1376/10/24 خانواده-1 بايگاني سالانه - 1376



بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

در اين جلسه مي‌خواهم از مسائل خانوادگي صحبت کنم که يکي رابطه‌ي بين اولادها با پدر و مادرهاست. در سوره اسراء آ يه‌اي داريم كه در اين رابطه است. «وَ قَضى‏ رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ كِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً كَريماً»(اسراء/23) ترجمه اين آيه اين است. «قضي» به معني قانون الهي است. قضاوت الهي حکم خداست. پروردگار تو حکم کرد. قانون خدا اين است. فرمان قطعي خدا اين است که جز او را نپرستيد. فقط بنده‌ي او باشيد. «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً» ترجمه‌اش را مي‌دانيد. بعد مي‌گويد: اگر نزد تو پير شد. «أَحَدُهُما» يکي از آنها نزد تو پير شدند، «أَوْ كِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ» يا باهم پير شدند. به آنها اُف نگو. نگو: من يک جوان سوپر دولوکس هستم. وقتي پير شدند، آنها را طرد نکن. نکات زيادي در اين آيه هست كه مي‌خواهم اين آيه را باز كنم و لطيفه هايش را بگويم. نكته‌ها و پيام‌هاي آيه را بگويم.
1- فرمان قطعي است. چون کلمه «قضي» به معني قانون الهي است. قاضي کسي است که حرف آخر را بزند. يک موقع ممكن است كه دو نفر در يك پارك با هم اختلاط كنند. يکي اين بگويد. يكي او بگويد. اما قاضي وقتي قضاوت مي‌کند، يعني اين ديگر برو و برگرد ندارد. اينجا نمي‌گويد: «امر، قال» مي‌گويد: «قَضى‏» يعني فرمان قطعي است و شوخي نيست. مستحب نيست.
2- فرمان وسيله رشد شماست. نمي‌گويد: «قَضى‏ الله» مي‌گويد: «قَضى‏ رَبُّكَ» نمي‌گويد: خدا گفته است. مي‌گويد: رب تو گفته است. رب يعني چون مي‌خواهد تو را تربيت کند، براي تربيت تو اين دستور را داده است. مثل اينکه يک وقت معلم مي‌گويد: درست را بخوان. اين دستور معلم است. اما براي رشد تو مي‌گويد: درست را بخوان. يک وقت معلم مي‌گويد: آب بياور بخورم. معلوم نيست كه اين هم براي رشد تو باشد. شايد براي تشنگي خودش است. اما وقتي مي‌گويد: درست را بخوان. اين دستوري است براي اين که مي‌خواهد تو را بسازد. دستورات خدا براي رشد تو است. اگر به تو بگويند: خانه‌ات را به طرف خورشيد بساز و تو نسازي، خودت اشتباه كرده‌اي. چون براي اين گفتند: خانه‌ات را به طرف خورشيد بساز كه نور داخل اتاق تو بيافتد. وگرنه اينكه پشت به خورشيد بسازي با به طرف خورشيد بسازي، براي خورشيد فرقي نمي‌کند.
3- احسان کنار توحيد است. اين خيلي مهم است. «أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ» فقط بنده او باشيم. احسان به پدر و مادر يعني اينكه به پدر و مادر احترام بگذاريم. اين در کنار توحيد است. سفارش به پدر و مادر در کنار توحيد است.
4- احسان مرز ندارد. فقير مرز دارد. چقدر زکات به فقير بدهيم؟ به مقداري که شکمش سير بشود. چقدر به پدر و مادر احسان کنيم؟ مرز ندارد. مثلاً نمي‌گويد: برو دستش را ببوس. نمي‌گويد: به او پول بده. احسان به پدرو مادر مرز ندارد. هيچ کس نيست که بگويد: من تا آخرين درجه احسان کردم. يعني هرچه مي‌خواهي بايد احسان کرد. احسان مرز ندارد.
5- احسان تنها مال نيست. نمي‌گويد: «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِنفاقاً» چون گاهي وقت‌ها پدر و مادرپول دارند و پول نمي‌خواهند. اما محبت مي‌خواهند. مي‌گويد: «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً» نمي‌گويد: «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِنفاقاً» اگر مي‌گفت «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِنفاقاً» مي‌گفتيم: خدايا تو خودت مي‌داني كه پدرم بيشتر از من پول دارد اما مي‌گويد: اگر پدرت ميلياردر است و تو هم فقير هستي، بازهم بايد احترام بگذاري.
6- مي‌گويد: با دست خودت احسان کن. وگرنه مي‌گفت: «و الي الْوالِدَيْن»! «الي الْوالِدَيْن» يعني اينكه زنگ بزني و بگويي: يک کيسه برنج در خانه‌ي مادرم بفرستيد. اين «الي الْوالِدَيْن» است. يعني به سوي مادر برنج فرستادي. «وَ بِالْوالِدَيْن» يعني با دست خودت قاشق پلو را در دهانش بگذار. يعني نزد او برو. پيغام نده. از نظر ادبيات عرب اين کلمه «ب» معنا دارد. «ب» يعني خودت با دست خودت انجام بده. الي يعني چه؟ يعني بسوي او برو. نگفته: «و الي» گفته: «وَ بِالْ» يعني با دست خودت بايد بدهي. اين هم براي«ب» بود. در بعضي خانه‌ها پدرگرايي است. در بعضي خانه‌ها مادرگرايي است. بعضي بچه‌ها پدرگرا هستند. بعضي بچه‌ها هم مادرگرا هستند. هردو غلط است. پدر و مادر فرقي نمي‌کنند. البته احترام مادر بيشتر است.
7- به مرکز سالمندان نفرستيد. اين آيه مي‌گويد: پدرتان را به مرکز سالمندان نفرستيد. چرا؟ «عِنْدَكَ» يعني چه؟ «السلام عليک» يعني سلام بر تو! «ک» يعني تو «عِنْدَكَ» يعني وقتي نزد تو کبر شدند. وقتي نزد تو پير شدند. يعني پدر بايد نزد بچه‌اش پير شود. مادر بايد نزد بچه‌اش پير شود. نه اينکه تا جوان هستند درخانه‌ي ما باشند و وقتي پير شدند، آمبولانس بيايد و آنها را به سالمندان ببرد. «عِنْدَكَ» يعني پدر و مادر بايد در خانه‌ي تو باشند. يعني پيرها را به سالمندان نفرستيد. «عِنْدَكَ» يکي گفت: به در بگو تا ديوار بشنود. اين در قرآن است. پيغمبر ما پدرش از دنيا رفته بود. مادرش هم از دنيا رفته بود. اما خدا در قرآن مي‌گويد: «عِنْدَكَ» نزد تو! ‌اي محمد اگر پدرت نزد تو پير شد. مادرت نزد تو پير شد. خدا که مي‌داند پيغمبر در کودکي پدر و مادرش را از دست داده است. باز هم مي‌گويد: «عِنْدَكَ» يعني نزد تو! خدا به پيغمبر چنين مي‌گويد كه ديگران درس بگيرند. به در بگو که ديوار بشنود. به پيغمبري که پدر و مادر ندارد، مي‌گويد: براي آنهايي که پدر و مادر دارند، بگو.
8- يک مردي نزد پيغمبر آمد و گفت: يا رسول الله! شما مي‌گويي: بگوييد «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً» اما مادر من بد اخلاق است. پيغمبر فرمود: جوان! آن روزي هم که تو در رحم مادرت بودي، بد اخلاق بود؟ حالا بد اخلاق شده است. يعني به ياد آن روزها بد اخلاقي او را تحمل کن. البته بعضي مادرها هم انصافاً بد اخلاق هستند. معنايش اين نيست که مادر بايد بد اخلاق باشد. ما بايد تحمل کنيم. ولي مادر هم نبايد بد اخلاق باشد. يک پدر و پسر باهم دعوا كردند. نزد پيغمبر آمد و شکايت كرد. گفت: حرفتان چيست؟ گفت: آقا يک زماني من پدر پولداري بودم. هرچه داشتم به اين بچه‌ها دادم و خوردند. حالا پير شدم و فقير شدم و بچه‌ام پولدار است. به من نمي‌دهد. پيغمبر فرمود: اگر سنگ از اين حرف گريه کند، جا دارد. تو از او هستي و از او پولدار شدي. حالا به پدر پيرت پول نمي‌دهي؟ به مادرت پول نمي‌دهي؟ اگر سنگ از اين غصه گريه کند، جا دارد. بعد مي‌فرمايد «فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ» اُف يعني «ب» نگو! صدايت را از صداي پدرومادر بلندتر نکن. «وَ لا تَنْهَرْهُما» اينها را هم از پهلو خودت طرد نکن. «فَأَمَّا الْيَتيمَ فَلا تَقْهَرْ وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ»(ضحى/10-9) مي‌گويد: «فَلا تَنْهَرْ» غريبه‌ها را از خودت طرد نكن. پدر و مادر که ديگر خودي هستند. «لا تَنْهَرْ» يعني اينها را از پهلو خودت نران. احترام به والدين خيلي مهم است. احترام کار انبياست. پيغمبر فرمود: «وَ بَرًّا بِوالِدَتي‏»(مريم/32) پيغمبر ديگري فرمود: «وَ بَرًّا بِوالِدَيْهِ»(مريم/14) يعني من مامور شدم که به پدر و مادرم احترام کنم.
اينهايي که مي‌گويند: «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً» به پدر ومادرشان احسان كنند.
9- در هر مرتبه‌اي که هستي، احترام بگذار. گاهي وقت‌ها آدم مي‌گويد: من سرگرد هستم. بايد احترام بگذارم؟ اگر آيت الله عظمي هم هستي «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً» بايد احترام بگذاري. درجه ندارد که در چه مرتبه‌اي احسان کن. هر کس در هر مرتبه‌اي هست بايد احسان کند. احسان چيست؟ شخصي آمد و گفت: پدر و مادرم از دنيا رفتند. احسان به پدر و مادر مرده چيست؟ فرمود: افطاري بده. بخصوص در شب قدر كه خيلي مهم است براي آنها افطاري بده. «لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ»(قدر/3) مي‌گويند: هرکاري در شب قدر بکني، هزار برابر است. اگر شما در شب قدر يک تومان بدهي، انگار هزار تومن داده‌اي. اگر شب قدر به يک نفر افطاري بدهي، انگار به هزار نفر افطار داده‌اي. من افرادي را سراغ دارم که پولي را كه مي‌خواهند در طول سال خرج كنند، در شب قدر كنار مي‌گذارند. بعد در طول سال کم کم خرج مي‌کنند. يعني مي‌خواهند شب قدر اين کار بشود. يعني مي‌خواهند پولهايشان رنگ شب قدر بگيرد. نماز خواندن براي پدر و مادر خيلي ثواب دارد. اگر پدرومادر از دنيا رفته‌اند و نماز قضايي دارند، فرزندانشان بخوانند. «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً» يکي از مراحل احسان اين است كه اگر پدر و مادر سواد ندارند، به آنها سواد ياد بدهيد. پدر و مادر هم خجالت نکشند. ياد بگيرند. البته ياد دادن به پدر و مادر محبت مي‌خواهد. نه اينکه بگويد: بنشين ببينم. خوب درست را ياد بگير! پدر و مادر کد دارند. پيرمردي وضويش اشتباه بود. امام حسن و امام حسين کوچك بودند. ديدند كه وضوي اين مرد اشتباه است. گفتند: چه كار كنيم؟ او پيرمرد است. نمي‌شود تذكر داد. غرورش مي‌شکند. اينها يک جنگ زرگري راه انداختند. من از اين حديث استفاده کردم براي اينکه بگويم: در اسلام نمايش داريم يا نه؟ در اسلام تئاتر داريم يا نه؟ اين حديث مثل تئاتر است. يک جنگ زرگري راه انداختند. گفت: من وضو مي‌گيرم. تو هم وضو بگير. به پيرمرد گفتند: پدر جان ما وضو مي‌گيريم. ببين وضوي کدام يك از ما درست است؟ امام حسن وضو گرفت. امام حسين هم وضو گرفت. پيرمرد يک سري تکان داد و گفت: قربان هردوي شما بروم. وضوي شما درست است. وضوي من غلط است. يعني آموزش غير مستقيم خيلي مهم است. آموزش با واسطه يعني خودت را کوچک کن تا مردم بالا بروند. مثلاً فرض کنيد كه يک طلبه جوان بالا منبر مي‌رود. اينهايي که نشستند پير هستند. اين طلبه بگويد: اينها مثل پدر من حساب مي‌شوند. من بايد با اين پيرمردها طوري صحبت كنم كه با كساني كه سر كلاس صحبت مي‌كنم، فرق كند. کد اين پيرمردها فرق مي‌کند. با هرکسي يک طور بايد صحبت کرد. مثل الله اکبر! ما چند نوع الله اکبر داريم. يک الله اکبر سر نماز است. يک الله اکبر در راه پيمايي است. يک الله اکبر همان است كه شب 22 بهمن در پشت بام مي‌گوييم. يک الله اکبر وقتي است كه تعجب مي‌کنيم. مي‌گوييم: راست مي‌گويي؟ الله اکبر! يک الله اکبر همان است که مکبرها در مسجدها مي‌گويند. «سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ الله اکبر» يعني اين 5 الله اکبر هر کدام يک موسيقي دارد. حرف زدن با يك روستايي با حرف زدن با يك شهري فرق مي‌كند. ما 5 نوع آدم داريم. بعضي آدم‌ها خيلي مغرور هستند. بعضي آدم‌ها عاشق هستند. بعضي آدم‌ها هم بي تفاوت هستند. بعضي آدمها فراري هستند. پاي سخنراني من اين افراد وجود دارند. هر كدام هم يك طور فكر مي‌كنند. هر کدام از اينها يک کدي دارند. ما بايد بدانيم که با چه کسي، چه طور حرف بزنيم؟ معلم‌هايي که روان شناسي و کلاس داري نخوانده باشند، کلاس هايشان شکست مي‌خورد. روحانيوني که روان شناسي تبليغي نديده باشند در منبرهايشان شکست مي‌خورند. «اللَّهُمَّ لَكَ صُمْتُ وَ عَلَى رِزْقِكَ أَفْطَرْتُ وَ عَلَيْكَ تَوَكَّلْت»(إقبال‏الأعمال، ص‏117) يک سطر براي شکم گرسنه بگويم. امام صادق گفته است: آدم وقتي افطار كرد و چيزي خورد و ميزان شد، دعاي افتتاح بخواند. چند ساعتي که گذشت دعاي ابوحمزه را بخواند. حالا اگر مي‌گفت: لحظه‌ي افطار دعاي ابو حمزه را بخوان. آيا باز هم کسي مي‌خواند؟ حديث داريم اگ رمي خواهيد به مجرم شلاق بزنيد، زمستان شلاق نزنيد. بگذاريد هوا گرم شود بعد او را شلاق بزنيد. اينها حسابش فرق مي‌کند. اگر به كسي در حالات هيجاني حرف بزني، بدتر مي‌شود. کلاس داري و معلمي خيلي مهم است. در تمام دنيا پروفسورها براي تبليغات دوره‌هاي متعددي مي‌بينند. اما ما همينطور سر كلاس مي‌آييم و چيزهايي را مي‌گوييم. طلبه‌ها، معلمين و اساتيد دانشگاه دوره‌هاي کلاس داري را بدانند. به علم هم كار ندارد. شنا کاري به زور ندارد. ممکن است يک کسي پهلوان باشد. اما نتواند شنا كند. يک کسي هم مردني باشد اما بتواند شنا كند. شيوه کلاس داري و شيوه معلمي فوت و فن دارد. هرچيزي يك كد دارد. لباس يك آخوند با لباس يك فرد معمولي تفاوت دارد. معماري مسجده با معماري سينما فرق مي‌كند. سالن آمفي تئاتر با سالن حسينيه فرق مي‌کند. ما به يك مسجد رفته بوديم تا نماز بخوانيم. بخاري گازيش جلوي محراب بود. گفتم: مکروه است كه رو به روي آتش نماز بخوانيم. چرا شما بخاري گازي را اينجا گذاشتي؟ جاي ديگر مي‌گذاشتي كه وقتي مردم مي‌ايستند روبروي بخاري گازي نباشند. اخيراً گروهي براي عمران مساجد هستند. چند نفر از فضلا هستند. اخوي ما هم هست. هزار مهندس از زن و مرد را خبر کرديم. گفتيم: منار بايد چند متر باشد. محراب بايد چه طور باشد. پايه بايد چه طور باشد. مسجد از سطح خيابان بالا باشد يا پايين باشد. قسمت زنانه چطور باشد. قسمت مردانه چه طور باشد. شايد بالاي 500 فرمول در اين ساختمان‌ها پيدا شود. اينها خيلي دقيق است. در ورودي چه طور باشد. در خروجي چه طور باشد. خادم مسجد بايد چه صفاتي داشته باشد. آخوند مسجد بايد چه طور باشد. نماز صبح را بايد با چه سوره‌اي خواند. نماز ظهر را بايد با چه سوره‌اي خواند. مکبر بايد حنجره‌اش چه طور باشد. همه‌ي اينها کد دارد. همه‌اش علمي و فني است. ما همه‌ي اينها را در اجلاسي كه در اصفهان بود، گفتيم. «وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما كَما رَبَّياني‏ صَغيراً»(اسراء/24) در اين آيه چند نكته هست كه من ده تا از آنها را مي‌خوانم. «وَ اخْفِضْ لَهُما» يعني بالت را نزد پدر و مادر باز کن. «جَناحَ الذُّلِّ» نسبت به پدر و مادر بال ذلت بگشا. بعد هم مي‌گويد: «مِنَ الرَّحْمَةِ» يعني از رحمت تواضع کن. دکوري نباشد. آخر بعضي‌ها تواضع مي‌کنند. اما از خودشان نيست. از بيرون است. بعضي‌ها از روي صحنه سازي قربان شما مي‌گويند. مي‌گويد: وقتي بالت را باز مي‌کني، تصنعي نباشد. مصنوعي نباشد. يعني از رحمتي که داري تواضع كن. يعني از درون دلت بسوزد. سوز تو وادار کند که تو تواضع کني. يعني از روي عشق تواضع کن. يکي مسجد را دوست دارد و به مسجد مي‌رود. يکي هم کارش گير کرده است و به مسجد مي‌رود. يکي همينطوري به معلم عشق مي‌ورزد. يکي هم براي نمره به معلم عشق مي‌ورزد. مي‌گويد: آن چيزي ارزش دارد که ريشه‌اش رحمت باشد. بال تواضعت را براي پدرومادر از روي رحمت باز کن. بعد از «مِنَ الرَّحْمَةِ» مي‌فرمايد: «وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما» دعايشان کن. «قل» يعني واجب است بايد بگويي. «وَ قُلْ رَبِّ»، بگو پروردگارا «وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما» رحم کن. به پدرومادر به هردو رحم کن. «كَما رَبَّياني‏ صَغيراً» همينطور که پدرومادر من که صغير بودم به من رحم کردند. تو هم به آنها رحم کن. مشکلات دوران خردسالي را فراموش نکن. بگو خدايا من تواضع مي‌کنم اما من که نمي‌توانم قدر پدرومادر را بدانم. تو به آنها رحم کن. «كَما رَبَّياني‏ صَغيراً» اين آيه چه مي‌گويد؟ «رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِما في‏ نُفُوسِكُمْ إِنْ تَكُونُوا صالِحينَ فَإِنَّهُ كانَ لِلْأَوَّابينَ غَفُوراً»(اسراء/25) «رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِما» خدا مي‌داند كه شما چه کاره هستي؟ جانماز آب نکشيد. خودتان را خوب ندانيد. خدا مي‌داند كه تو چه کاره هستي؟ «رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِما في‏ نُفُوسِكُمْ» خدا مي‌داند كه در نفس شما چه مي‌گذرد. «ان تکونو صالحون» اگر شما صالح بشويد. خوب بشويد «فَإِنَّهُ كانَ لِلْأَوَّابينَ غَفُوراً» خدا مي‌داند كه هركس چه كار مي‌كند. «يَا مَنْ أَظْهَرَ الْجَمِيلَ وَ سَتَرَ الْقَبِيح» خوبي‌ها را نشان مي‌دهد و بدي‌ها را مي‌پوشاند. خداوند نسبت به افرادي که توبه کنند، طور ديگري برخورد مي‌كند. شرط برخورداري از مصالح خدا توبه است. اگر توبه کنيد خدا شما را مي‌بخشد. آخرين آيه را هم بخوانيد «وَ‌ات ذَا الْقُرْبى‏ حَقَّهُ وَ الْمِسْكينَ وَ ابْنَ السَّبيلِ وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذيراً»(اسراء/26)«وَ‌ات ذَا الْقُرْبى‏ حَقَّهُ» حق بستگان را بده. خمس را بايد بدهي. پيغمبر فدک را به زهرا داد، اگرچه گرفتند و پس دادند. اما در آخر هم گرفتند. حق ذالقربي را بايد داد. حق مسکين را بايد داد. نگذار مسکين در خانه‌ات بيايد. تو به خانه‌ي مسکين برو. اميرالمومنين در خانه‌ي فقرا مي‌رفت. فقرا در خانه‌ي حضرت علي نمي‌رفتند. فقرا را شناسايي کنيد. شما در خانه‌اش برويد. «وَ‌ات ذَا الْقُرْبى‏ حَقَّهُ وَ الْمِسْكينَ» مسکين را در جلسه‌هاي قبل معني کرديم. مسکين از مسکن است. مسکن به معني خانه است. مسکين کسي است که از بي پولي در خانه مي‌رود. خجالت مي‌كشد كه از خانه بيرون بيايد. لباس نو ندارد. چادر نو ندارد. عروسي نمي‌رود. افطاري نمي‌رود. مي‌گويد: با اين سر و وضع كجا بروم. من که نمي‌توانم مهماني را پس بدهم. پس براي خوردن هم نمي‌روم. مسکين يعني از فقر در مسکن مي‌نشيند. «وَ ابْنَ السَّبيلِ» ابن سبيل کسي است که در راه مانده است. كسي در راه تصادف کرده است. در راه تحصيل مانده است. در راه سفر مانده است. به در راه مانده كمك كنيد. بعد هم مي‌گويد: «وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذيراً» ولخرجي نکنيد. اگر کسي پولي را در غير راه حق بدهد، تبذير است. تبذير و اسراف و ولخرجي کردن درست نيست. خدايا تو را به آبروي هر عزيزي که نزد تو عزيز است، بخصوص عزيزان ماه رمضان، مولود ماه رمضان، امام حسن و شهيد ماه رمضان علي بن ابيطالب و به حق همه کساني که روزه هايشان قبول است به ما توفيق بده. هرچه به عمر ما اضافه مي‌کني، به ايمان و عقل و علم و عمل و اخلاص و عمق و برکت کار ما بيافزا. روح امام شهدا از ما راضي بفرما. نسل ما را بهترين مومنين و مومنات قرار بده.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»