1371/1/1 مسجد - 3، دستورالعملها بايگاني سالانه - 1371



بسم الله الرّحمن الرّحيم

بحث ما در سال نو است. سال نو بر شما مبارك، عبادات قبول باشد. دستورالعملهايى رادر موضوع مسجد مي‌گويم. گفتيم اسلام مي‌فرمايد: مسجد را راهرو قرار ندهيد. يعنى از اين در برويد از آن در بيرون بياييد به خاطر اينكه راهتان نزديك‌تر شود. مسجد را راه ميان بر و محل عبور قرار ندهيد. در مسجد خريد و فروش نكنيد. (وذروالبيع) تجارت را تعطيل كنيد. (والمجانين) ديوانه نبايد وارد مسجد شود. بچه نبايد وارد شود. مرحوم مجلسى مى فرمايد: مراد از بچه، بچه اى كه ممكن است مسجد را نجس كند.
اگر چيزى كم شده در مسجد اعلام نكنيد. در مسجد جاى ذكر خداست. يك مرتبه يك نفر بلند شد در مسجد گفت: توجه توجه فلان چيز گم شده، پيغمبر گفت: اميدوارم پيدا نشود. گفتند: چرا؟ گفت: براى اينكه مسجد جاى اين حرفها نيست. مسجد جايى مقدس است. در مسجد حدّ زده نشود. در مسجد اسلحه نبرند.
حقوق مردم: روايت داريم: خداوند متعال وحى كردبه پيغمبرش فرمود: كسى كه به مسجد مى‌ايد اگر حق مردم به گردنش است تا مادامي كه نماز مى خواند من لعنتش مى كنم.
مسجدى نبايد دزد و كلاهبردار باشد. (لَا يَدْخُلُوا بَيْتاً مِنْ بُيُوتِي وَ لِأَحَدٍ مِنْ عِبَادِي عِنْدَ أَحَدِهِمْ مَظْلِمَةٌ فَإِنِّي أَلْعَنُهُ مَا دَامَ قَائِماً يُصَلِّي بَيْنَ يَدَيَّ حَتَّى يَرُدَّ تِلْكَ الْمَظْلِمَةَ) مستدرك‏الوسائل ج3 ص 446. شخصى را پيغمبر در مكه ديد. فرمود: آمده اى مكه چكار كنى؟ گفت: آمده‌ام عبادت كنم. فرمود: مگر تو به مردم بدهكار نيستى؟ گفت: چرا. فرمود: نمى خواهد عبادت كنى برو پول مردم را بده. پول مردم را برداشتى آنجا عبادت مى كنى.
من يك وقت رفتم پشت سر يك آقا نماز بخوانم در قم. صف هاى آخر بودم وقتى رفتم سر نماز شك كردم. آقا رفت ركوع و سمع الله باز هم من شك كردم پشت سر اين آقا نماز بخوانم يا نه. چون ديدم همه ى اينهايى كه پشت سر آقا نماز مى خوانند همشهريهايش هستند. اسمش نماز بود ولى شبيه خانه ى تيمى. درِ مسجد بايد روى همه باز باشد.
بين شركت كنندگان مسجد نبايد فرق بگذاريم. رئيس بانك است مواظب باشيم. پيش نماز كه وارد مسجد شد بايد براى همه ى مردم يك جور باشد.
بايد مواظب برخوردهايمان در مسجد باشيم. سراغ دارم كسى را كه گفت: من پايم را در مسجد نمى گذارم. گفتم: چرا؟ گفت: پدرم با كلاه نمدى وارد مسجد شد. شخصى نيم متر نخ را برداشت و سر نخ را با دهنش خيس كرد و انداخت به كلاه پدرم. نخ خيس بود چسبيد به كلاه نمدى ته نخ آويزان بود. همه ى مسجديها به پدرم مى خنديدند و پدرم متوجه نمى شد براى چى به او مى خندند. من از بچگى كه اين صحنه را ديدم تعهد كردم كه ديگر مسجد نروم. كه الآن ريشش سفيد شده و هنوز مسجد نرفته.
من تقريباً 7 ساله بودم رفتم مسجد كاشان. يك پيرمردى من را گرفت و مثل گربه انداخت عقب، بچه صف اول نمى ايستد. چهل سال است ولى هنوز ناراحتى‌اش در دلم مانده. براى زنهاى بچه دار مسجدها كارى نكردند. در يكى از شهرها ديدم كه كنار مسجد مهد كودك گذاشته بودند، ابتكار خوبى بود. مسجدها بايد همچنين مراكزى را داشته باشد. مراعات وقت مسجد را بايد بكنيم.
يك بار من يادم نمى رود. زيلوهاى مسجد را برده بودند در هيئت سينه مى زدند. آقا گفت: اين زيلوها وقف مسجد است. رئيس هيئت گفت: برو آشيخ! برو پى كارت، ابوالفضل در كربلا دستهايش را بر اى خدا داد. حالا خدا زيلوهايش را نمى دهد براى ابوالفضل!
بابا ابوالفضل دستهايش را براى خدا داد تا قانون خدا عمل بشود. نه اينكه دستهايش را داد كه هرج و مرج بشود. مگر خودكار بانك صادرات را مى شود برد بانك ملت! مگر جرثقيل سپاه را م ىشود برد توي جهاد! درست همه‌اش براى بيت المال است اما حساب و كتاب دارد. من يك روز رفتم خدمت امام(رضوان الهه) گفتم: آقا ما را حلال كن، من در همه ى نهادها سخنرانى مى كنم هيچ كس هم به من پول نمى دهد. ولى مثلاً مى رويم به حمام سپاه، يا بنزين تمام شداز بنزين ارتش مى زنيم، مى رويم هلال احمر تلفن مى زنيم، يا ناهار مى خوريم. خلاصه كارهاى زندگيمان را مى كنيم. امام فرمود: همه را بايد از هم جدا كنيد. گفتيم: اگر اينطور باشد كه من فلج م شوم. پس اجازه بفرماييد اگر اينطور است فقط براى نهضت سواد آموزى كار بكنم و نيازم را هم فقط از نهضت استفاده كنم. ايشان فرمود: نه، پس شما مجاز هستيد. گفتم: شوراى مركزى نهضت سواد آموزى چند نفر هستند ممكن است شما به آن چند نفر هم اجازه بدهى. فرمود: نه، فقط تو.
يك مساله ى ديگر براى ما پيش آمد براى ما خيلى مشكل بود. يك وقت رفتم خانه ى كسى كه همسرش سرطانى بود و از دنيا رفته بود و بچه داشت. به آن شخص دلم سوخت پول هم نداشتم يك مقدار پول سهم امام پيش من بود. سهم امام را دادم به او. آمدم اجازه بگيرم گفتند: نه حق ندارى. گفتم: خوب جاى آن پول مى گذارم. گفتند: نه خود پول بايد برگردد. رفتيم به آن آقا گفتيم. گفت: من پول را گذاشته‌ام بانك كم كم خرج كنم. زنگ زديم دفتر امام. گفتند از بانك بيرون بياورد. به قدرى اذيت شدم. حساب و كتاب بسيار سخت است. حساب دقيق است.
ماه رمضان از خدا بخواهيم كه به ما كمك كند. دين ما به زندگى ما نمى رسد. هميشه در دين كم مى آوريم مثل درآمدهاى كارمندهاى دولت، حقوقشان به خرجشان نمى رسد.
مراعات مسائل وقت را بكنيد. مراسم طول نكشد. از مساجد كار تبليغى و مسئوليت اين كار با جوانهاست. جوانهاى ما جوانهاى خوبى هستند. مسئول امور تربيتى مى فرمود: صدها هزار نفر در مسابقات قرآن شركت مى كنند. سال قبل سازمان تبليغات يك مسابقه اى گذاشت براى مطالعه ى كتابى براى نماز بيش از200 هزار جوان شركت كرده بودند.
حديث داريم: پدر كه مى خواهد به فقير پول بدهد، به بچه‌اش بدهد بگويد: تو به فقير بده. يعنى بچه‌ات را وادار كن كه پول خرج كند. مگر نه اينكه شما مى خواهى افطارى بدهى. به پسرت بگو: من مى خواهم افطارى بدهم تو هم پنج تا از همكلاسيهايت را دعوت كن زحمتش هم با خودت. يك مقدارى هم بايد به جوانها رسيد.
پيغمبر دو سه تا جوان را حتى در رئوس و فرماندهى قرار داد مثل اُسامه.
به بچه‌ها بايد ميدان داد. خدا رحمت كند شهيد مظلوم بهشتى را، اول انقلاب كار رابه دست جوانها داد. يكى گفت: آقا اين بچه‌ها تخصص ندارند تجربه ندارند، ناشى هستند. مرحوم بهشتى مظلوم مى فرمود: ما پنج سال كار را مى دهيم دست ناشى‌ها خراب مى كنند اما بعد از آن پنج سال متخصص مى شوند. اگر بدهيم به متخصصينى كه از دينشان شك داريم چهل سال ديگر هم شك خواهيم داشت.
هيچ كس را تحقير نكنيم. خدا بيامرزد اموات را. من اين حديث را جايى نديدم اما پدرم مى گفت: حضرت موسى داشت مى رفت يك كرم كوچك زير خاك تكان مى خورد. يكه خورد. نگاه كرد و گفت: خدايا آخر اين را براى چه آفريدى؟ خيلى تحقير كرد. خطاب آمد موسى: دفعه ى اولت است كه مى پرسى كرم را براى چه خلق كردى. اما اين كرم تا به حال هفتاد مرتبه از من پرسيده اين موسى را براى چه خلق كردى؟ !
يك وقت ممكن است يك كسى را كه تحقير مى كنيم چگونه است.
داريم كه: ولى خدا با مردم داشت مى رفت كه نماز باران بخواند. در راه برگشت گفت برگرديد باران مى‌ايد. گفتند: آقا نماز نخوانده باران مى‌ايد؟ گفت: داشتم مى رفتم ديدم يك حيوانى سرش را كرده به طرف آسمان، از فرط تشنگى عرض حال خودش را براى خدا مى گفت و خداوند براى آن يك حيوان به همه باران داد. برگرديد.
داريم: امام باقر(عليه السلام) وقتى مى خواست دعا كند كوچولوها را دعوت مى كرد مى گفت: من دعا مى كنم شما آمين بگوييد. شايد به خاطر كوچولوها دعا مستجاب شود.
خدا به خاطر خرجى كوچولوها مى گويد: »نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ« الاسراء(31) و بعد مى گويد: »وَ إِيَّاكُمْ« آيه ى عجيبى است. مى گويد: خيلى فكر خرجى را نكن آن مقدارى را هم كه مى خورى من به خاطر بچه‌ات به تو مى دهم تو هم صدقه سر بچه‌ات.
من تا حالا فكر مى كردم پدر مادر مربى بچه هستند اخيراًعقيده‌ام طور ديگر شده است. بچه‌ها مربى پدر و مادر هستند. چرا! ؟ مثلا ً مادر وقتى يك كلمه ياد بچه مى دهد روح معلميش قويتر مى شود. درست است مادر لباس بچه را مى شويد اما اگر اين لباس نبود بازوهايت پرزور نم ىشد. ما نبايد به بچه منت بگذاريم.
در هيئت امناى مسجد حتماً بايد دو سه تا جوان در آن باشد. در ستادهاى نماز جمعه هم همينطور.
ما حدود 400تا امام جمعه داريم حدود 160و170تا از اينها جوانتر هستند و تازه نفس هستند. عده ى زيادى از اين امام جمعه هاى تازه نفس شروع كرده‌اند در تربيت معلمها، دانشسراها، دبيرستانها نماز مى خوانند. وقتى بچه‌ها فهميدند امام جمعه دوستشان دارد و مى‌ايد برايشان نماز مى خواند بعد هم بچه‌ها مى آيند نماز جمعه.
كار را بايد دست بچه‌ها و جوانها داد. فوايد اين كار از ضررش بيشتر است. تشويق لازم است. هر قدمى كه براى نماز جمعه برداشته شود هفتاد هزار ثواب داده مى شود.
حديث داريم: خوشا به حال كسى كه در خانه‌اش تجديد وضو كند.
كسى اگر فرش يا حصيرى در مسجد پهن كند تا مادامي كه اين فرش و حصير پهن است »صَلَّى عَلَيْهِ يَوْمَئِذٍ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ« خداوند هفتاد هزار فرشته را مامور كند تا مادامي كه اين فرش در مسجد است براى صاحب اين فرش درود بفرستند.
عكس نبايد در مسجد باشد. ولى اگر آيه ى قرآن نوشته باشد عيب ندارد.
سوء استفاده از مسجد: نمونه ى بارز سوء استفاده از مسجد: مسجد ضرار است. كه منافقين يك مسجد ساختند. آمدند پهلوى پيغمبر گفتند: بيا افتتاح كن. حضرت فرمود: با بودن اين مسجد چرا شما در كوچه ى ديگر يك مسجد ديگر ساخته‌ايد؟ گفتند: بعضي‌ها پير هستند كوچه‌ها گل و برف و يخ، هوا داغ است. ما ساخته‌ايم براى آنها. پيغمبر فرمود: من حالا مى خواهم بروم جنگ تبوك، برگردم يك كارى مى كنم. پيغمبر رفت و برگشت: آيه نازل شد كه اين مسجد خانه‌ى تيمى است. مى خواهند رسميت پيدا كند، وقتى رسميت پيدا كرد توطئه كنند عليه مسجد. آيه نازل شد كه اين مسجد بايد خراب شود. پيغمبر از طريق وحي از اين خبر مطلع شد. بيل و كلنگ را برداشتند و مسجد را خراب كردند و جايش را سوزاندند و محل مسجد را محل زباله هاى شهر قرار دادند. توجه كنيم كه اين ايام حتماً روزه‌مان را داشته باشيم. آدم نبايد پهلوى شكمش رودربايستى داشته باشد. مطيع شكم نباشيد.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»