بنابراين مادرم براي من زحمتي نكشيده است. من هيچ وقت نمي‌خواهم كه با مادرم ملاقات كنم. گفتم قرآن براي مادر مي‌گويد: «حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلى‏ وَهْنٍ»(لقمان/14) نمي‌گويد: به تو شير داده است. مي‌گويد: تو را با سختي‌هاي بسيار حمل كرده است. همين مقدار به گردن تو حق دارد. همين امشب به ديدن او برو. گفت: چشم! الآن به ديدنش مي‌روم. درد زايمان به قدري است كه حديث داريم. زن وقتي درد زايمان را تحمل مي‌كند پس از آنكه بچه متولد شود خدا تمام گناهانش را مي‌بخشد. تمام گناهان زن زائو بخشيده مي‌ شود. البته حالا حرف من به اين معنا نيست كه تندتند بزايند. قرآن مي‌گويد: «إِذْ كُنْتُمْ قَليلاً فَكَثَّرَكُمْ»(اعراف/86) يادتان باشد كه شما كم بوديد. «فَكَثَّرَكُمْ» يعني خدا شما را زياد كرد. به دليل اين آيه من ايستادم. هر چقدر به من گفتند: بگو اولاد كمتر زندگي بهتر! گفتم: من نمي‌گويم. چون قرآن مي‌گويد: يكي از نعمت‌هايي كه به شما دادم اين است كه شما «إِذْ كُنْتُمْ قَليلاً» كم بوديد. مي‌گويد: آقا نمي‌توانيم نان و آب او را بدهيم. مشكل تو مديريت است. مشكل تو تربيت است. بچه‌ها را شكمو بارآورده است. حديث داريم بچه بازوي پدر است. يعني كسي كه شش اولاد دارد. شش دوتا دوازده تا مي‌شود. دوازده بازو دارد. ما بچه‌ها را بي هنر تربيت كرديم. تا مي‌گوييم: فلاني شش تا بچه دارد. مي‌گويد: آخ! يعني شش تا شكم دارد. بچه بازو است. اين ديد اسلام است. ما بچه‌ها را از بازو به شكم تبديل كرديم. مي‌گوييم: چطور شكمش را سيركنيم؟ اين درست نيست. بچه بايد يك هنري داشته باشد. هر بچه‌اي يك هنر داشته باشد. الآن آموزش پرورش جمهوري اسلامي مراكز فني و حرفه‌اي را گذاشته است. دارد تقويت مي‌كند. هربچه‌اي يك هنري بايد داشته باشد. «عضد» يعني هر اولادي براي پدر و مادرش بازو است. اگر ماشين چهار لاستيك داشته باشد، راه مي‌رود. در غير اين صورت راه نمي‌رود. چند چيز با هم است. 1- عدد 2- كار 3- هجرت. عدد زياد باشد. هركس هم يك نوع كار بلد باشد. يك مقدار هم هجرت كنند. رمز اينكه ما شكست خورديم اين است كه بچه هايمان بي كار هستند. از آنطرف هم مي‌ خواهيم همه‌ي بچه‌هاي‌مان دورمان باشند. هيچ كدام هم هجرت نمي‌كنند. اگر يك مسلماني ده بچه داشت و هربچه‌اي به كشوري هجرت كرد و فكر و هنر خودش را به مردم آن كشور منتقل كرد، ببين چه مي‌شود. ما هجرت را كور كرديم. كار و حرفه را كور كرديم. بازو را شكم كرديم. بعد مي‌گوييم: اولاد كمتر زندگي بهتر. البته حالا مسئولان كشور بايد بگويند. من چه كاره هستم كه بگويم. به من چه كه اين حرف‌ها را بزنم. شكر نعمت و تشكر از مردم مهم است. تشكر از پدر و مادر مهم است. حتي اگر مادر به شما كم خدمت كرده باشد. آقا پدر و مادر به من تشر مي‌زند. يك كسي مادرش را به دوش گرفته بود و طواف مي‌كرد. امام را ديد. گفت: آقا اين طوري دارم عرق مي‌ريزم و مادرم را در حج طواف مي‌دهم. آيا حق پسري را انجام داده‌ام؟ فرمود: نه! تو نيم ساعت مادرت را طواف مي‌دهي. اما مادرت صدها ساعت تو را سر دل كشيده است. تو مي‌داني كه مادرت پيرشده است و سال ديگر مي‌ميرد. هيچ كس نمي‌تواند حق پدر و مادر را انجام بدهد. تشكر از پدر و مادر، تشكر از معلم خيلي مهم است. سه چيز بوسيدني است. يكي دست معلم است. يكي كتاب است. يكي هم در كلاس است. اين‌ها بوسيدني است. يكي از علما آمد از كنار قبرستاني عبور كند. سوار اسب بود. پياده شد. گفتند: چرا پياده شدي؟ گفت: استاد من اينجا خاك است. گفتند: آقا اين استاد شما بي دين بود. گفت: بي دين بود. اما استاد من بود. تشكر از پدر و مادر، تشكر از مردم خيلي مهم است. البته تشكر هم اندازه دارد. مثلاً اگر كسي در كامپيوتر اول شود و دو هزار نفر براي استقبال از او بروند. كسي در قرآن نفر اول شود و پنجاه نفر براي استقبال از او بروند. تفاوت خيلي عظيمي است. اگر تشكرها كنترل نشود و تعادل از دست برود به ضرر جامعه است. اميرالمؤمنين مي‌فرمايد: اگر نيم كيلو خوبي ديدي و نيم كيلو تعريف كردي، ميزان هستي. اگر نيم كيلو خوبي ديدي و دو كيلو تعريف كردي، چاپلوس هستي. اگر نيم كيلو خوبي ديدي و يك سير تعريف كردي، حسود هستي. تشكر بايد به اندازه باشد. استقبال ما بايد اندازه داشته باشد. يك مرتبه يك چيزي را تا آسمان مي‌بريم. يك مرتبه هم يك چيزي را زمين مي‌زنيم. توازن مهم است. كشور ما همه چيز مي‌خواهد. بايد به همه‌ي افراد احترام گذاشت. يك وقت صنايع ماشيني را به قدري رشد مي‌دهيم كه ديگر همه صنعت‌هاي دستي مي‌خوابد. كرامت‌ها و ارزش‌ها بايد تعادل داشته باشد. يكي از مشكلات جامعه ما اين است كه تعادلش را از دست مي‌دهد. تعادل داشته باشيد. حديث داريم از هركس بدت آمد، هرچه مي‌خواهي به او نگو. ممكن است فردا آشتي كني و خجالت بكشي كه به او نگاه كني. حديث داريم با كسي كه دوست شدي، همه‌ي حرف هايت را به او نزن. فردا ممكن است كه با تو دشمن شود. كسي به پيغمبر رسيد و گفت: «سلام عليكم و رحمه الله و بركاته» پيغمبر گفت: شورش را درآوردي! داري تند مي‌روي. كسي دعا مي‌خواند. مي‌گفت: «يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَار» حضرت فرمود: ما «ابصار» را نگفتيم. آنچه كه گفتيم «يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ» است. ميزان داشته باشيم. افطاري دادنمان، گريه كردنمان، خنده كردنمان، ورزش كردنمان، مطالعه كردنمان در همه چيز ميزان باشيم. شخصي همه اموالش را وقف كرد. به پيغمبرگفتند: آقا ايشان آدم خوبي بود. همه اموالش را به فقرا داد. فرمود: مگر بچه نداشت؟ گفتند: چرا اتفاقاً بچه هم دارد. فرمود: اين همه بچه دارد اما چيزي براي بچه هايش نگذاشته است؟ گفتند: نه! فرمود: اگر به من مي‌گفتيد نمي‌گذاشتم كه او را در قبرستان مسلمان‌ها خاك كنيد. غلط كرد اين كار را كرد. كسي كه بچه دارد بايد مقداري از پول هايش را براي بچه هايش نگه دارد. اينكه همه‌ي اموالش را وقف كرد، درست نيست. خدايا توفيق فهم صحيح از اسلام، عمل خالص به اسلام به همه ما مرحمت بفرما.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»