1373/10/29 امام زمان(ع)، شرح دعاي ندبه بايگاني سالانه - 1373



بسم الله الرحمن الرحيم
الهي انتقي به الهدي و الحمن التقوي

در محضر مبارك دانشجويان عزيز در پادگان هستيم. چون در آستانه نيمه شعبان هستيم مي‌خواهيم يك مقداري راجع به حضرت مهدي(ع) صبحت كنيم. يكي از بركات نظام جمهوري اسلامي اين است كه دعاي حضرت مهدي باب شده است و خيلي از جاها مي‌خوانند. يعني فرهنگ ما شده است. امام زمان(ع) مي‌تواند حكومت كند يا نه؟ امام بايد چهار تا كار كند. يكي محو طاغوتها است. دوم مسئوليت دادن به متقين است. سوم اجراي قانون قرآن است. اگر كسي در استخر شنا كرد در اقيانوس هم مي‌تواند شنا كند. شاگردش بنيانگذار جمهوري اسلامي طاغوت را محو كرد. اگر امام طاغوت را محو كرد، مهدي هم طاغوت‌ها را محو مي‌كند. اگر امام آمد به متقين مسئوليت داد او هم مي‌تواند اين كار را بكند. اگر امام آمد قانون قرآن را روي كار آورد او هم مي‌تواند اين كار را بكند. بنابراين انقلاب ما مي‌تواند نمودار آن انقلاب باشد. چطور مي‌شود كه يك نفر هزار و دويست سال عمر كند و پير نشود؟ موي ابرو هشتاد سال ثابت مي‌ماند. ولي يك موي سر دائماً در حال تغيير است. خدايي كه مي‌تواند در يك پوست و يك گوشت يك مو را ثابت نگه دارد و يك مو را متغيير قرار دهد، همان خدا مي‌تواند يك انسان را ثابت نگه دارد و باقي انسانها را از بين ببرد.
مسئله ديگر اين است كه با اين پيشرفت‌هاي علمي چه مي‌كند؟ روايت داريم امام كه مي‌آيد همه با تخصص‌شان مي‌آيند و ايمان مي‌آورند. دسته دسته مي‌آيند. خودشان و مغزشان و تخصص‌شان را در اختيار او قرار مي‌دهند. مثل وقتي كه امام آمد. همان افرادي كه مي‌گفتند: جاويد شاه و طرفدار شاه بودند. خودشان آمدند و تخصص‌شان را در اختيار امام گذاشتند. بنابراين مسئله مشكل نيست. رابطه ما با امام دعا است. امام هر هفته يكي دو بار كارهاي ما را مي‌بيند. امام باقر(ع) فرمود: قرآن مي‌فرمايد: «تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ»(قدر/4) شب قدر همه ملائكه وارد زمين مي‌شوند. فرشته‌ها زمان پيغمبر بر پيغمبر نازل مي‌شدند و مهمان او بودند. الان هم بر بيابانها كه نازل نمي‌شوند. بايد بر آدمي وارد شوند كه تمام خصلت‌ها و اخلاق پيغمبر را داشته باشد. تا لياقت ميزباني فرشته‌ها را داشته باشد. ما از امام زمان(ع) استفاده مي‌كنيم. همانطوري كه از خورشيد پشت ابر استفاده مي‌كنيم. پشت ابر هست اما از نور و از حرارت او استفاده مي‌كنيم. چرا او را نمي‌بينيم؟ خداوند يازده تا لامپ وصل كرد. مردم زدند و همه را شكاندند. فرمود: من لامپ دوازدهمي را وصل نمي‌كنم تا آدم شويد.
دعايي به نام دعاي ندبه داريم. ندبه به معني گريه است. حالا چرا گريه كنيم؟ به خاطر اينكه هر كسي را كه دوست داريم، دنبالش مي‌رويم و گريه مي‌كنيم. حالا هركس گريه نمي‌كند چون هركسي سوزش و شورش بمقدار شعورش است. هر چيزي بلوغ مي‌خواهد. به پسر ده ساله بگويي: شهوت چيست؟ همينطور نگاهت مي‌كند. هزار تا عروس را با يك آلاسكا عوض مي‌كند. چون هنوز بالغ نشده است. ما نسبت به مهدي بالغ نشده‌ايم. امام سجاد(ع) وقتي به مكه مي‌رود، هشتاد فرسخ پياده مي‌رود. چون مي‌داند كه مكه چيست. اگر بگويند: پرواز يك ساعت تاخير دارد، معلوم نيست برويم يا نه؟ نماز بلوغ مي‌خواهد. يك نفر مي‌بيني نماز مي‌خواند و از نماز لذت مي‌برد. يك نفر را هم مي‌بيني كه مي‌گويد: ما كه نماز خوانديم و از نماز راحت شديم. يعني گير افتاده بوديم. دعاي ندبه گريه دارد. چون كسي ياد اين مي‌افتد كه خدايا چه مي‌خواست بشود. چرا چنين شد؟ در اين دعا خاطرات و فرازهايي است. اول دعا ستايش خداست. «فبعض اسكنته جنتك الي ان اخرجته منها» حضرت آدم وارد بهشت شد و بيرون آمد. خط نبوت از اينجا شروع مي‌شود. «و بعض حملته في فلكك و نجيته و من آمن معه من الهلكت برحمة» بعد از آدم نوح بود كه نهصد و پنجاه سال تبليغ كرد. بيش از ده دوازده هزار نفر بيشتر ايمان نياوردند و اين هم ناراحت شد. خدا به زمين دستور داد، هرچه آب در دل خودش دارد را بيرون بريزد. همه كفار غرق شدند. منتهي قبل از غرق شدن مومنين سوار شدند و نجات پيدا كردند. «ً وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهيمَ خَليلاً(نساء/125)» بعد از نوح هم ابراهيم آمد كه حضرت ابراهيم هم درجاتي گرفت. اول عبد صالح خدا بود. مقامش بالاتر رفت. نبي الله شد. رسول الله شد. بعد هم خليل الله شد. هر امتحاني كه قبول مي‌شد يك درجه مي‌گرفت. يعني پست‌ها را الكي به كسي نمي‌دهند. بعد حضرت موسي و عيسي آمدند و بالاخره مي‌گويد: خدايا تو در طول تاريخ هيچ وقت انسان را بدون رهبر نگذاشتي. «لَقالُوا رَبَّنا لَوْ لا أَرْسَلْتَ إِلَيْنا رَسُولا»(طه/134) فلسفه نبوت اين است. خداوند براي تمام هستي يك خط قرار داده است و همه هم در داخل آن دچار شك و اشتباه نمي‌شوند. فقط انسان اين وسط گيج است. مي‌گويد: انبياء را فرستادي كه از گيجي بيرون بيايند. رسول فرستاد تا كسي نگويد: چرا براي ما راهنما نفرستادي؟ انبياء آمدند تا چراغ بزنند و بگويند: از آنطرف برو. پليس وقتي مي‌تواند شما را جريمه كند كه ورود ممنوع باشد. شما مي‌گويي: آقا بنده تابلويي نديدم. اگر تابلو بود حق جريمه دارد. «الي عن التهيت بالامر الي حبيبك و نجيبك محمد» خط انبياء آمد تا اينكه به پيغمبر رسيد. ايشان هم بيست و سه سال زجرها كشيد. جنگ‌ها كرد. به جان او سوء قصدها كردند كه نتيجه نگرفتند. بودجه‌ها خرج كردند، نشد. همه رقم زجر دادند. از سنگباران تا شكستن دندان همه رقم بسيج شدند تا پيغمبر را محو كنند. ولي خدايا تو خواستي كه او بماند. اشرف مخلوقات در غار رفت. تار عنكبوت او را حفظ كرد. خدا اگر بخواهد همه توطئه گرها بسيج مي‌شوند ولي خدا اشرف مخلوقات را با تار عنكبوت حفظ مي‌كند. نزديك آخر عمر كه شد دست امام علي(ع) را گرفت. «فقال والملاء امامه من كنت مولا فعلي مولا» فرمود: هركس من مولاي او هستم چند روز ديگر كه من مي‌روم علي مولاي اوست. «من كنت ان نبيه فعلي امير» هركس كه من پيغمبر او هستم، علي بايد امام او باشد و اين نصب هم بخاطر خداوند است. «إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا»(بقرة/124) نصب امامت براي خداست. «و قال انا و علي من شجرة واحده» من و علي از يك درخت هستيم. يعني فكر او فكر من، قلب او قلب من، روح او روح من است. وقتي مي‌خواستند به كفار نفرين كنند. پيغمبر فرمود: «وانفسنا و انفسكم» يعني نفس من است. جان من است. «واحله محل هارون من موسي» همينطور كه موسي به كوه طور رفت و هارون را جاي خودش گذاشت. بنده هم كه در جنگ تبوك مي‌روم تو را جاي خودم مي‌گذارم. «و زوجه ابنته سيدة النساء العالمين» دخترش را به امام علي داد. روي كره زمين تنها زن و شوهري كه معصوم هستند اين دو بزرگوار هستند. روي كره زمين يا مرد معصوم است يا زن معصوم است. مثل خود پيغمبر كه خديجه معصوم نيست. بعضي جاها زن معصوم است. مثل حضرت مريم كه معصوم است. مردم دور مسجد آمده بودند. درهايي رو به مسجد از خانه آنها باز مي‌شد. به فرمان خدا كه فرمود: همه درها را ببنديد فقط در خانه علي باز باشد و اينها همه به فرمان خدا بود. «فقال انا مدينة العلم و علي بابها» من شهر علم هستم و علي دروازه علم است. بعد گفتند: زشت است كه علي در خانه علم باشد. آمدند به چند تا آخوند درباري پول دادند. دو سه تا حديث دروغكي بافتند. گفتند: حالا كه علي در آن است فلاني هم سقف آن است. «وفلان سقفها» بعد گفتند: «علي بابها» يعني درش بزرگ است. علي را به بزرگ معنا كردند. ابي ابن الحديد مي‌گويد: از عظمت علي همين بس كه هرچه خواستند نتوانستند خوبي هايش را بگويند و هرچه هم بدي‌اش را گفتند باز نتوانستند چهره درخشان او را خدشه دار كنند. بعد فرمود: علي جان تو بايد گناهكاران را نجات بدهي. بعد فرمود: طرفداران خالص تو هستند كه رو سفيد هستند. چه جنگهايي كرد و دماغ چه قهرماناني را به خاك ماليد. چرا با امام علي(ع) دعوا كردند و زير بار او نرفتند؟ «احقاقاً تدريجة و خيبريه و حنينيه» به خاطر اينكه از حضرت علي كينه داشتند. از جنگ خيبر كينه او را در دل داشتند. پدر خيلي‌ها را در جنگ خيبر كشته بود. در جنگ حنين خيلي از كفار را كشته بود. بچه هايشان كه مسلمان شدند علي را كه مي‌ديدند مي‌گفتند: اين قاتل پدر ما است. ولذا روز عاشورا به امام حسين(ع) كه فرموده بود: گناه من چيست؟ گفتند: «بغضاً لابيك» با تو رفيق هستيم. بغض پدرت علي را در دل داريم. «حتي قتل ناكسين و القاسطين و المارقين» با سه فرقه جنگيد. «ناكسين» طلحه و زبير هستند كه بيعت كردند ولي زير قولشان زدند. «قاسطين» جنگ صفين است. «مارقين» جنگ نهروان است. در جنگ خوارج امام حال همه را گرفت. در جنگ خوارج در يك روز هشت هزار نفر را به درك فرستاد. يتيم مي‌ديد زار زار گريه مي‌كرد. بزرگ مي‌ديد دماغش را به خاك مي‌ماليد. هركسي مي‌خواهد بداند علي كيست؟ جاذبه و دافعه شهيد مطهري را بخواند. ماجرا به اينجا كشيد كه چهار سال بيشتر نتوانست حكومت كند تا اينكه به دست ابن ملجم شهيد شد. آنوقت كوبيدن‌ها شروع شد. تا اينكه «فقل من قتل» هر كسي را توانستند بكشند، كشتند. «و صبي من صبي» هركسي را توانستند فحش دادند، تهمت زدند. «واقصي من اقصي» هركس هم از دودمان پيغمبر هم توانست فرار كند، فرار كرد. اينكه در روستاهاي ما امامزاده‌ها هستند. همه اينها دودمان پيغمبر بودند كه از شر بني اميه و بني عباس به روستاهاي ايران پناه آوردند. خلاصه يك كودتايي عليه اسلام شد كه براي قيچي كردن اهل بيت بود.
«فيبك الباكون و اياهم فليندق نادقه» مردم بياييد جمع شويد و با هم گريه كنيد. گريه يك فرهنگ است. گريه چيزي است كه شيعه دارد. گريه رابطه عاطفي است. گريه يعني ما فراموش نمي‌كنيم. گريه يعني مظلوم‌ها خون شما هدر نرفته است. «اين الحسن اين الحسين اين ابناء الحسين صالح بعد صالح» بياييد گريه كنيم كه چطور خط كور شد؟ ما بايد رهبرمان علي باشد. چطور شد كه امام حسن و امام حسين(ع) تار و مار شدند؟ چطور بچه‌هاي امام حسين(ع) را شهيد كردند؟ حتي نوه امام سجاد(ع) را هم شهيد كردند. مردم ايران آنوقت از بس خوب بودند زنهايشان گفتند: هركس بچه‌اي زاييد به كوري چشم دشمنان اسمش را يحيي مي‌گذاريم. تا نام يحيي محو نشود. «أين بقية الله التي لا تخلوا من العترة الهادي» بقية الله يعني ذخيره خدا! اسم امام زمان(ع) است. كسي كه منتظر مصلح است. خودش بايد صالح باشد. كسي كه منتظر مهمان است بايد خانه را جارو كرده باشد. معناي انتظار معناي احتزار نيست. انتظار اين است كه مي‌گوييم: بنشينم كه امام زمان(ع) بيايد و آنرا درست مي‌كند. مرحوم راشد مثالي مي‌زد. مي‌گفت: ما زمستان منتظر گرما هستيم. اما نمي‌نشينيم يخ كنيم. منتظر هستيم ولي آتش روشن مي‌كنيم. پس انتظار گرما اين نيست كه يخ كنيم.
تمام كساني كه مي‌گويند: ‌اي امام زمان(ع) تشريف بياور ولي بچه هايشان را به جبهه نفرستادند و ترسيدند، اينها با احتياط بگويند: امام زمان(ع) بيا. براي اينكه امام زمان(ع) كه بيايد خواهد گفت: تو در فلان كشور برو! حال فلاني را بگير و برگرد. شما كه دشمن در خانه‌ات آمد زير لحاف رفتي و پنهان شدي، تو مي‌خواهي يار امام زمان(ع) باشي؟ ترسوها يار امام زمان(ع) نيستند. چيزي را كه مي‌خواهيد بدوزيد نخ سفت مي‌خواهيد. با اين نخ‌هاي وا رفته نمي‌شود. كساني كه دو ليتر براي امام زمان(ع) گريه مي‌كنند ولي حاضر نيستند كه يك سيلي براي امام زمان(ع) بخورند، اينها يار امام زمان(ع) نيستند. ما آدم داريم كه ختم شهيد نرفت. چه جانورهايي در ايران است! او رفته جانش را فداي راحتي تو كرده است. آنوقت تو اهميت نمي‌دهي؟ «اين المعد لقطع دابر الظلمة» امام زمان(ع) كجايي؟ تو آماده شده‌اي كه ريشه ظلم را قطع كني؟ «اين المنتظر لاقامة. . . » امام زمان(ع) مي‌آيد كجي‌ها را صاف مي‌كند. «اين المفتخر لتجديد السرائر و السنن» مهدي مي‌آيد و واجبات و مستحبات فراموش شده را احياء مي‌كند. «اين المتخير لاعاده الملة والشريعه» عزت از دست رفته امت را بر مي‌گرداند. «تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ»(انفال/60) شما بايد دشمن خدا را بترسانيد. الآن مسلمانها به جاي اينكه دشمن خدا را بترسانند از دشمن خدا مي‌ترسند. مي‌گويند: امام زمان(ع) مي‌آيد و آن عزتي كه از دست ما رفته است را به ما برمي گرداند. «إين الهادم ابنيت الشرك و النفاق» امام زمان(ع) بيا و تمام ساختمانهاي شرك و نفاق را نابود كن. بنيان آنها را مي‌كند. از اين معلوم مي‌شود كه خراب كردن هم گاهي اشكال ندارد. چون گاهي وقتها مي‌گويند: اين آثار باستاني است. گفتند: قبر رضا شاه را خراب نكنيد كه موزه باشد. كتابخانه باشد. امام فرمود: نه بايد خراب كنيد. آن زمان آيت الله خلخالي شجاعت خوبي داشت. سامري يك مجسمه ساز هنرمند شد. با طلا مجسمه ساخت و آن را طوري درست كرد كه وقتي باد به آن مي‌خورد صدايي از آن در مي‌آمد و مردم دور گوساله مي‌ ريختند. حضرت موسي(ع) فرمود: «لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفًا»(طه/97) طلاها را مي‌سوزانم و خاكسترش را هم به دريا مي‌ريزم. اين اسراف نيست. طلايي كه گوساله بشود و مانع راه خدا بشود، بايد خاكسترش را در دريا بريزند. حديث داريم امام زمان(ع) كه بيايد يكسري از مسجدها را هم خراب مي‌كند. مسجدهايي كه براي خدا ساخته نشده است، خراب مي‌شوند. ولذا عده‌اي از مسجدي‌ها مي‌گويند: اين ديگر چيست و با امام درگير مي‌شوند. «اين المعز اولياء و مزل العداء» امام زمان(ع) تو به اولياء عزت مي‌دهي. ما صاحب داريم براي ما دعا مي‌كند. هفته‌اي يكبار كارهاي ما را مي‌بيند. گاهي غصه مي‌خورد. گاهي به او لذت مي‌دهيم. بياييد ما ياراني باشم كه وقتي امام زمان(ع) به ما نگاه مي‌كند لذت ببرد. روزي يك سلام به امام زمان(ع) بدهيد. امام زمان(ع) نمازش را اول وقت مي‌خواند و كساني كه نمازشان را اول وقت بخوانند به بركت آن نماز، نماز اينها هم قبول مي‌شود.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»