1373/11/15 تقليد-3 بايگاني سالانه - 1373



بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

بحث اين جلسه‌ي ما در ماه رمضان و دهه فجر گفته مي‌شود . خدا را شکر که انقلاب ما پيروز شد . خدا را شکر كه در تكه‌اي از کره زمين زندگي مي‌کنيم که فقط در آنجا شاخ طاغوت شکسته شده است . در کل کره زمين طاغوت حکومت مي‌کند . آمريکا در تمام کره زمين عزيز شده است . فقط در تکه‌اي که ما زندگي مي‌کنيم ، آمريکا خوار شده است . در تمام اين كره‌ي بزرگ ، نظر خدا به ما و كشور ما افتاده است . خدا الآن هم به ما نظر كرده است . در ماه رمضان هستيم . اولياء خدا ماه رمضان را خيلي دوست داشتند . مادرهايي كه بچه هايشان را به جبهه مي‌فرستادند ، خيلي سخت از آنها دل مي‌كندند . امام زين العابدين(ع) هم نسبت به ماه رمضان همين طور بود . ايشان از ماه رمضان خيلي سخت دل مي‌كند . ايشان مي‌گفت : دلم نمي‌آيد که تو بروي . تو ماه خوبي بودي . ماهي بودي که شب قدر داشتي . ماهي بودي که هنوز نيامده ، سيد سجاد منتظر تو بود . تو ماهي بودي که براي اولياء خدا مثل عيد بودي ، اما براي آدم‌هايي که پايين بودند ، سنگين بودي . ماه رمضان براي اولياء خدا سبک است . مي‌گويد : كاش هرچه زودتر بيايي . آنهايي که از بركات ماه رمضان نمي‌دانند ، مي‌گويند : چرا ماه رمضان تمام نمي‌شود ؟ اما آدمي که خوب ماه رمضان را درك كرده است ، مي‌گويد : خدا كند كه ماه رمضان هرچه زودتر بيايد . نماز هم همينطور است . قرآن راجع به نماز مي‌گويد : «وَ إِنَّها لَكَبيرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعينَ»(بقره/45) ، نماز سنگين است ، جز بر کساني که خاشع هستند . در ماه مبارك رمضان و در دهه‌ي مبارك فجر قرار داريم . زمين ما مقدس است و با خون هزاران شهيد مقدس شده است . امام حسين تکه تکه شد تا دين را زنده نگه دارد . بچه‌هاي ما هم پيروان امام حسين بودند . آنها هم تکه تکه شدند تا زمين ايران را زنده و پايدار نگه دارند . اين زمين مقدس است ، اين مقدسات براي ما گوارا و شيرين است . بحث ما درباره‌ي تقليد بود . يک سوالي پيش مي‌آيد که اختلاف فتوي براي چيست ؟ چرا گاهي آقايان باهم اختلاف دارند ؟ خدا يکي است . پيغمبر يکي است . قرآن يكي است . امام زمان يکي است . پس چرا فتواي روحانيون با هم يکي نيست ؟ ممکن است اين را بعضي از افراد بپرسند . مي‌دانيد که تقليد فقط در فروع دين است . در عقايد هرکسي خودش بايد فکر کند . چرا خدا يکتاست ؟ بايد خود آدم اين را بداند . در معاد ، خود آدم بايد دليل داشته باشد . در اصول دين تقليد نيست که امام صادق(ع) بيايد بگويد : اين آهن است يا چوب است ؟ خودت بايد تشخيص بدهي كه اول ماه است يا دوم ماه است . به ماه نگاه کن . تقويم را ببين . خودت بايد تشخيص بدهي . موضوعات تقليدي نيست . عقايد تقليدي نيست ، چون عقايد از عقيده و عقيده از عقد است . مي‌گويند : دختر و پسر را عقد کردند . عقد به معني گره خوردن است . وقتي مي‌گويند : عقيده‌ي من اين است يعني دل من به آن گره خورده است . دل آدم با حرف اين و آن گره نمي‌خورد . بايد خودش بفهمد . خودش بايد دليل داشته باشد . اگر كسي دليل خودش را خودش بفهمد ، دلش با دليل خودش گره مي‌خورد . در اصول عقايد تقليد نيست . در موضوعات تقليد نيست . بحث اين است که چرا بين روحانيون اختلاف فتوي است ؟ گاهي اختلاف روي مسائل مالي است . گاهي اختلاف بر سر ميل و هوس است . مي‌شود گفت : از هوي و هوس بگذر . از پول بگذر . از شهوت بگذر . اين كار خيلي سخت است . اما الان ماه رمضان است . ماه رمضان ، ماه گذشت است . مي‌گويند : در ماه رمضان از خواب بگذر . سحر از خواب بيدار مي‌شوم . مي‌گويند : از شکم بگذر . بعضي‌ها مي‌گويند : روزه فقط فايده طبي دارد . فقط براي تنظيم برنامه‌هاي غذايي خوب است . مي‌گويد : چرا من از صبح تا شب برنامه‌ي غذايي‌ام را تنظيم کنم . از شب تا صبح تنظيم غذايي مي‌کنم . روزه تنظيم برنامه غذايي نيست . روزه يعني اينكه چشم تو باز باشد . همه چيز را ببيني اما نتواني آنها را بخوري تا سفت و محكم شوي . يعني اراده‌ي تو قوي بشود . خدا مي‌خواهد تو نان و آب را ببيني اما آنها را نخوري تا بتواني خودت را نگه داري و وقتي هم به نان و آب مردم رسيدي بتواني جلوي خودت را بگيري . کسي که يک ماه به ناموس خودش نگاه كذايي نکند ، به ناموس مردم هم که برسد مي‌تواند خودش را نگه دارد . روزه به معني تمرين اراده در همه‌ي امور است . يوسف جواني بود که از شهوت گذشت . اسماعيل نوجواني بود که از جان خود گذشت . حسين فهميده نوجواني بود که از جان خود گذشت . انسان مي‌تواند كه از جان و مال و شهوت خود بگذرد . اما از فکر نمي‌شود گذشت . اختلاف فتوي سر مال و هوس نيست . اختلاف فتوي دلايلي دارد . دلايلش چيست ؟ اختلاف سر اين است که آيا امام اين را گفته يا نگفته است ؟ در گفته شک دارند . من نمي‌دانم که امام اين را گفته يا نگفته است . چون راوي نقل مي‌کند و مي‌گويد : اين گفته‌ي امام است . يکي مي‌گويد : من به اين راوي اعتماد ندارم و حرف او را صحيح نمي‌دانم . گاهي مي‌گوييم : امام اين مطلب را فرمود اما در هدف شك داريم . منظور امام چه بود ؟ يک کسي کتابهاي ايراني را ترجمه کرد . گفت : وقتي ايراني‌ها به هم مي‌رسند ، مي‌گويند : آيا بيني تو بزرگ است ؟ وقتي ما به هم مي‌رسيم ، مي‌گوييم : دماغت چاق است . اما هدف ما از اين حرف اين نيست که بيني تو بزرگ است . دماغ به معني بيني نيست بلكه به معناي مغز است . چاق به معناي بزرگ نيست . قليان را چاق کردن به معني بزرگ كردن قليان نيست . چاق كردن به معني آماده كردن است . قليان را چاق کردن به معني آماده كردن است . دماغ به معني مغز است . دماغت چاق است يعني مغز تو آمادگي دارد . ما مي‌گوييم : آيا مغز تو آمادگي دارد يا ندارد ؟ ولي آن مترجم ، ترجمه مي‌کند که وقتي ايرانيها به هم مي‌رسند ، مي‌گويند : آيا بيني جنابعالي بزرگ است ؟ پس ببينيد گاهي حرف را مي‌زند ، اما هدف را نمي‌فهمد . مي‌دانيم كه اين حرف را گفته است اما نمي‌دانيم كه هدف آن چيست ؟ گاهي اختلاف به خاطر لغت است . در قرآن يک آيه داريم كه مي‌گويد : «فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَيَمَّمُوا صَعيداً طَيِّباً»(نساء/43) ، اگر آب پيدا نکردي ، تيمم كن . چون بايد در هشت جا تيمم کرد . 1- اگر آب نباشد . 2- آب گران باشد . 3- آب ضرر داشته باشد . اگر آب سرد براي شما ضرر دارد با آب گرم وضو بگيريد . 4- زود تيمم نکنيد . 5- آب هست اما ممکن است اگر وضو بگيريم ، از تشنگي بميريم . بعضي جاها بايد تيمم کرد . قرآن گفته است كه بايد بر چه چيزي تيمم کنيد . قرآن مي‌گويد : «فَتَيَمَّمُوا صَعيداً طَيِّباً» ، «صعيد» در لغت دو معنا دارد . يک لغت مي‌گويد : «صعيد» به معني زمين است . يک لغت مي‌گويد : «صعيد» به معني خاک است . اگر «صعيد» به معناي زمين باشد ، پس مي‌شود به زمين هم تيمم کرد . حتي اگر با سنگ مرمر باشد . اما اگر «صعيد» به معناي خاک باشد ، ديگر نمي‌شود روي سنگ تيمم کرد . پس يک مرجع مي‌گويد : به سنگ مرمر تيمم کنيد . اما مرجع ديگر مي‌گويد : به سنگ مرمر تيمم نکنيد . باز نگوييد : آخوندها با هم اختلاف دارند . دست آخوندها نيست . دست لغت شناس‌ها است . هرکسي در کتابهاي لغت يک طور معنا كرده است . گاهي اختلاف به خاطر لغت است . گاهي اختلاف به خاطر ناقل حديث است . گاهي اختلاف به خاطر فهم هدف است . اختلاف آقايان روي هوي و هوس نيست . هميشه در طول تاريخ بين مراجع ما اختلاف بوده است . مثلاً الان خيلي پوز مي‌دهند . مي‌گويند : دموکراسي ! مي‌گوييم : آقا ببخشيد دمکراسي يعني چه ؟ مي‌گويند : دمكراسي آزادي انتخابات است . اصلاً خود ما هزار و دويست سال است که دموکراسي داريم . يعني هرکسي از هرکس كه مي‌خواهد ، تقليد مي‌کند . هيچ درگيري هم نيست . هيچ وقت نشده است که بگويند : مقلدين دو آيت الله العظمي با همديگر دعوايشان شده است . دو مرجع هيچ وقت با هم ديگر دعوا نمي‌كنند . مقلدين آنها هم هيچ وقت با هم دعوا نمي‌كنند . مصداق بارز و روشن آزادي و دموکراسي همين تقليد است که انسان خودش مرجع خودش را بدون تحميل ، بدون تهديد ، بدون ترس انتخاب مي‌کند . دعوا و جنگ هم در كار نيست . چون اختلاف فتوي به خاطر هوا و هوس نيست . اگر به خاطر هوا و هوس بود ، جنگ هم مي‌شد . بنابراين حتي بسياري از وقت‌ها يک مجتهدي يک فتوايي مي‌دهد و دوباره نگاه مي‌کند و در فتواي خود تجديد نظر مي‌کند . داريم هر مجتهدي كه زحمت مي‌کشد تا از حکم خدا چيزي را بفهمد ، گرچه درست نفهميده باشد و فهم او واقعي نباشد ، اما خدا به او ثواب مي‌دهد . اگر در خانه‌ي شما گنجي باشد ، شما براي درآوردن آن 4 نفر را مي‌آوري . اگر تنها يكي از آن افراد گنج را پيدا كند ، شما فقط به او دست مزد نمي‌دهيد بلكه به همه‌ي آنها مزد مي‌دهيد . چون همه‌ي آنها زحمت خودشان را کشيده اند . ما بايد در کارمان سعي بکنيم . به نتيجه رسيدن يا نرسيدن مهم نيست . قرآن يک آيه دارد كه مي‌گويد : «وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى‏»(نجم/39) ، براي انسان چيزي نيست مگر مقداري که سعي کند . يعني سعي شما ارزش دارد . قرآن مي‌گويد : سعي خودت را بکن . اگر به آن رسيدي ، اجر داري . اگر هم به آن نرسيدي باز هم اجر داري . پس يکي از امتيازات اسلام اين است . اسلام مي‌گويد : تو اين کار را بکن . اگر شما خلاف ديدي ، نهي از منکر کن . بگو خواهر ! برادر ! خدا اين کار شما را دوست ندارد . اين کارشما گناه است . گوش بدهد يا گوش ندهد شما ثواب خودت را برده اي . مي‌گويد : آقا گفتن من چه فايده‌اي دارد ؟ او به حرف من گوش نمي‌دهد . شما وظيفه‌ي خود را انجام بده . يا او گوش مي‌دهد يا گوش نمي‌دهد . در هر صورت شما ثواب خود را برده اي . شما چطور در دهه‌ي فجر امام را آورديد ؟
«بر لبم اين سرود بر خميني درود» «مرگ بر بختيار دشمن جيره خوار»
مردم در خيابان‌ها چه کردند ؟ همه يك صدا مرگ بر شاه مي‌گفتند . آن قدر مرگ بر شاه گفتند تا شاه فرار كرد . يعني اگر يکبار بگويي فايده‌اي ندارد . اگر ما مي‌خواهيم کشورمان کشور نماز باشد ، بايد همه هرکجا هستند بتوانند نماز بخوانند . چه در پارک باشد . چه در پادگان باشد . چه در خيابان باشد . خجالت ندارد . چطور لبو فروش ، وسط خيابان مي‌گويد : آهاي لبو دارم . شما هم بگوييد : «حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ» . يعني گفتن «حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ» از آهاي لبو کمتر است ؟ ما براي اينكه يک چيزي را فرهنگي کنيم بايد دائم آن چيز را تكرار كنيم . در تقليد حرکت آزادانه است . وقتي مي‌خواهيم از كسي تقليد كنيم ، اول بايد سعي كنيم كه يك انتخاب آگاهانه داشته باشيم . کسي مرجع تقليد خود را چشم بسته انتخاب نمي‌کند . انتخاب ما آگاهانه است . خودمان تشخيص مي‌دهيم . انتخاب براساس ملاک‌ها است . ايشان به چه دليل مرجع شد ؟ براي اينكه علم او از همه بيشتر است . تقواي او از همه بيشتر است . وقتي مي‌گويند : فلاني اعلم است . براي اين است كه مثلا در مسائل سياسي علم او بيشتر است . در مسائل عبادي علم او بيشتر است . در تقليد تبعيض هم جايز است . نه به اين معنا که دين از سياست جداست . دو مرجع را فرض كنيد كه هر دو مسائل سياسي را قبول دارند . اما ممکن است يکي از آنها در مسائل سياسي بيشتر زحمت کشيده باشد و ديگري در مسائل عبادي بيشتر زحمت کشيده باشد . مثل دو خياط که هر دو دوزندگيشان خوب است اما يکي از آنها پيراهن‌هاي بيشتري دوخته است و ديگري کُت‌هاي بيشتري دوخته است . به هر حال همه بيشتر چيزها را مي‌دانند . اما آمادگي بعضي‌ها بيشتر است . اگر مقلد يقين به خلاف داشتيم لازم نيست عمل کنيم . مثلا مجتهد مي‌گويد : ماه ديده نشده است . چون ماه را نديده ايم ، فردا ماه رمضان است . فردا را روزه بگيريد . ولي ممكن است خود شما در خيابان ماه را ديده باشيد . اگر شما ماه را ديده باشيد براي شما فردا عيد فطر است . معناي تقليد کور شدن و کر شدن نيست . ما از شما تقليد مي‌کنيم ، اما هنگامي كه خودمان به چيزي يقين داريم ، به يقين و فكر خودمان عمل مي‌كنيم . معناي تقليد خفه کردن فکر نيست . مثلاً شما يقين داريد كه اين آب است . اما به آقا گفته اند : اين شراب است و آقا هم چون خيال کرده است كه شراب است ، فرمودند كه خوردن آن حرام است . اما شما يقين داريد که اين شراب نيست . رابطه ، رابطه‌ي علاقه است . رابطه‌ي عشق و محبت است . رابطه‌ي مردم با مرجع تقليد رابطه‌ي علاقه است . خدا به مردم مي‌گويد : مردم بر پيغمبر درود بفرستيد . «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْليماً»(احزاب/56) ، بر پيغمبر صلوات بفرستيد . خدا به مردم مي‌گويد : بر رهبر درود بفرستيد . خدا به پيغمبر مي‌گويد : «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَ اللَّهُ سَميعٌ عَليمٌ»(توبه/103)‌اي پيغمبر ! مردمي که مي‌آيند به تو زکات مي‌دهند ، زکاتشان را بگير «وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ» و بر مردم درود بفرست . يعني هم رهبر به آنها درود مي‌فرستد و هم آنها به رهبر درود مي‌فرستند . رابطه ، رابطه‌ي عشق و عاشقي است . اين مخصوص دين ما است .
اگر گناهي ديديم از آن صرف نظر بکنيم . ما نبايد از مرجع تقليد يک گناه هم سراغ داشته باشيم . مرجع تقليد نبايد گناه كند . مرجع تقليد غير از استاد ، مربي و پدر و مادر است . تقليد به معني انتخاب آگاهانه است . از امام حسن عسگري(ع) حديث داريم : «الفقيه من النقذ الناس من شر اعدائهم» ما بايد از آن مجتهدي تقليد کنيم که مردم را از شر دشمنانشان نجات دهد . سلمان رشدي دشمن ما است . دشمن فکر و ايمان ما است . فقيه بايد کسي باشد که بتواند مردم را از شر دشمنان نجات بدهد . ما فقط آهن نمي‌خواهيم . آهني مي‌خواهيم که اين طناب فسق را هم ببرد . ممکن است آهن قطور باشد اما برش نداشته باشد . «الفقيه من انقذ الناس» ما در قرآن داريم که خدا به امت اسلام مي‌گويد : امت اسلام آماده باشيد «تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّكُمْ»(انفال/60) طوري باشيد که دشمن خدا را بترسانيد . روز دوازده بهمن امام در بهشت زهرا به بختيار گفت : من در دهن اين دولت مي‌زنم . اين حرفي است که در دهه فجر گفته شد . هنوز در دهن بختيار نخورده بود كه خودش فرار کرد . ما بايد از كسي تقليد بکنيم که اگر بختيارها پيدا شدند ، بتواند اين شهامت را داشته باشد كه بختيارها گورشان را گم کنند . در قرآن يک آيه داريم که مي‌گويد : امت اسلامي شما بايد يک طوري باشيد که «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ»(فتح/29) ، بايد طوري باشيد که نسبت به کفار خشن باشيد . در دو جاي قرآن هست كه امت اسلام طوري حرکت کنيد که «لِيَغيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ»(فتح/29) ، مسلمانها يک کاري کنيد که کفار از شما غيظ کنند . بعضي از دخترها و پسرها لباس‌هايي مي‌پوشند که آمريکا کيف مي‌کند . مي‌گويد : جوان‌هاي ايراني از نشانه‌هاي ما استفاده مي‌کنند . يعني علاوه بر اينکه کفار غيض نمي‌كنند ، خوشحال هم مي‌شوند . قرآن مي‌گويد : کفار را به غيظ در آوريد . اصولاً يک آدم حزب اللهي در يک محله بايد طوري باشد که آدم‌هاي نا اهل از او بترسند . انسان بايد هيبت داشته باشد . دختر بايد در خانه طوري باشد ، كه پدر و مادر در برابر او نتوانند حرف زشت بزنند . دختر بايد در خانه مثل امام باشد . امام به معني الگو است . پسر بايد رهبر باشد . افرادي بودند كه تنها چهارده سال داشتند اما به قدري عظمت و هيبت داشتند که پدر و مادر به آنها احترام مي‌گذاشتند .
در اين جلسه چه گفتيم ؟ گفتيم : اختلاف فتوي به خاطر هوي و هوس و پول و شهوت و مقام نيست . اختلاف فتوي مثل اختلاف چند پزشک بر سر يك بيماري است . اين به معناي آزادي فکري است . نمي‌توانيم بگوييم كه همه يك طور بفهمند . اين يعني اينكه مابقي ساكت شوند . ارزش ما به داشتن دموکراسي است . در تقليد انتخاب آگاهانه است و براساس علم و تقوي است . اگر شما به يك چيزي يقين داريد ، مي‌توانيد در آن امر از مجتهد تقليد نكنيد . رابطه‌ي بين مرجع تقليد و مردم ، رابطه عشق است . حقوقي و قانوني و خشک نيست . اگر از مرجع يک گناه ديديم ، ديگر حق نداريم از او تقليد کنيم . حتي حق نداريم پشت سر او نماز بخوانيم .
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»