1375/2/6 امام باقر (عليه السلام)، سخنان بايگاني سالانه - 1375



بسم الله الرحمن الرحيم

در شب شهادت امام پنجم هستيم در ماه ذي الحجه. راجع به امام پنجم مطالبي را در سالهاي قبل در مناسبتها گفته‎ام و امروز چند جمله از جملات امام باقر(عليه السلام) را برايتان صحبت مي‎کنم.
امام پنجم هم از پدر به امام ‎مي‎رسد چون پدرش امام سجاد(عليه السلام) و جدش امام حسين(عليه السلام) و هم از طرف مادر به امام حسن(عليه السلام) مي‎رسد مادرش از زنان وارسته و شريف بود و مقام والايي داشت. خود امام پنجم بنيانگذار مکتبي شد در يک فرصت خوبي که خداوند قسمتش کرد توانست حوزه علميه مهمي‎ درست کند. چون علي(عليه السلام) نتوانست حوزه درست کند، چون نشد چهار سال و خورده‎اي حکومت داشت با جنگ با قاسطين و مارقين و جنگ نهروان، جنگ صفين و جنگ جمل، بقدري خون دل خورد. بارها مي‎گفت خدا مرا مرگ بدهد، خدا من را از شما بگيرد مثل خودتان. . . ، يک ناله‌هايي حضرت علي(عليه السلام) دارد بعضي وقتها در نهج البلاغه، کاري کردند که حضرت امير وسط سخنراني زد توي گوش خودش «فضرب علي خده» ديد مردم، مردم بي وفائي هستند گفت دل من را خون کرديد يک جا فرمود: «مَا لِي أَرَاكُمْ أَشْبَاحاً بِلَا أَرْوَاحٍ وَ أَرْوَاحاً بِلَا أَشْبَاحٍ»(نهج‏البلاغه، خطبه 108) لاشه‎هاي بي روح. يک جا فرمود: «يَا أَشْبَاهَ الرِّجَالِ وَ لَا رِجَالَ»(نهج‏البلاغه، خطبه 27) قيافه‌هاي مرد نماي نامرد، خوب حضرت امير سوخت هم از دوستانش مي‎سوخت و هم از مخالفينش مي‎سوخت. امير المؤمنين وقتي شهيد شد يک جلسه فاتحه برايش نگرفتند و صد سال قبر علي بن ابيطالب(عليه السلام) مخفي بود اين برخوردي بود که با اميرالمؤمنين کردند، برخوردشان با حضرت زهرا(سلام الله عليها) را شنيده‎ايد، برخوردشان با امام حسن مجتبي(عليه السلام) و کل پنج نفر که اهل بيت بودند و اهل کساء، کساء يعني عبا، يک روز حضرت رسول(صلي الله عليه و آله) تشريف آوردند منزل، يک عباي مشکي داشتند روي خودشان انداختند بعد بچه‎ها را زير آن جمع کردند فاطمه زهرا(سلام الله عليها) و علي بن ابيطالب(عليه السلام) آمدند. پنج تن آل عبا که مي‎گويند اين است فرمود اهل بيت من اينها هستند توي اين پنج نفر فقط يک نفر تشييع جنازه شد. پيغمبر خودش که در خانه‎اش دفن شد، تشييع جنازه نشد. اميرالمؤمنين مخفيانه دفن شد. حضرت زهرا(سلام الله عليها) شبانه دفن شد. امام حسين(عليه السلام) زير سم اسب رفت و تشييع نشد. فقط يک نفر تشييع شد آن هم امام حسن مجتبي(عليه السلام)، آن هم چه تشييع جنازه‎اي، توي تشييع جنازه، جنازه امام را تيرباران کردند. يعني اصلاً وضع اهل بيت ما اينطوري بود. هيچ کدام از اينها فرصت هيچ تشکيل حوزه علميه نداشتند. امام سجاد(عليه السلام) که ديگر حرف مي‎خواست بزند ممنوع بود. گاهي حرفهايش را به حضرت زينب(سلام الله عليها) مي‎زد. حضرت زينب(سلام الله عليها) صحبت مي‎کرد يعني يک واسطه مي‎خواست که حکومت حساس نشود ولي مردم يک ذره، يک ذره، مرگ بر بني اميه را شروع کردند و بعد از شهادت امام حسين(عليه السلام)، گروه توابين موج افتاد. سخنراني حضرت زينب(سلام الله عليها) در کوفه و شام، ول وله و چرا همچين کرد و مرگ بر يزيد، مرگ بر بني اميه و نظام بني اميه و اموي متزلزل شد. نظام که فرو ريخت، بني عباس آمد در روي کار و آنها چون مي‎خواستند مردم مرگ بر بني عباس نگويند، يک خرده مردم را آزاد گذاشتند، تا آزاد گذاشتند، حوزه علميه امام باقر(عليه السلام) و امام صادق(عليه السلام) شروع شد. يعني بنيانگذار.
يعني ما روايتهايي را که داريم هر صد تا حديث، نود تا مال امام باقر(عليه السلام) و امام صادق(عليه السلام) است. مي‎گويند مذهب جعفري، چون همه حديثهاي ما از امام جعفر صادق(عليه السلام) است. مي‎گويند ما مذهب جعفري هستيم. بنابراين بنيه فکري ما و روايات ما، آداب ما، اخلاق ما و فقه ما، توسعه حوزه ما مال امام پنجم است و امام صادق(عليه السلام) هم که چهار هزار تا طلبه داشت اين حوزه علميه پدرش را توسعه داد. بهر حال زمان امام پنجم زمان گسترش فرهنگ اهل بيت بود و لذا به او مي‎گفتند باقر، باقر يعني مي‎شکافد، يعني علم را مي‎شکافد. يعني گاهي از يک چيز ساده، خيلي اسرار را مي‎کشيد بيرون و اين هنر است، آخر بعضي عوام مي‎گويند نفت همين است که در چراغ است، از نفت صدها چيز توليد مي‎کنند.
کلماتي امام پنجم دارد که من اين کلمات را مي‎گويم در اينجا حيف است يادي از شهداي مکّه نکنيم. چون ششم ذي الحجه است سالگرد شهداي مکّه هم هست با اينکه مکّه جايي است که قرآن مي‎گويد: «وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً» آل عمران/97 آيه قرآن اين است يعني هر کس وارد مکه بشود در امان است. حتي اگر قاتلي فرار کرد رفت مکّه، شما حق نداريد بگيريدش، مي‎توانيد آب و برق منزلش را قطع کنيد بيايد بيرون ولي تا زماني که در مکه پناهنده شده در امان است.
درمکه حق نداريد، شکار کنيد. تيراندازي در مکه ممنوع. اصلاً علتي که امام حسين(عليه السلام) حج را ناتمام گذاشت و رفت کربلا چون شنيد تروريستهاي يزيد آمده‎اند امام را در مکه ترور کنند. فرمود خوني در مکه ريخته نشود من از حج مي‎گذرم. آيه قرآن است هر کس داخل مکه شود در امان است اما چهار صد تا عزيز ما شهيد شده‎اند بخاطر گل روي رئيس جمهور آمريکا. بخاطر اينکه مزدوري خودشان را ثابت کنند. وفاي خودشان را به استکبار ثابت کنند. درست ضد قرآن، قرآن مي‎فرمايد: علامت مؤمن اين است «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ» فتح/29 يعني علامت مؤمن اين است که نسبت به مؤمنين رحيم و نسبت به کفار خشن باشد. اينها بر عکس کردند نسبت به کفار رحيم بودند و نسبت به مؤمنين خشن، ضد قرآن و اگر رويم بيايد مي‎گويم که اصلاً کشورهاي اسلامي‎کلاً ضد قرآن هستند. گاهي در مسافرتها يک ماشينهايي را مي‎بينيد که در اثر تصادف چنان زير و رو شده که اسم ماشين بر روي آن مانده هيچ چيز ديگرش نمانده. از اسلام هم جز اسمش چيز ديگري نمانده.
در قرآن در مورد رهبري آياتي را داريم گفتند اينها درد رهبري نمي‎خورند يک «وَ لا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِماً أَوْ كَفُوراً» دهر/24 گنهکار بدرد رهبري نمي‎خورد، رهبر همه کشورهاي اسلامي‎گنهکارند. «وَ لا تَتَّبِعْ سَبيلَ الْمُفْسِدينَ» اعراف/142 مفسد را پيروي نکنيد و به رهبري نپذيريد. «وَ لا تُطيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفينَ» شعراء/151 افراد اسراف کار و ولخرج را پيروي نکنيد و به رهبري نپذيريد. «وَ لا تُطِعْ كُلَّ حَلاَّفٍ مَهينٍ» قلم/10 آدم پست و فرومايه را رهبري نپذيريد. «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَ النَّصارى‏ أَوْلِياءَ» مائده/51 يهودي و نصاري را سرپرستي آنها را نپذيريد. کدام يک از نهي‎هاي قرآن را اينها دوري کردند، هر جا خدا گفته نکنيد انجام دادند و هر جا خدا گفت انجام بدهيد انجام ندادند. امام فرمود اسلام آمريکايي واقعاً آمريکايي است نمازشان هم نماز نيست. من يک آيه مي‎خوانم که همه شما حفظ هستيد «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ» عنكبوت/45 نماز انسان را از فحشاء و منکر باز مي‎دارد. چقدر الان فحشاء و منکر در دنيا مي‎شود و نماز ما کدام فحشاء و منکر را باز داشته. پيداست که نمازها، نماز نيست چون اگر بود خدا دروغ نگفته، خدا گفته نماز انسان را از فحشاء و منکر باز مي‎دارد اگر ديديم نماز مي‎خوانيم و اهل فحشاء و منکر هستيم بايد در نماز خودمان شک کنيم. تخمه پوک است که سبز نشده. چون خدا مي‎فرمايد هر بذري سبز مي‎شود، بعد مي‎بينيم بذر ما سبز نشد بدان گير کجاست. گير اين است که پوک است در مسجد الحرام وقتي چهار صد حاجي که اکثر آنها زنان بيگناه. . . وقتي چهار صد تا حاجي شهيد مي‎شود به دستور عمال آمريکا بعد آن وقت ما بگوئيم که نماز در مسجد الحرام سنگ مرمر، کلي بازار قشنگ، نمي‎دانم اتوبان، پل، کامپيوتر، بزرگترين جنايت شد بهر حال خط از اول کج شد آن روزي که در غدير خم پيغمبر(صلي الله عليه و آله) فرمود علي و اينها گذاشتند کنار. خط مستقيم که کج شد، کج شد تا الان هم هنوز دودش به چشم ما مي‎رود و لذا در دعاي ندبه مي‎خوانيم «أَيْنَ أَبْنَاءُ الْحُسَيْنِ صَالِحٌ بَعْدَ صَالِحٍ وَ صَادِقٌ بَعْدَ صَادِقٍ أَيْنَ السَّبِيلُ بَعْدَ السَّبِيلِ أَيْنَ الْخِيَرَةُ بَعْدَ الْخِيَرَةِ أَيْنَ الشُّمُوسُ الطَّالِعَةُ أَيْنَ الْأَقْمَارُ الْمُنِيرَةُ»(إقبال‏الأعمال، ص‏297) يعني چي بود و چي شد. پيغمبر خطي ترسيم کرد فرمود اين خط مستقيم است اين هم ماشين اسلام، اسلام و راننده‎اش هم علي بن ابيطالب(عليه السلام). اصلاً علي را که از ماشين پياده کردند و ديگران پشت آن نشستند. بعد هر کدام ماشين را خراب کردند و عوض اينکه بدهند به صافکار دادند به يک جنايتکار ديگر. مسير عوض شد و نتيجه‎اش اين شد که الان يک ميليارد مسلمان همه آنها بايد تحقير بشوند و همه آنها حريف اسرائيل نشوند و همه آنها از آمريکا بترسند اين بخاطر رهبري است، خودمان نيز همينطور هستيم. خط وقتي خط شاهنشاهي شد همه ما بله قربان گو آمريکا بوديم. يکي از بچه‎هاي علي بن ابيطالب(عليه السلام) را به رهبري پذيرفتيم و عزيز شديم اين هزار و چهار صد سال دير شده تازه امام بنيانگذار جمهوري اسلامي‎فاصله‎اش با حضرت علي(عليه السلام) مثل فاصله چراغ است نسبت به خورشيد. ما يک امام داشتيم به اينجا رسيديم.
حالا يک مقداري از امام پنجم بگويم. يکي از کارهايي که امامان ما مي‎کنند اين است که فرهنگ مردم را بالا ببرند چون مردم گاهي وقتها مثلاً مي‎گفتند اين عاقل است و امام مي‎فرمود نه اين عاقل نيست عاقل اين است. واقعاً شجاع است امام فرمود شجاع اين نيست آن است. يعني ديدگاهها را عوض مي‎کند. يک حديثي است مفصل من بتوانم امروز اين حديث را ترجمه کنم، حديث قشنگي است. امام باقر(عليه السلام) ديد را عوض مي‎کند، مثلاً داريم مي‎گويند الحمد الله فلاني سالم است ولي امام مي‎فرمايد: خيلي از آدمها که سالمند مريض هستند سالم اين نيست که فقط بدنش سالم باشد «لَا سَلَامَةَ كَسَلَامَةِ الْقَلْبِ»(تحف‏العقول، ص‏286) سالم اين است که روحش سالم باشد. آدمهايي هستند که سرطان دارند منتهي سرطان اخلاقي، کينه دارد. هر چه مي‎گويي بگذرد، مي‎گويد نه خير، نمي‎گذرم. آدمهايي کينه‌اي بيست سال، ده سال، شانزده سال قهر است من کسي را سراغ دارم 24 سال با پدرزنش قهر است و پدرزنش از مراجع تقليد است و آن هم از اساتيد دانشگاه است. آخر اين سرطان است مرگ بر اين علم و اين تخصص واقعاً وقتي هم نگاه مي‎کني اگر ببينيد مي‎گوئيد اگر توي تهران دويست تا آدم سالم باشند يکي از آنها اين است ولي سرطان دارند اينطور آدمها.
بگذاريد از امام باقر(عليه السلام) بگويم: سرطان اخلاقي امام مي‎فرمايد که موضوع بحث اين باشد نگاهي به سخنان امام باقر(عليه السلام): 1- «لَا سَلَامَةَ كَسَلَامَةِ الْقَلْبِ» اگر مي‎خواهيد بدانيد چه کسي سالم است ببينيد که قلب سالم است يا نه، قلب همان روح است. در قرآن سه تا قلب داريم: قلب سليم، «إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَليمٍ» شعراء/89 يکي قلب منيب «وَ جاءَ بِقَلْبٍ مُنيبٍ» ق/33 يکي قلب مريض. «في‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» بقره/10 قلب سالم قلبي است که واقعاً پاک پاک است. صفا، صميميت کلک نيست. آن کسي که پرتقال بدها را زير مي‎گذارد و خوبها را رو، اين بقال مريض است ولو مشت بزند ديوار برود داخل، زود دارد ولي مريض است. کلاهبردار مريض است يعني بيش از آنکه از مردم بچاپد از دين خودش چاپيده، قلب منيب يعني اگر هم روحش کج رفت يک وقت فکرش منحرف شد برگردد بله من اين حرف را نزده بودم بد شد بهتر بود بگويم ولي زود عذرخواهي کند. قلب مريض همينهايي است که مثل شرک، تکيه به غير خدا، امام باقر(عليه السلام) اين جمله سه حرفي «لَا سَلَامَةَ كَسَلَامَةِ الْقَلْبِ» مي‎خواهد بفرمايد که به خودت برسي، روحت سالم است، يعني تکبر نداري، بخل نداري، استکبار در ما نيست، اينها همه امراض است. در دعاهاي ما خيلي به اين مسئله تکيه شده که «الهي - طهر قلبي من الشرک»خدايا قلب مرا پاک کن از شرک.
اما شيوه اينکه چشم را باز کردن و گناهان دل را شستن اين هم يک کاري است.
دوم: «لَا عَقَلَ كَمُخَالَفَةِ الْهَوَى» تحف العقول/286 امام باقر(عليه السلام) مي‎فرمايد: ما معمولاً به چه کسي مي‎گوييم عاقل، مي‎گوييم فلاني پسر عاقلي بود، آن ور روز عيد خريدش را کرد، اين ور عيد گران شد. فلاني عاقل بود از اول فکر کرد مسير فلان جاده چطور است رفت صندلي، جاي خنکي گرفت که آفتاب به آن نزد. فلاني آدم عاقلي است با چه کسي ازدواج کرد، دنبال يک پدرزني مي‎گشت که ميلياردر باشد. پير هم باشد، دو دفعه سکته ناقص هم کرده باشد، واقعاً عاقل است. که بعد از عقد يک مرگي، يک پدرزني، يک پولي، ما به چه کسي مي‎گوييم عاقل، به کسي مي‎گوييم عاقل، که بتواند با يک برد و باخت خوراک، پوشاک، مسکنش را تأمين کند اما امام باقر(عليه السلام) مي‎گويد اين نيست، عقل مي‎خواهيد، ببينيد چه کسي توانست جلوي هوي و هوسش را بگيرد؟ يعني ديدمان برود بالاتر، يادتان هست که ما مي‎گفتيم جنگ، جنگ تا پيروزي. امام فرمود: نه، اسلامي‎باشد جنگ؛ جنگ تا رفع کل فتنه از جهان. قرآن اين را مي‎گويد، در قرآن اين است «وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ» بقره/193 يعني جنگ کنيد تا فتنه در روي کره زمين نماند. حالا قطع نامه را جام زهر نوشيديم به دليل اجبار. خوب اجباري بود کرديم، ولي دين ما اين را مي‎گويد عقل خوراک، پوشاک، مسکن نيست، عقل اينکه طبق هوي و هوست مي‎خواهي يک کاري را بکني جلوي خودت را بگيري، به اين مي‎گويند عاقل، چون گاهي وقتها يک لحظه غفلت انسان را به يک دره‎اي مي‎کشاند که «لَا فَقْرَ كَفَقْرِ الْقَلْبِ» تحف العقول/286 امام مي‎فرمايد فقير او نيست که لباسهايش ارزان است، ماشينش ارزان است، فقير آن است که روحش کمبود دارد. افرادي ممکن است از نظر زندگي خيلي بالا باشند ولي روحشان فقير و کمبود روحي دارند. ابوذر فقير بود از نظر زندگي. کل زندگي ابوذر ساده بود اما هر کاري کردند روحش بزرگ بود مدرس که شهيد شد زندگيش ساده و فقيرانه بود اما رضا شاه هر چه خواست اين روحش را سوراخ کند نشد. يک شاعري مي‎گويد حسين جان بدن تو سوراخ سوراخ شد اما روح تو را نتوانستند دستکاري بکنند. يعني زير سم اسب رفتي ولي بله به يزيد نگفتي، افرادي هستند وضع ماليشان خوب است اما براي صد تومان کلي دروغ مي‎گويند. اينقدر ما حاجي گدا داريم. 13 بار رفته مکه بعد توي فرودگاه مي‎گويند چند کيلو است مي‎گويد 20 کيلو مي‎گويند اين که 30 کيلو است مي‎گويد حالا بايدکرايه بدهم هنوز از مکه برنگشته بخاطر 10 کيلو دروغ مي‎گويد اين حاجي گداست مگر هر کس زياد رفت مکه آدم است. مدرسه فيضيه گربه دارد که 42 سال توي مدرسه است ولي باسواد نيست مگر هر کس توي مدرسه فيضيه باشد حجت الاسلام است. مگر هر کس مدرک ليسانس گرفت آدم است، تحصيل کرده حاضر نيست به پدر و مادر به استادش احترام بگذارد. افرادي هستند که مي‎گويند اگر مي‎خواهي بداني فقير کيست نگاه نکن که کفش و کلاه چيست؟ به روح نگاه کن، خلاصه امام باقر مي‎خواهد معيارها را عوض کند «وَ لَا مَعْرِفَةَ كَمَعْرِفَتِكَ بِنَفْسِكَ» تحف العقول/286 بهترين شناخت اين است که خودت را بشناسي الان دنياي علم اتم شناسي، سلول شناسي، آب شناسي، معدن شناسي، سرطان‎شناسي يعني هر چيزي يک دانشکده تخصصي دارد حالا اگر همه اينها را شناختي و خودت را نشناختي الان بنده و شما چقدر خودمان را مي‎شناسيم و ايمان داريم.
يک حديث داريم که با اين حديث خودتان را بشناسيد. به هر حال خلاف کرديد مخ شما همان است اگر بخاطر دويست تومان دروغ گفتي شما دويست تومان هستي. اگر يک بزغاله به بنده دادند و گفتند بين فقرا تقسيم کن و کبابهايش را براي خودم برداشتم بنده حجت الاسلام نيستم، بزغاله هستم چون در تقسيم آن گناه کردم. گاهي وقت يک حادثه خودشناسي مي‎آورد. گاهي وقت‌ها يک خواب باعث خودشناسي است.
خدا رحمت کند مطهري را مي‎گويد هر کس مي‎خواهد بداند چه جانوري است ببيند چه خوابي مي‎بيند اگر توي خواب ديدم آدم مي‎کشم پس روحم، روح آدم کش است و اگر توي روز اين کار را نکردم يا اسلحه ندارم يا پليس ايستاده.
علي بن ابيطالب(عليه السلام) نرخش چقدر است فرمود اگر هستي را به علي بدهند که گناه کند ولله گناه نمي‎کنم يعني من از هستي نرخم بيشتر است «لَا شَرَفَ كَبُعْدِ الْهمه» تحف العقول/286 اگر مي‎خواهيد ببينيد مقدار شرف چطور است ببينيد همت چقدر بلند است. افرادي هستند فقط خودشان را مي‎بينند، افرادي هستند مي‎گويند خودم و زن و بچه و افرادي مي‎گويند جامعه. هر چي همت بلندتر باشد دليل اين است طرف چقدر رشد کرده، از دعاها معلوم مي‎شود يک وقت مي‎گويد من را يک وقت مي‎گويد ما را بيامرز. يک وقت مي‎گويد همه مسلمين تاريخ را بيامرز « وَ لَا زُهْدَ كَقَصْرِ الْأَمَلِ» تحف العقول/286 اگر مي‎خواهيد ببينيد زاهد کيست ببينيدچه کسي آرزويش کوچک است، گاهي وقتها کسي نمي‎خورد مي‎گويند اين چه آدم زاهدي است. لباس ساده، يک فرش ساده. مي‎گويد به سادگي نگاه نکنيد ببينيد آرزويش چيست. گاهي وقتها شخص ساده زندگي مي‎کند که بتواند بعداً بيشتر استفاده کند. مي‎فرمايند هر کسي که ساده زندگي کند، زاهد نيست بلکه ممکن است مقدمه‌اي باشد براي آرزوهاي بزرگ لذا به آرزوهايش نگاه بکنيد.
گفتند فلاني عقلش خوب است. فرمود «كَيْفَ صَلَاتُهُ»(كافي، ج‏3، ص‏487) نمازش چگونه است. گفتند فلاني نمازش کامل است، فرمود «كَيْفَ عَقْلُهُ»(كافي، ج1، ص‏11) عقلش چطور است. لذا براي دوختن هم نخ بايد باشد هم سوزن. براي انسان کامل هم عقل لازم است و هم صلاه. «وَ لَا حِرْصَ كَالْمُنَافَسَةِ فِي الدَّرَجَاتِ» خيال نکنيد حرص فقط در مال است ممکن است کسي در مال حرص نداشته باشد اما در درجه داشته باشد. مي‎گويند آقا بحث مال نيست حقوقم را اگر نصف کرديد ولي پست و عنوانم را نگيريد. ما خيال مي‎کنيم هر کس پول جمع مي‎کند بايد بگوئيم «أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ» تكاثر/2-1 تکاثر يعني سرمايه داري، نخير تکاثر از کثرت است يعني فقط کثرت مال نيست، کثرت شغل هم هست يکي از نماينده‎هاي مجلس گفت من هيجده تا شغل دارم من يک جا رفتم طرف 64 تا مسئوليت داشت من گفتم تو روزي 64 تا سرفه مي‎تواني بکني اصلاً 64 تا سرفه کني شب مي‎شود من براي هر جلسه صحبت کردن در تلويزيون يک هفته مطالعه مي‎کنم.
حالا هفته کارگر هم هست «من لم يشکر المخلوق لم يشکر الخالق» بايد تشکر از عوام کرد. پيغمبر وقتي در آن حديث مي‎فرمايد دست کارگر را مي‎بوسد مشهور است. «لَا مُصِيبَةَ كَاسْتِهَانَتِكَ بِالذَّنْبِ وَ رِضَاكَ بِالْحَالَةِ الَّتِي أَنْتَ عَلَيْهَا»(تحف‏العقول، ص‏286) مصيبت زده آن نيست که کسي از او مرده، مصيبت زده آن است که فکر مي‎کند آدم خوبي است پس ما خيلي‎ها مصيبت زده هستيم. بزرگترين مصيبت اين است که گناه برايت کوچک باشد و رضايت به آن حالتي که داشته باشي. هر کس راضي باشد به مدرکش و يا از خودش بايد به او تسليت گفت. خدا وکيلي تا حالا يک نماز با توجه خوانديم، اگر لباسهايمان لک داشته باشد نارحت مي‎شويم ولي نماز ما اين همه لک دارد.
امام زين العابدين(عليه السلام) مي‎فرمايد: خدايا من را حزب اللهي قرار بده. تو مي‎گويي من بودم از بيست سال پيش يعني ما راضي هستيم به آنچه که هستيم آقايان که اهل نماز هستند به نمازشان راضي نباشند. آقايان که اهل علم هستند هفته يک کتاب مطالعه کنند و به مدرکشان راضي نباشند به امام سجاد(عليه السلام) گفتند چرا اين قدر نماز مي‎خواني خودت را به مشقت مي‎اندازي تو سيد ساجدين هستي. حضرت فرمود: من در مقابل نمازهاي علي(عليه السلام) هيچ هستم. از علي(عليه السلام) پرسيدند چرا اين قدر خودت را به مشقت مي‎اندازي، فرمود من در مقابل نمازهاي پيامبر هيچ کاري نکردم اينها اينطور هستند راضي نباشيم به مقدار کار. «لَا فَضِيلَةَ كَالْجِهَادِ»(تحف‏العقول، ص‏286) فضيلتي بهتر از جهاد نيست تمام کارهايي که ما کرديم به اندازه يک شب بيخوابي يک بسيجي نيست يک روز بازاري با من تماس گرفت گفت نقش ما بازاري را در نظر بگيريد. گفتم پول دادن بالاتر از جان دادن نيست ديدم همه‌اش حرف مي‎زند گفتم تا بحال در روضه براي حضرت علي اصغر گريه کرديد. گفت خيلي گفتم براي حضرت خديجه چي؟ گفت يادم نمي‎آيد. گفتم حضرت علي اصغر جان داد. حضرت خديجه پول شما خودتان هم براي کساني که پول مي‎دهند گريه نمي‎کنيد.
َ«لَا قُوَّةَ كَرَدِّ الْغَضَبِ»(تحف‏العقول، ص‏286) هيچ قدرتي مثل رد غضب نيست. امام باقر(عليه السلام) مي‎فرمايد: اگر مي‎خواهيد بدانيد کي قدرت دارد ببينيد چقدر جلوي غضبش را مي‎گيرد نه چقدر وزنه بلند مي‎کند. «وَ لَا ذُلَّ كَذُلِّ الطَّمَع»(تحف‏العقول، ص‏286) ذليل کسي است که طمع دارد. گفتند فلاني خيلي دست و دل باز است. حضرت فرمود: سخي کسي است که خمس بدهد آيا خمس مي‎دهد يا نه؟ مي‎گويند فلاني آدم عادلي است پشت سر او نماز بخوانيم. مي‎گوئيم چرا عادل ‎است. مي‎گويند چون به کسي کار ندارد. خوب اين با سيب زميني فرق ندارد اگر در زمان جنگ نمي‎تواند بجنگد براي پيروزي رزمندگان دعا کند نه اينکه به هيچ چيز کاري نداشته باشد.
بهر حال امام مي‎فرمايد: گول ظاهر را نخوريد يک مقداري عميق‌تر فکر بکنيد به سلمان فارسي گفتند ريش تو بهتر است يا دم سگ. گفت زود قضاوت نکن هر کدام سريع‌تر از پل صراط رد شد. آخوربين نباشيم چون کار حيوانات است. آخر بين باشيم، معلم شدن هم شغل است، سيگار فروشي در آمدش بيشتر است، آقا سيگارفروش دود به ريه مي‎رساند و معلم علم به مغزها. خدايا ما را در فهم دچار انحراف نکن و گول ظاهر را نخوريم.
«والسلام عليکم و رحمه الله و برکاته»