1375/3/17 امر به معروف و نهي از منكر - 21 بايگاني سالانه - 1375



بسم الله الرحمن الرحيم

صبر زينب كبري(س) بيش از امام حسين(ع) بود، امام حسين(ع) نصف روز مشكلات داشت زينب كبري(س) خيلي بيشتر. اما بعد از هزار و چهارصد سال تا بچه‌ها، تا جوان‌ها نزديك محرم مي‌شود بدون تبصره و آيين نامه، بدون بودجه و تأمين اعتبار، بدون روابط عمومي، جمع بندي، هماهنگي، بدون اين دنگ و فنگ‌هاي اداري، خودشان در مسجد يا خانه يا حسينيه تكيه مي‌زنند و يا حسين(ع). خودشان تأمين بودجه مي‌كنند و خودشان آشپز مي‌شوند. غروب عاشورا يك مرتبه زينب(س) ديد دنيا پيش او تاريك است. با هفتاد و دو عزيز آمد حالا دست خالي مي‌رود خيلي مشكل است. وقتي در كربلا مي‌خواست از اسب پياده شود علي اكبر و ابوالفضل، قاسم و امام حسين(ع) اين را مثل يك بانوي عظيم الشأن، و همين طور هم بود، پياده‌اش كردند اما وقتي مي‌خواست برود اصلًا كسي نيست زير كتف زينب(س) را بگيرد. اما در عين حال او مايه شد كه مردم بعد از هزار و چهارصد سال مكتب حسين(ع) را نگه دارند و امام(ره) كه فرمود هر چه داريم از محرم داريم به خاطر همين صبرهاست. شبيه ترين مردم به پيغمبر(ص) علي اكبر بود. وقتي مي‌خواست از بابا جدا شود خدا مي‌داند چه بر سر امام حسين آمد. اما اين سوز و درد باعث شد كه هر جواني مي‌خواست به جبهه برود مادرش مي‌گفت: خوب، بچه‌ي من كه از علي اكبر بهتر نيست. پزشكي ممكن است شبِ كشيك نخوابد و از كار و زندگي‌اش بزند اما حساب مي‌كند با دو تا عمل جراحي دو نفر را از مرگ نجات داده. پليس راه شب تا صبح دور از زن و بچه‌اش توي بيابان‌ها نمي‌خوابد اما مي‌گويد خوب، جلوي چهار تا سرقت را گرفتم، جلوي ناامني را گرفتم. گاهي انسان يك سختي‌هايي را تحمل مي‌كند اما يك بركاتي دارد.
قَالَ الصَّادِقُ(ع): «إِنَّمَا يَأْمُرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَي عَنِ الْمُنْكَرِ مَنْ كَانَتْ فِيهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ عَالِمٌ بِمَا يَأْمُرُ بِهِ تَارِكٌ لِمَا يَنْهَى عَنْهُ عَادِلٌ فِيمَا يَأْمُرُ عَادِلٌ فِيمَا يَنْهَى رَفِيقٌ فِيمَا يَأْمُرُ رَفِيقٌ فِيمَا يَنْهَى»(روضةالواعظين، ج‏2، ص 365‏)
شرايط آمرين به معروف:
«عَالِمٌ بِمَا يَأْمُرُ بِهِ» اول بايد آگاه باشد. امام صادق(ع) فرمود: كساني حق امر به معروف دارند كه بدانند چه كار مي‌كنند. گاهي وقت‌ها واقعًا كسي نمي‌داند چه معروف است و چه منكر. خيال مي‌كند هرچه را خودش مي‌پسندد كار خوبي است و هر كاري را كه خودش نمي‌پسندد خيال مي‌كند كار بدي است. سليقه‌ي ما كه مهم نيست. آقا با اين دختر ازدواج نكن. با اين پسر ازدواج نكن. چرا؟ من خوشم نمي‌آيد! آخر مگر تو خط كش هستي؟ آگاهي چيز مهمي است. در اسلام حديث داريم: كسي كه مي‌خواهد برود تجارت كند «الْفِقْهُ ثُمَّ الْمَتْجَرُ» يعني اول برو ياد بگير بعدًا برو دنبال تجارت. ما حدود سه هزار حديث راجع به تجارت و داد و ستد داريم كه شايد مغازه دارهاي ما صدتاي آن را بلد نباشند. در معاملات سوگند هرگز، ستايش جنس هرگز، الآن ربا در جامعه ما راحت شده. گناه ربا مثل زنا با مادر است. در بعضي جاها مثل زنا با مادر در مسجدالحرام. شما ابرو را باز مي‌كنيد محبت است ابرويت را خم مي‌كني غضب است.
شما پول را خودت بدهي به فقير يا به بچه‌ات بدهي كه به فقير بدهد؟ حديث داريم كه به بچه‌ات بده كه به فقير بدهد.
براي امام رضا(ع) ميهمان آمد. تا مقداري از شب بود و بعد هم شام خورد و بعد هم توي خانه‌ي امام رضا(ع) خوابيد. يك مدتي كه خوابيده بود امام رضا(ع) آمد در را زد. ميهمان از خواب بيدار شد به او فرمود: يك بار پز ندهي بگويي من با خود امام رضا(ع) بودم ميهمان خصوصي‌اش بودم توي اتاق خصوصي و با خود آقا غذا خوردم، خود آقا برايم پتو آورد «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللهِ أَتْقاكُمْ» حجرات/13. اين خيلي دقيق است كه امام رضا(ع) مواظب روحيه ميهمانش هم مي‌باشد.
در يك ماجراي ديگري امام رضا(ع) رختخواب آورد براي ميهمانش، ميهمان رختخواب را گرفت تا خواست باز كند امام رضا(ع) فرمود: آقا لطفًا كنار برويد و رويتان را هم برگردانيد گفت باشد و همين كار را كرد. امام رضا(ع) رختخواب را باز كرد و نگاهي انداخت بعد فرمود: رويتان را برگردانيد و بياييد بخوابيد. خوابيد، صبح كه از خواب بيدار شد تا امام رضا(ع) وارد شد باز فكر كرد كه مثل ديشب بايد رويش را طرف ديوار كند. ميهمان رفت كنار ديوار و رو به طرف ديوار. امام رضا(ع) فرمود: رختخواب‌تان را جمع كنيد. گفت: آقا قصه چيه؟ فرمود: اين رختخواب براي ميهمان است تو كه ديشب رختخواب را گرفتي رفتي باز كني من نگران شدم گفتم شايد ميهمان قبلي كه توي اين رختخواب خوابيده بدنش بو مي‌داده و لباس هايش كثيف بوده ملحفه كثيف شده و نگاه تو به ملحفه‌ي كثيف بخورد بدت بيايد و لذا گفتم رويت آن طرف، اگر ملحفه تميز بود بگويم بيا بخواب. صبح ديدم ممكن است تو رختخواب را كثيف كرده باشي و لذا گفتم خودت بيا جمع كن كه نگاه من به رختخواب نيافتد و تو خجالت بكشي. خيلي لطيف است.
حضرت زينب(س) براي مردم كوفه يك جملاتي مي‌گويد و براي مردم شام يك جملاتي ديگر. چرا؟ براي اين كه مردم كوفه شيعه‌ي علي(ع) بودند منتهي گول خوردند و ترسيدند و آمدند امام حسين(ع) را شهيد كردند. مردم شام شيعه معاويه بودند. هر دو مسلمان بودند اما شيعه‌ي علي(ع) كه منحرف مي‌شود بايد با او يك جور برخورد كرد و آن شيعه معاويه بايد جور ديگري با او صبحت كرد.
خيلي دقت مي‌خواهد كه آدم كجا چي بگويد. كسي گفت: گوشم درد مي‌كند. گفت: برو بكش. گفت: چرا؟ گفت: چون دندانم درد مي‌كرد كشيدم. اِه! چه ربطي دارد. اين‌ها هر كدام يك فرمولي دارد. حديث داريم: ميهمان كه آمد توي خانه ساكش را بگير و بياور. چرا؟ چون وقتي ساكش را مي‌گيري و مي‌آوري يعني خيلي خوش آمدي. اما وقتي ميهمان از خانه بيرون مي‌رود كمكش نكن بگذار خودش ساكش را ببرد حتي اگر سنگين هم بود نگاهش كن چون وقتي كمكش كردي يعني ياالله زودتر!
قرآن مي‌فرمايد: وقتي مَستيد سر نماز نرويد «حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ» نساء/43. تا بدانيد چه مي‌گوييد. اصلًا داريم وقتي نشاط نداري صبر كن با نشاط نماز بخوان. خواب آلود و كسل نماز نخوان.
ايمان هم همين طور است. قرآن مي‌فرمايد: ايماني ارزش دارد كه آدم آگاهانه ايمان داشته باشد. به بعضي‌ها مي‌گويي مسلماني؟ مي‌گويد: بله، به چه دليل؟ چون مادربزرگم روز تاسوعا شله زرد مي‌دهد. نه كتاب مطالعه كرده نه استدلال دارد. مأموران ساواك زمان شاه يكي از علما را بردند و شروع كردند به زدن. اين عالم به ساواكي گفت: تو دين نداري. گفت: من دين ندارم! ! اين عكس حضرت علي(ع)! وقتي آدم كج مي‌فهمد. آن ساواكي به عالم گفته بود ما از شاهنشاه حقوق مي‌گيريم شما را بزنيم اگر نزنيم حقوق‌مان حرام است.
آمدند به امام(ع) گفتند: عجب كسي! چه قدر عبادت مي‌كرد. فرمود: خيلي به نمازش نگاه نكنيد «كَيْفَ عَقْلُهُ»(كافي، ج‏1، ص‏11) مخش هم كار مي‌كند؟ نه چون ممكن است كسي روزي صد ركعت نماز بخواند اما مخ نداشته باشد.
شخصي ليتر، ليتر گريه مي‌كرد بنده‌ي خدايي رسيد و گفت: چه قدر آدم خوبي است چه قدر گريه مي‌كند! خطاب شد برو ببين عقلش، ببين چه قدر كم است. رفت و گفت: احوالت چه طور است؟ گفت: الحمدلله. گفت: از خدا چه مي‌خواهي؟ گفت: از خدا مي‌خواهم يك خر خلق كند در اين مزرعه بچرد چون علف‌ها حرام مي‌شود! ! اگر مي‌خواهيد ببينيد كسي چه قدر عقل دارد ببييند چه كساني را جمع مي‌كند؟ يك جواني را مي‌بيني مي‌رود در مسابقات بين المللي فيزيك و شيمي نفر اول مي‌شود براي خودش و جمهوري اسلامي عزت دارد. هم شاگرديش قوطي كبريت جمع مي‌كند! مخ را ببين! ؟
«وَ يَتَفَكَّرُونَ في‏ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلًا» آل عمران/191. فكر مي‌كنند در آفرينش و بعد مي‌گويند خدايا اين هستي باطل نيست. يعني ايمانش بر اساس فكر است. ما بايد اسم بچه هايمان را اسم ياران امام حسين(ع) بگذاريم.
حضرت امير(ع) به كميل فرمود: ‌اي كميل وقتي تو را شهيد مي‌كنند و دفن مي‌كنند پولدارها مي‌آيند دور قبرت خانه مي‌سازند و اتفاقًا همين طور هم شد. اين كميل «يَا كُمَيْلُ مَا مِنْ حَرَكَةٍ إِلَّا وَ أَنْتَ مُحْتَاجٌ فِيهَا إِلَى مَعْرِفَةٍ»(تحف‏العقول، ص‏171) هر حركتي مي‌كني بايد آگاهانه باشد.
حب و بغض ما ملاك نيست ««عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ» بقره/216. خيلي چيزها را شما دوست داريد اما به ضررتان است و خيلي چيزها را شما دوست نداريد اما به نفع شماست. حديث داريم: روز قيامت افرادي را مي‌آورند و مي‌گويند شما در دنيا دعا كردي ولي به صلاحت نبود و ما مستجاب نكرديم حالا چون خيلي ضجّه زدي و التماس كردي و ما مي‌دانيم به صلاحت نيست نداديم اما حالا مي‌خواهيم جبران كنيم. يك مقاماتي خداوند مي‌دهد به ايشان كه مي‌گويد: كاش هيچ كدام از دعاهايم مستحاب نمي‌شد. ما شب كه مي‌خوابيم پنج رقم حفاظت داريم. يک ـ حفاظت لب مرز. دو ـ حفاظت جاده‌ها. سه ـ حفاظت شهرها. بهرحال اگر شما خواسته باشيد كه بخوابيد چند نفر بايد بيدار بمانند و اگر آن‌ها بيدار نباشند شما نمي‌خوابيد.
اگر بلال كتك نمي‌خورد الآن ما صداي اذان در دنيا نداشتيم. بايد حساب كنيم كه سختي هست اما در آمدش زياد است. يك وزنه بردار كه بعد از سال‌ها تمرين وزنه مي‌زند پدرش در مي‌آيد اما دلش خوش است كه چند نفر دارند او را تشويق مي‌كنند. بايد ما فكر كنيم چه داديم و چه گرفتيم؟
دومين شرط ميانه رو باشد. «عَادِلٌ فِيمَا يَأْمُرُ عَادِلٌ فِيمَا يَنْهَى» گاهي براي نهي اين قدر مي‌گويند تا طرف روي آن دنده مي‌افتد. ظرفيت انسان محدود است يك وقت ممكن است ظرفيتش متلاشي بشود.
جواني داشت عروس مي‌برد وضع عروس توي ماشين بد بود. در قم يكي از طلبه‌ها رفت به داماد گفت: آقا عروس چرا اين چنين است؟ گفت: آقا من اصلش دين ندارم، ولم كن. طلبه آمد پيش من و گفت چه كارش كنم؟ گفتم الآن كه وقت نهي از منكر نيست. در شرايط هيجان كسي نمي‌پذيرد.
دندانپزشك‌ها وقتي دندان درد مي‌كند دندان را نمي‌كشند. اگر خود داماد به پدر عروس بگويد من مي‌خواهم داماد شما بشوم، مي‌زند توي گوشش بالاخره سلامي، عليكي، خواستگاري، رفت آمدي، بايد مقدمات انجام شود. بعضي حرف‌ها نياز به مقدمات دارد. بعضي حرف‌ها را بايد يك بار زد، دوبار بزني خطرناك است.
امر به معروف مال كساني است كه حرف‌شان بُرِش داشته باشد. امام صادق(ع) مي‌فرمايد: «إِنَّمَا هُوَ عَلَى الْقَوِيِّ الْمُطَاعِ الْعَالِمِ بِالْمَعْرُوفِ مِنَ الْمُنْكَرِ لَا عَلَى الضَّعَفَةِ الَّذِينَ لَا يَهْتَدُونَ سَبِيلًا»(تهذيب‏الأحكام، ج‏6، ص‏177) كسي كه حرفش بُرِش ندارد براي تيپ خودش مي‌تواند بگويد، مثلًا آدمي كه هيچي سواد ندارد به يك نفر كه در حد بالا سواد دارد امر به معروف كند مي‌گويد: آقا شما نيازي نيست به من امر به معروف كني برو درست را بخوان كه رفوزه نشوي. يا مثلًا شخصي با لباس‌هاي كثيف مي‌رود پيش يك سوپر دولوكس مي‌گويد: آقا اين كارت غلط است او هم مي‌گويد: مرده شور هيكلت را ببرد، برو هيكلت را درست كن.
البته نمي‌خواهم بگويم اگر يك سطح بالا گناه كرد با او كاري نداشته باشيد. يك آدمي پيدا كنيد تيپ خودش، كه او بگويد. پيغمبر(ص) هفده منشي داشت. يكي از منشي‌ها خيلي خوش تيپ و خوشگل بود. پيغمبر(ص) فرمود: شما چون تيپت خوب است ميهمان‌هاي خارجي و لوكس كه مي‌آيند شما با آن‌ها حرف بزن.
روز عاشورا حبيب بن مظاهر چون خودش كوفي بود به مردم كوفه... قَالَ الصَّادِقُ(ع): «وَ صَاحِبُ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ يَحْتَاجُ إِلَى أَنْ يَكُونَ عَالِمًا بِالْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ فَارِغًا مِنْ خَاصَّةِ نَفْسِهِ عَمَّا يَأْمُرُهُمْ بِهِ وَ يَنْهَاهُمْ عَنْهُ نَاصِحًا لِلْخَلْقِ رَحِيمًا رَفِيقًا بِهِمْ دَاعِيًا لَهُمْ بِاللُّطْفِ وَ حُسْنِ الْبَيَانِ عَارِفًا بِتَفَاوُتِ أَخْلَاقِهِمْ لِيُنَزِّلَ كُلًّا مَنْزِلَتَهُ بَصِيرًا بِمَكْرِ النَّفْسِ وَ مَكَايِدِ الشَّيْطَانِ صَابِرًا عَلَى مَا يَلْحَقُهُ لَا يُكَافِئُهُمْ بِهَا وَ لَا يَشْكُو مِنْهُمْ وَ لَا يَسْتَعْمِلُ الْحَمِيَّةَ وَ لَا يَغْتَاظُ لِنَفْسِهِ مُجَرِّدًا نِيَّتَهُ لِلَّهِ مُسْتَعِينًا بِهِ وَ مُبْتَغِيًا لِوَجْهِهِ فَإِنْ خَالَفُوهُ وَ جَفَوْهُ صَبَرَ وَ إِنْ وَافَقُوهُ وَ قَبِلُوا مِنْهُ شَكَرَ مُفَوِّضًا أَمْرَهُ إِلَى اللَّهِ نَاظِرًا إِلَى عَيْبِهِ»(مصباح‏الشريعة، ص‏18) بايد عالم به حلال و حرام باشد. گاهي وقت‌ها طرف واقعًا نمي‌داند. «فَارِغًا مِنْ خَاصَّةِ نَفْسِهِ» بي هوا باشد گرفتار خودش نباشد. بعضي‌ها كه نهي از منكر مي‌كنند عقده ‌اي‌اند؛ مثلاً خودش شلخته است و اهل نجس و پاكي نيست بعد مي‌بيند يك خانمي يا آقايي قشنگ نظافت دارد مي‌گويد اِه! ! وسواسيه. اين قدر وسواس نداشته باشيد وسواس گناه است. به خيال خودش دارد نهي از منكر مي‌كند، ولي نه، اين گير هوا و هوس خودش است چون خودش خط شلختگي مي‌دهد آن وقت به اين مي‌گويد وسواسي.
عده‌اي آمدند پيش پيامبر(ص) و گفتند: يا رسول الله اين پول‌ها را كجا خرج مي‌كني؟ پول‌هاي خمس و زكات را درست خرج نمي‌كني «وَ مِنْهُمْ مَنْ يَلْمِزُكَ فِي الصَّدَقاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْها رَضُوا وَ إِنْ لَمْ يُعْطَوْا مِنْها إِذا هُمْ يَسْخَطُونَ» توبه/58. ‌اي پيغمبر(ص) بعضي‌ها مي‌آيند تو را نهي از منكر مي‌كنند كه درست خرج نمي‌كني ولي گير، خودشان است. اگر يك مقدار پول كف دستش بگذاري مي‌گويد بسيار هم درست خرج مي‌كني، خودش رانندگي بلد نيست كسي هم كه درست مي‌رود مي‌گويد چه فايده حالا مي‌رود و تصادف مي‌كند.
خودش مي‌ترسد برود شنا هر كس هم مي‌رود كه شنا ياد بگيرد مي‌گويد چه فايده مي‌روند خودشان را غرق مي‌كنند. مثل اين‌هايي كه عينك سرخ مي‌گذارند و همه‌ي شلغم‌ها را لبو مي‌بينند. گاهي وقت‌ها هم مي‌خواهد طرف را بكوبد با امر به معروف او را تحقير كند.در قابلمه را كه باز مي‌كني مادر است يا مادر شوهر كسي كه امر به معروف مي‌كند بايد مادر باشد نه مادر شوهر. البته همه‌ي مادرشوهرها اين طور نيستند مادرشوهر داريم كه توي خانه سبزي پاك مي‌كند، آشپزي مي‌كند، بچه داري مي‌كند و مي‌گويد اگر عروسم سر كلاس درس بدهد من در ثواب درس عروسم شريك هستم. يك مادرشوهر هم داريم كه مي‌گويد چشمش كور مي‌خواهد پول در بياورد بچه‌اش را هم بگذارد مهدكودك. مگر من كلفت او هستم «نَاصِحًا لِلْخَلْقِ» خيرخواه باشد و واقعًا دلش به حال مردم بسوزد. حديث داريم: كساني كه دلشان به حال مردم نسوزد خداوند دائمًا برايشان سختي پيش مي‌آورد؛ چون تو رحم نداري. و حديث داريم: اگر براي مردم دلت بسوزد خير مي‌بيني.
شرها را از سر مردم بردار تا خداوند شرها را از سر راهت بردارد. سنگي داخل جاده است پياده شو و آن را كنار بزن. به ما چه! ما كه رد شديم! يك سنگ توي جاده هست هفتصد راننده از كنارش رد مي‌شود اما هيچ كدام پياده نمي‌شوند آن را كنار بزنند. حديث داريم: اگر مردم رحم نداشته باشند نرخ جنس‌ها زياد مي‌شود، باران‌شان قطع مي‌شود، بركت عمرشان قطع مي‌شود.
«دَاعِيًا لَهُمْ بِاللُّطْفِ» دعوت با محبت. مردم را با لطافت و محبت به كار خير دعوت كن. حديث داريم اگر مي‌خواهيد بچه‌ها به حرف شما گوش بدهند اسم بچه را زيبا ببر. اگر گفتي حسن جان پاشو آب بياور اثرش بيشتر است. «وَ حُسْنِ الْبَيَان» خوب حرف بزن. اين طور نيست هر كسي با هر ادبياتي حرف بزند. در انتقاد هم خوب انتقاد كن. گاهي وقت‌ها امام جمعه به مسئولين مملكتي تذكر مي‌دهد و راديو بي بي سي عين همان را شب پخش مي‌كند يعني امام جمعه طوري موعظه مي‌كند كه خوراك خارجي‌ها مي‌شود.
در زنجان هديه چاقو احترام است، اما در غرب معناي بدي دارد. آيه قرآن داريم كه سوژه دست خارجي‌ها ندهيد «لا تَقُولُوا راعِنا» بقره/104. پيغمبر(ص) سخنراني مي‌كرد. شخصي گفت: «راعِنا» ما را درياب. اما در زبان عِبري يعني ما را احمق شمار يا ما را خر كن. يهودي‌ها از همين سوء استفاده كردند و گفتند. شخصي پاي منبر پيامبر(ص) گفت: ما را خر كن. با اين كه نيت مسلمان‌ها خوب بود. اما حرف دو پهلو بود و آن‌ها سوء استفاده كردند. فوري آيه نازل شد آقا مواظب كلّه‌تان باشيد «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَقُولُوا راعِنا وَ قُولُوا انْظُرْنا» بقره/104.
يكي از استان دارها به من گفت: چيزي در تلويزيون گفته‌اي كه خيلي در مديريت من اثر داشته. گفتم: چي؟ آخر گاهي وقت‌ها در اين حديث‌ها لطيفه‌هايي است كه آدم خودش متوجه نيست. يعني كسي كه پرتقال مي‌خورد و پوستش را دور مي‌اندازد خودش حاليش نيست، اما كس ديگر از همين پوست پرتقال مربا درست مي‌كند. گفت: شما يك خاطره از يكي از مراجع تقليد گفتي. گفتي كه سيد ابوالحسن اصفهاني قبل از مرحوم بروجردي و امام(ره) مرجع تقليد بود ايشان حكمي به يكي از آخوندها داد. شد نمايند ه‌ي مرجع تقليد در استان فلان. اين آخوند خراب درآمد. گفتند: آقا نماينده‌اي كه به او حكم دادي خراب درآمد. گفت: نمي‌دانم. گفتند: خوب حكمت را بگير. گفت: صبر كنيد. هي صبر كرد. گفتند: آقا چرا نمي‌گيري؟ گفت: اين آخوند قبل از اين كه نماينده‌ي من بشود يك كيلو آبرو داشت. من كه به او حكم دادم يك كيلو آبرو شد ده كيلو. اما اگر الان حكم را بگيريم ده كيلو آبرو مي‌ريزد. ديگر بقال هم به او اسفناج نمي‌دهد، بايد از آن شهر فرار كند، من دارم فكر مي‌كنم كه طوري حكم را بگيرم يك كيلو آبروي خودش برايش بماند! خيلي دقت مي‌خواهد. يعني گاهي وقت‌ها قرائتي عيبي دارد يك طوري بايد با من برخورد كند كه ديگر مرا به عنوان يك آدم عادي قبول كنند. حالا توي تلويزيون راهم ندهند، رئيس نهضت سواد آموزي نباشم، اما يك طلبه عادي كه بودم. اما گاهي وقت‌ها طوري نهي از منكر مي‌كنند كه طرف را ديگر براي پاك كردن عدس هم قبول ندارند.
«عَارِفًا بِتَفَاوُتِ أَخْلَاقِهِم» كسي بايد امر به معروف كند كه بداند اخلاق كي چه طوري است؟ يعني بايد روانشناسي‌اش خوب باشد. هر قفلي يك كليد دارد. علت اين كه كتاب‌هاي معارف دانشگاه ما در دانشگاه موفق نيست و جاذبه ندارد چون دانشجو احساس نياز به اين كتاب نمي‌كند. مثلًا شما براي يك آيت الله كراوات سوغاتي ببري، براي سُنّي مهر كربلا ببري، بايد ببيني براي كي چه مي‌بري؟ براي پير عصا ببري خوشش مي‌آيد، اما مثلًا عصا را براي عروس يا داماد ببري! در دانشكده‌ي پزشكي بايد آيات و روايات باشد مربوط به حقوق. در بازديد از موزه‌ي اسرا من ديدم اين عراقي‌ها همه‌اش تانك و توپ ساخته‌اند چون توي جبهه بوده‌اند. آن كه از نجف آمده اسير صدام شده براي كاردستي گنبد و بارگاه حضرت علي(ع) را درست مي‌كند، دخترها وقتي مي‌خواهند كاردستي درست كنند عروسك درست مي‌كنند. بايد ديد گرايش‌هاي ذوقي و فكري چه طور است. خانمي آمد گفت: شوهرم نماز نمي‌خواند چكار كنم؟ گفتم: ببين شوهر شما با چه كسي دوست است و حرف او در آن اثر دارد. فرمانده‌ي نيروي نظامي مي‌تواند سربازها را با نماز آشنا كند. گاهي نقش اين‌ها از نقش برادرهاي روحاني كه در عقيدتي و سياسي هستند مهمتر مي‌باشد. چون سرباز وقتي روحاني را ديد مي‌گويد: اين بايد از نماز صحبت كند. اما وقتي ديد افسر، تيمسار، سردار هم راجع به نماز صحبت مي‌كند وقتي ديد حلقوم‌ها يكي است مي‌گويد پس نماز همگاني است.
«وَ لَا يَسْتَعْمِلُ الْحَمِيَّةَ» تعصب نداشته باشد. گاهي وقت‌ها آدم مي‌گويد اين كار را نكن چون قانون خدا شكست مي‌خورد. يك وقت مي‌گويد: من گفتم نكن بايد نكني. اگر حب و بغضي دارد به خاطر خدا باشد نه به خاطر اين كه چون من گفتم.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته