1376/3/1 اخلاق انتخابات بايگاني سالانه - 1376



بسم الله الرحمن الرحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي

من براي درسهاي کربلا 40 مورد را نوشته‌ام که در اين جلسه به تعدادي از آنها مي پردازيم.
مبارزه با طاغوت: انبياء مهمترين و اولين کاري که بعد از دعوت به خدا داشتند، مبارزه با طاغوت بود. و اين مورد جواب کساني را که ادعا مي کنند: « دين از سياست جداست» را مي دهد. قرآن مي فرمايد «اذْهَبْ إِلى‏ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى‏» طه/24 موسي برو به سوي فرعون، او طغيان کرده است. او گردن کلفت است. اصلا اولين مأموريت انبياء بعد از دعوت به توصيه، مبارزه با طاغوت است. يعني مسلمان وارفته نبايد باشد. اصلا علت اينکه در بين کشورهاي اسلامي، ايران درخشيد، پيروي از خط امام حسين(ع) است. هرکه گفت: يا حسين(ع)، يعني من انقلابي هستم.
حسين(ع) سر به ني داد، سر به ذلت نداد. و همين هيأتها اين را به ما تزريق مي کند.
2- احياي سنت پيغمبر(ص): راه و خط پيغمبر داشت کور مي شد! پيغمبر دهم هجري از دنيا رفت. ماشيني ساخت به نام اسلام. در غدير خم هم راننده ماشين را معرفي نمود. فرمود: ماشين اسلام است و راننده‌اش هم علي ابن ابيطالب(ع) است. اين راننده را بيرون کردند. راننده ديگري نشاندند. و بلد نبود و به ديوار زد. او نيز صاف کاري کرد و به راننده ناشي‌تر از خودش داد. هر راننده اين ماشين را به جايي رساندند تا رسيد به يزيدبن معاويه. يزيد 60هجري روي کار آمد. يعني 50 سال مردم پيغمبر(ص) را نديدند. هرچه از پيغمبر دور مي افتادند شباهت به پيغمبر کمتر مي شد. حکومت يزيد به قدري برفک داشت که ديگر اسلام در آن محو شده بود. 50 سال پيش پيغمبر(ص) از دنيا رفت. در اين 50 سال سنت پيغمبر(ص) از هر سا ل کمرنگ‌تر شده است.
اگر کسي نباشد که انقلابي کند، مردم فکر مي کنند که دين همين است. مثل خودما. خود ما بقدري از جنگ و مبارزه فاصله گرفته بوديم(ند) که رسيد به جايي که در کتابها نوشتند، اگر آخوندي لباس رزمي بپوشند، پشت سر او نمي شود نماز خواند!
آخوند بايد تسبيح داشته باشد. امام حسين(ع) مي فرمودند: مي روم به کربلا تا: اسر بسيرة جدي مي خواهم راه پيغمبر(ص) را زنده کنم.
3- زنده کردن امر به معروف و نهي از منکر: هيچکس به معروف، امر نمي کرد، از منکر جلوگيري نمي کرد. به امام حسين گفتند: چرا کربلاي مي رويد؟ فرمود: نمي بينيد امر به معروف نمي شود، نمي بينيد هرکه هر خلافي مي کند کسي داد نمي زند؟ من خودم را فدا مي کنم، بلکه مردم به غيرت در بيايند. آن زمان خيلي سوت و کور بود. از سوت و کوري برايتان بگويم: يک روز معاويه تصميم گرفت نماز جمعه را چهارشنبه بخواند! گفتند: چرا؟ گفت: من کيفم کشيده امروز بخوانم! اعلان کردند و مردم آمدند، معاويه روز چهارشنبه نماز جمعه خواند و کسي جرأت نکرد که اعتراض کند! ؟ اينقدر خفقان! شخصي سوار شتر بود آمد پايتخت شام(شهر معاويه)(شتر ماده را آنها جمل مي گويند و شترنر را ابل). شخصي نگاه کرد و گفت: اين شتر ماده مال من است! صاحب شتر گفت: چي مي گي؟ اين شتر من است من مسافر هستم. آن شخص گفت: نه خير. اين شتر من است. بيا پايين. قصه به قاضي کشيده شد. قاضي به صاحب شتر گفت: شاهد بياور. او گفت: من غريبم و شاهد ندارم. به آن شخص گفت: شاهد بياور. او نيز چند نفر را از کوچه و خيابان به عنوان شاهد آورد! قاضي گفت: شتر مال اوست. شتر را به آن دزد دادند! آن شخص گفت: برويم پيش معاويه. رفت پيش معاويه و گفت: عجب کشوري! عجب ديني! تو خليفه پيغمبري؟ ! شتر من را گرفته‌اند. معاويه گفت: خودم بررسي مي کنم. معاويه هم به نفع آن دزد نظر داد. آن شخص مسافر گفت: بگذاريد يک چيز بگويم: همه شما(معاويه و قاضي و دزد و. . .) گفتند: اين شتر ماده است! اين شتر که من سوار آن بودم نر است! همه تعجب کردند. گفتند: صدايش را در نياوريد. اگر ما به نر گفتيم ماده، کسي حرف نزند! ؟ !
حکومت اسلامي به جايي رسيد که چهارشنبه نماز جمعه بخوانند و کسي جرأت نکند حرفي بزند. و به ماده، نر بگويند، کسي جرأت نکند اعتراض کند. اگر امام حسين(ع) قيام نکند چه مي شود. بالاخره يک فدايي مي خواهد. چون جامعه دو تا مرض دارد: 1- عدم شناخت 2- عدم داشتن اراده 1: مردم نمي فهمند «أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ » مائده/103، «أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ» انعام/37 زمان امام حسن(ع) مردم شناخت نداشتند. و مي گفتند: معاويه خوب است، از اصحاب پيغمبر(ص) است! وقتي صبح ميان مردم و معاويه نوشته شد، معاويه رفت بالاي منبر و آن را پاره کرد! وقتي پاره کرد، مردم گفتند: معاويه تو از اصحاب پيغمبري؟ ! تو قول داده اي، امضا کرده اي! مردم شناخت پيدا کردند. زمان يزيد مردم شناخت داشتند ولي مي ترسيدند(عدم اراده) جرأت نداشتند. امام حسين(ع) آمد قطعه قطعه شد و مردم ترسو جرأت پيدا کردند.
امام حسن(ع) به مردم شناخت داد و امام حسين(ع) اراده.
3- خون بر شمشير پيروز است: اين اصلي است که امام خميني(ره) از آن استفاده نمود و انقلاب پيروز شد. اين يکي از اصول کربلا است.
4- نه محاصره اقتصادي نه محاصره نظامي امام حسين(ع) را تسليم نکرد.
5- «هيهات منا الذلة»(اللهوف، ص‏97).
6- اتمام حجت: قرآن مي فرمايد: مي دانيد براي چه پيغمبر فرستاديم(ما مي دانيم که بعضي‌ها گوش به حرف پيغمبر نمي دهند) اما ما پيغمبر فرستاديم تا نگوييد: «وَ لَوْ لا أَنْ تُصيبَهُمْ مُصيبَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَيْديهِمْ فَيَقُولُوا رَبَّنا لَوْ لا أَرْسَلْتَ إِلَيْنا رَسُولاً فَنَتَّبِعَ آياتِكَ وَ نَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنينَ» قصص/47. تا شما نگوييد که: چرا پيغمبر نفرستاديد.
امام حسين(ع) قيام فرمود تا روز قيامت، مردم نگوييد: 12 هزار نامه فرستاديم، چرا قبول نکرديد(کوفيان) اين اتمام حجت براي مردم است. خداوند مي داند چه کسي چه کاره است. اما پيغمبر مي فرستاد تا کسي بهانه اي نداشته باشد: «قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ فَلَوْ شاءَ لَهَداكُمْ أَجْمَعينَ» انعام/149.
7- احياي مکتب شهادت: اصلا دليل اينکه اسرائيلي‌ها هنوز موفق نشده‌اند اين است که بچه هاي لبنان و فلسطين با شهادت آشنا هستند. اسرائيلي‌ها از خون دادن خيلي مي ترسند. مسئله شهادت در وجود ماهست. براي اينکه ما روضه شنيده‌ام از واعظ عزيز که به امام حسين(ع) از پسر 13 ساله(قاسم) پرسيدند: مرگ در نزد تو چگونه است؟ فرمود: از عسل شيرين‌تر! ما اتوبان تهران- کرج را اتوبان شهيد محمد حسين فهميده نام نهاديم. زيرا او از جان شيرينش در راه اسلام و وطن گذشت. او دنيا را گيج کرد. مکتب شهادت را امام حسين(ع) به ما ياد داد. دنيا خيلي از چيزها را نمي فهمد. مثل: مسئله عرفان، عشق شهادت، . . . چيزهايي که ما داريم دنيا در آنها گيج است.
8- افشاگري: همانطور که غيبت حرام است، در جاهايي آبرو ريزي واجب است. اينکه مي گويند: غيبت حرام است، يعني اينکه: اگر شخصي گناهي مرتکب شد شما حق نداريد او را رسوا کنيد و به ديگران بگوييد. حالا کي است که گناه
نکرده است. اين حرام است. اما يک جاهايي هم افشاگري واجب است. اگر راننده يک اتوبوس مست باشد و چهل نفر نيز مسافر باشند، بگوييم: اشکال ندارد! نبايد غيبت کرد! ! اگر کسي اعتراض نکند و نعره نکشد بايد يک ساعت ديگر چهل نفر جنازه برداريم. اينجا بايد داد بزنيم. راننده مملکت چه کسي خواهد بشود؟ اينجا بايد افشاگري نمود. بايد آبرو- ريزي کرد. غيبت که همه جا حرام نيست. اگر ديديد يک مسئول مملکتي در يک پست حساسي يک کار خطرناکي مي کند و به مسئول بالاترش هم که مي گويي، گوش نمي دهد. خود امام(ره) فرمود که: اگر يک وقتي ديديد منکرات زياد مي شود، به بزرگها هم مي گويي توجه نمي کنند خودتان اقدام کنيد. کربلا به ما ياد داد که گاهي بايد افشاگري کنيم.
9- آزمايش: يکي از اصول کربلا مسئله آزمايش است. بعضي‌ها دم از دين مي زنند اما وقتي مسئله اي پيش مي آيد در جا مي زنند. با امام حسين(ع) خيلي راه افتاده بودند، وقتي فهميدند بوي خون مي آيد ذره ذره در رفتند. فقط 72 نفر باقي ماندند.
10- همه باهم: اين هم يکي از درسهاي کربلا است. فارس، عرب، ترک، عجم، زن، مرد، بچه، جوان، پير، سياه، . . . هم در کربلا حضور داشتند. رمز پيروزي جبهه ما اين بود که همان طور که يک بسيجي به جبهه مي رفت مي ديديم که آيت الله اشرفي نيز رفته است! آيت الله اشرفي نمي توانست آرپيجي بزند، اما به بسيجي‌ها روحيه مي داد. همه با هم بودند. اگر اين طور نبود پيروز نمي شديم. همه کارها را بايد با هم انجام دهيم. قرآن يک آيه دارد، مي فرمايد: من از تو هستم و تو از من: «بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ» آل عمران/195 من يکبار ديدم شخصي استخوانهاي کله پاچه را به جوي آب مي ريخت. گفتم: آقا اين کار را نکن. گفت: مگر شما شهردار هستيد؟ ! گفتم: بله در جمهوري اسلامي همه ما شهردار هستيم. اين استخوانها جوي آب را مسدود مي کنند. و مشکلات به بار مي آورند. همه ما از هم هستيم. نهي از منکر که فقط براي گروه خاصي نيست. در همه حرکت‌ها بايد با هم باشيم. عده اي از مکه آمدند و پيش امام رفتند. گفتند: آقا در اين سفر و کاروان يک آقايي بود، چه نماز شبهايي! چه گريه هايي! چه مناجاتهايي! به به! چه حالي! امام فرمود: کارهايش را چه کسي انجام مي داد؟ گفتند: ما! فرمود: کار کردن شما از گريه او ارزشش بيشتر است! از زير کارها در مي رفت، گريه مي کرد! ؟ در يک ماجرايي که مي خواستند آبگوشت بخورند، پيغمبر(ص) هم فرمود: من هم هيزم جمع مي کنم! گفتند: آقا، يا رسول الله! فرمود: آقا نداره. همه بايد باهم کار کنيم. و لذا حديث داريم: با کسي که خرجي تو را مي دهد هم سفر نشو. براي اينکه خرجي تو را مي دهند تو بايد بله قربون گوي آنها شوي. با کسي هم سفر شو که سهمت را بدهي و بله قربان نگويي. مرد باش.
11- منتظر نتيجه فوري نبودن: اين خيلي اصل مهمي است. پدر و مادرها لباس شيک براي فرزندانشان مي خرند تا آنها کثيف کنند. اما حاضر نيستند که همان پول را به معلم قرآن بدهد و بگويد: قرآن به او ياد بده! اين اشخاص امروز را فقط در نظر مي گيرند. مي گويند: شيطان با يک حرامزاده قرارداد بستند تا جنايت کنند. هرکدام از طرفي رفتند و گفتند: هرکدام بيشتر جنايت کرديم زرنگتريم. حرام زاده از يک سمت و شيطان هم از سمت ديگري رفتند.
موقع غروب به هم رسيدند. حرامزاده گفت: من امروز 75-6 گناه انجام داده‌ام. چند تا غيبت، چند فحش، چند دزدي و. . . شيطان هم گفت: من امروز هيچ کاري نکردم. فقط يک زن و مرد را به هم رساندم(زنا). من يک حرام زاده مثل تو درست کرده‌ام که هر روز مثل تو گناه کند. منتظر نتيجه فوري نباشيد. آخ بچه ما در جبهه شهيد شد. بله امروز شما داغ ديديد، اما مي دانيد که چه شد؟ ! ايران به جايي رسيده که در دنيا حرف اول را مي زند. ايران از عزيزترين کشورهاي دنياست. امروز هرکه در دنيا مي خواهد انقلاب کند، نسخه اصلي ما هستيم او فتوکپي بر مي دارد. يک زماني ذليل بوديم و حالا عزيز هستيم. بله شهدا رفتند، خيلي جوان شهيد شدند. اما ببينيد چه عزتي! امام حسين(ع) شهيد شد. زير سم اسب رفت، خيمه هايش را آتش زدند. فرزندانش را هم اسير کردند. بله. چه فايده؟ ! ! ! منتظر نتيجه فوري نباشيد. زماني خواهد آمد(حالا) که براي امام حسين(ع) گنبد و بارگاه خواهند ساخت. مردم آرزو خواهند کرد که به کربلا بروند. حديث داريم: اگر جواني به دختري رسيد و خواست تا او را نگاه کند، فهميد که اين نگاه، نگاه آلوده است و نگاه نکرد(براي رضاي خدا)، خدا جبران مي کند. به حضرت يوسف(ع) گفتند: از کجا به اين مقام رسيدي؟ فرمود: «كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنينَ» صافات/110. «إِنَّهُ مَنْ يَتَّقِ وَ يَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لا يُضيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنينَ» يوسف/90. زليخا آرايش کرد، همه درها را خودش بست. به من گفت: آماده‌ام. من در يک لحظه گفتم: «مَعاذَ اللَّه»: پناه مي برم به خدا. هرچه دارم به خاطر همان يک لحظه دارم. امام حسين(ع) فرمود: اگر تکه تکه هم شديد منتظر نتيجه فوري نباشيد. خدا رحمت کند شهيد مطهري را. يک روز به من گفت: آقاي قرائتي به نظر من تو آدم موفقي هستي. دليل توفيقت را اگر مي شود به من بگو. به ايشان گفتم: اگر چيزي هست از خداست. يک زمان من ديدم که همه مي روم بالاي منبر براي بزرگ‌ها. گفتم: پزشک اطفال داريم چرا آخوند اطفال نداشته باشيم؟ ! من آخوند بچه‌ها شدم. در کوچه چند تا بچه جمع کردم و براي آنها قصه گفتم.
اولين جلسه هم 7 تا بچه کوچولو بودند. چهارسال ما به بچه‌ها قصه گفتيم، يک کسي يک ريال پول به من نداد و نه کسي تشکر کرد. هيچي. البته به تعداد آنها افزوده شد. ولي بعدا کار من گل کرد. بعد مرحوم مطهري(ره) اين جمله را به من فرمود: حضرت امير المؤمنين در نهج البلاغه مي فرمايد: يک کاري که خير است انجام بده، منتظر نتيجه فوري نباش. رفتم به يکي از استانها. شخصي گفت: آقاي قرائتي شما به گردن من حق داريد. گفتم: چه حقي. گفت: 25 سال پيش من شاگرد شما بودم. الان يک تکه زمين مي خواهم به نهضت سواد آموزي بدهم. يک تکه زمين به ما داد و ما ساختمان نهضت را ساختيم، آن تکه زمين الان بالاي صد ميليون تومان قيمت دارد. البته 25 سال طول کشيد. اسم خدا جباراست. جبار يعني جبران مي کند.
12- در مبارزات عبادت(نماز) را فراموش نکنيم: اين فرمايش امام حسين(ع) است. گاهي اوقات در عروسي‌ها، عزا داري‌ها، هيأتها، و. . . بعضي مردم فراموش مي کنند که نماز بخوانند. امام رضا(ع) داشتند مي نوشتند، تاصداي اذان آمد، قلم را رها کردند. اميرالمؤمنين(ع) داشتند قضاوت مي کردند. تا صداي اذان را شنيدند بلند شدند(براي نماز). شاه فرار کرد، دوربين‌ها و خبرنگاران رفتند به پاريس خدمت حضرت امام(ره)(مهمترين روز تاريخ). امام پيام دادند.
3 جمله گفته و نگفته، يکمرتبه حاج احمدآقا(ره) فرمود: احمد! ظهر شده؟ .
گفت: آقا ظهر شرعي همين الان است. امام همان طور آمد پايين(بدون خداحافظي و رفتند براي نماز)امام حسين(ع) ظهر عاشورا وسط آن رگبار نماز خواندند. ما گاهي وقتها به خاطر مثلا قليان نماز را به تأخير مي اندازيم! کافي است که يک مشتري بيايد! خدا رحمت کند شهيد مظلوم بهشتي(ره) را. روزهاي اول انقلاب بود. از چند تا کشور آمده بودند و با ايشان مصاحبه مي کردند. تا صداي اذان مغرب شد، گفت: با اجازه، يک حصير انداخت و گفت: الله اکبر. هيچ شرايطي: مصاحبه، جنگ، عروسي، عزا، خنده، گريه، امتحان.
در يک امتحاني يک دانشجويي سر امتحان متوجه شد که نماز نخوانده است. يک امتحان سرنوشت ساز اگر بنشيند نمازش قضا مي شود، اگرهمه نماز بخواند. . . گفت: نماز. رفت به استاد گفت: من وسط امتحان يادم آمدکه نماز نخوانده‌ام، ولو يک سال هم عقب بيفتم من بايد نمازم را بخوانم، آنها يک کردند که راست مي گويد يا دروغ. ديدند واقعا وضو گرفت و نماز خواند. تمام برنامه‌ها و ساعت امتحان و سؤالات و اصلا همه اساتيد به خاطر اين دانشجو يک خط ويژه رفتند. که درود به آن دانشجو و درود به آن استاد دانشگاه.
13- نقش زن: از نقش زن در کربلا غافل نشويم. اصولا در همه مبارزات زن نقش داشته است. در کنار ابراهيم(ع) هاجر بوده، کنار پيغمبر(ص) خديجه بوده، در کنار اميرالمؤمنين(ع) فاطمه زهرا(س) بوده. در کنار امام حسين(ع) زينب کبري بوده. زنها نقش مهمي دارند در طول تاريخ. اصلا خود موسي عليه السلام را چند نفر زن اداره کردند: مادر موسي(ع)، خواهر موسي(ع)، زن فرعون(آسيه)، زن موسي(ع)(دختر شعيب(ع)) اصلا موسي(ع) را زن اداره کرد. عيسي(ع) که اصلا پدر نداشت. هرچه بود مادرش بود.
14- در همه شرايط از خدا راضي بودن: اين هم از درسهاي کربلاست. امام حسين(ع) يک زمان روي دوش پيغمبر(ص) بود، يک زمان هم زير سم اسب. هم روي دوش پيغمبر(ص) فرمود: خدا راضي‌ام. هم زير سم اسب فرمود: رضا برضاک؟ . اين خيلي مهم است. الان اگر به يک مدير کل گفتيم که شما معاون شو، مي کند! ؟ ! بايد مصداق اين آيه شريفه شويم: «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ» حديد/23.
اين فيلم زماني پخش مي شود که در آستانه انتخابات رياست جمهوري هستيم. در قرآن براي عزل و نصب 12-10 آيه داريم. ملاکهاي قرآني را براي شما مي گويم: 1- علم(علم کاربردي اطلاعات) 2- تقوا معناي تقوا يعني نفوذ ناپذيري و مصونيت. 3- صلابت و عزت 4- در مقابل تهديدها نترسيدن 5- مسئله سابقه انقلابي. 6- مسئله ايمان
(دين و دلسوزي). 7- به کسي رأي دهيد که افتخار مي کند ايراني و مسلمان است. 8- تسليم رهبر بودن. 9- نسبت به قانون اسلام نق نزنند. 10- کفار مأيوس باشند. 11- کسي رئيس جمهور شد که به رهبر مجلس، دولت و مردم بخورد. گلابي و اسفنج به هم پيوند نمي- خورند. 12- البته حالا حالا‌ها کار داريم تا رئيس جمهوري مثل آقاي هاشمي داشته باشيم. آقاي هاشمي نسخه خوبي بودند. بايد ديد کداميک از کانديداها غالبش به غالب آقاي هاشمي مي خورد! ؟ ايشان خط خوبي داشتند. آقاي هاشمي در سازندگي عالي، در مديريت عالي، در سياست عالي، درصلابت عالي، نسبت به رهبر يک اما، اگر و. . . نگفتند. برادر و کنار رهبر مريد رهبر با اينکه 6-5 سال هم از ايشان بزرگتر هستند(از لحاظ سني).
والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته