خون و قلم بايگاني سالانه - 1371



بسم الله الرحمن الرحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي.

بمناسبت تولد امام حسين(عليه السلام) و روز پاسدار و تولد ابوالفضل عباس و امام سجاد(عليهما السلام) بحث ما بحث خون و قلم هست همانطور كه از آرم سپاه پيداست در اين آرم هم مسئله جنگ و دفاع است هم استخوان اين آرم قلم هم هست.
«إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنْ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمْ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنجِيلِ وَالْقُرْآنِ» التوبة/111 خداوند از مومنين جان و مال مي‌خرد به بهشت مومنين كساني هستند كه در راه خدا مي‌جنگند و مي‌كشند و سالم برمي گردند يا مي‌روند و شهيد مي‌شوند اين وعده بهشت فقط مال قرآن نيست وعده‌اي است كه حق است وعده‌اي است كه مخصوص اسلام نيست در تورات و انجيل هم هست در تمام كتب آسماني اين وعده را داده است كه قطعاً جايگاه رزمندگان بهشت است حالا چه رفته‌اند بهشت و سالم برگشته‌اند و چه شهيد شده‌اند.
نكات: كل دنيا بازار(الدنيا سوق) همه مردم توي اين دنيا فروشنده هستند هنر ما انتخاب مشتري است مثل كسي كه دست و پايش را مي‌بندند و توي استخر مي‌اندازند نه استخر را با اجازه ايشان ساخته‌اند نه ايشان را با اجازه توي استخر انداخته‌اند منتهي هنر ايشان اين است كه توي استخر قصد غسل جمعه كند قصد ما هنر است. ما اگر به غير خدا فروختيم باختيم خدا رحمت كند شهيد مطهري را مي‌گفت آقاي قرائتي اين دعا را زياد بخوان(خَابَ الْوَافِدُونَ عَلَى غَيْرِكَ وَ خَسِرَ الْمُتَعَرِّضُونَ إِلَّا لَكَ) باختند آنهايي كه براي غير خدا كار كردند با داشتن مشتريي مثل خدا ما به غير خدا بفروشيم باخته‌ايم اگر خانم به شما گفت يك كيلو گوشت بگير شما رفتي و يك سير گرفتي ناراحت مي‌شود اما «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَه وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَه» الزلزلة/7و8 يعني خدا جنس كم را هم مي‌خرد اما خلق جنس كم را نمي‌خرد.
خدا جنس معيوب و آشغال را هم مي‌خرد شما بروي مغازه ميوه فروشي اگر فاسد باشد نمي‌خري اما خدا مي‌خرد امام كه نماز مي‌خواند مي‌گويد خدايا من نماز خواند اما اگر در ركوع و سجود آن نقصي است شما آنرا بردار، خلق اگر جنس آشغال برداشت منت سر تو مي‌گذارد انسان عيب گراست اما خداوند(يَا مَنْ أَظْهَرَ الْجَمِيلَ وَ سَتَرَ الْقَبِيحَ) خدا خوب مشتريي است.
حالا خداوند از همه كس مي‌خرد مثلاً اديسون؟ نه(مِنْ الْمُؤْمِنِينَ) از مومنين مي‌خرد كفاري كه خدمت داشته‌اند بايد اجرشان را از خلق بگيرند مدالي از يونسكو بگيرند مثل اينكه شما بگويي آقا اگر آب توي ليوان باشد من مي‌خرم اگر توي طلا بريزند شما نبايد بخوري.
خدا خيلي گران مي‌گرد يا ده برابر مي‌خرد گاهي دو برابر مي‌خرد گاهي شش برابر مي‌خرد گاهي هفتاد برابر مي‌خرد گاهي هم مي‌گويد تو نمي‌فهمي نمي‌داني چند مي‌خرم، كسي كه خودش را از رختخواب كند و نماز شب خواند قرآن مي‌گويد «فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِيَ لَهُمْ» السجدة/17 اصلاً احدي نمي‌داند كه چي براي تو در نظر گرفته‌ام.
مي گويد اگر به خدا نفروشي «فَمَا رَبِحَتْ تِجَارَتُهُمْ» البقرة/16 سودي نكرده‌اي يكجا مي‌گويد «بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنفُسَهُمْ» البقرة/90 خيلي خيطي، يك جا مي‌گويد «لَفِي خُسر» خسارت كردي يك جا مي‌گويد «الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ» الحج/11 خيلي خسارت كردي، اگر به خدا بفروشيم به چه قله‌اي رسيده‌ايم و اگر به غير خدا بفروشيم عجب سقوطي است. بنده اگر براي خدا حرف بزنم مصداق اين آيه هستم «وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعَا إِلَى اللَّهِ» فصلت/33 كي بهتر از كسي است كه مردم را به خدا دعوت كند اما اگر براي خدا نباشد گرچه همه مردم هم تماشا كنند «عِجْلًا جَسَدًا لَهُ خُوَارٌ» الأعراف/148 گوساله سامري كه صدا مي‌كرد هم جنس آن طلا بود و هم همه به آن نگاه مي‌كردند اما قرآن مي‌گويد «عِجْلًا جَسَدًا لَهُ خُوَارٌ» الأعراف/148 جراح و چاقوكش هر دو شكم پاره مي‌كنند اما به جراح پول مي‌دهند از چاقو كش پول مي‌گيرند اگر براي خدا كار كنيد ديگر عقده‌اي نمي‌شويم مي‌گويد آقا من سابقه جبهه‌ام بيشتر بود چرا به من سرهنگي نداند اگر براي خدا بود چانه نزن دادند دادند ندادند هم هيچي، آدم وقتي رفت توي مدار اخلاص ديگر توقعي ندارد «لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا» الإنسان/9.
آقا ما رفتيم جبهه شهيد نشديم، فرق نمي‌كند شما رفتي جبهه اين ارزش است قرآن از شما جنب و جوش مي‌خواهد «وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى» النجم/39 سعي كنيد بس است از شما عمل نمي‌خواهد خدا مي‌خواهد بروي مسجد حالا نماز جماعت بودي مي‌خواني اگر نبود فرادي مي‌خواني اما تو سعي خودت را كرده‌اي و ثواب نماز جماعت را داري. رزمندگان و شهدا يكسان هستند «التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّاهُونَ عَنْ الْمُنكَرِ وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَبَشِّرْ الْمُؤْمِنِينَ التوبة/112». خداوند جنس را از كافر و منافق خريداري نمي‌كند «من المومنين» سود معامله با خدا قطي است شكي ندارد «حَقًّا» گرچه در عمل جهاد مالي مقدم است ولي خدا وقتي مي‌خواهد بپزيرد اول جهاد با جان را مي‌پذيرد «أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ» اول جان بعد مال.
رزمنده خوب چه كسي است؟ «التَّائِبُونَ» التوبة/112 كسي است كه از مدار گناه بيرون آمده باشد از مدار گناه كه بيرون آمدي «الْعَابِدُونَ» فرصت عبادت پيدا مي‌كني، آمد خدمت امام و گفت كه من توفيق پيدا نمي‌كنم كه نماز شب بخوانم فرمود گناه مي‌كني كسي كه روز گناه بكند خدا توفيق نماز شب را از او مي‌گيرد. خدا رحمت كند آيت الله مدني شهيد محراب را رفت خدمت آيت الله عبدالهاي شيرازي كه مرجع تقليد بود بحث اخلاص شد آقاي عبدالهادي شيرازي چون مرجع تقليد بود گفت اخلاص پيدا مي‌شود اما حفظ آن مشكل است. «الْحَامِدُونَ» ستايشگر خدا هستند «السَّائِحُونَ» متحرك هستند «الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ» اهل ركوع و سجود هستند «الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ» امر به معروف كنند «وَالنَّاهُونَ عَنْ الْمُنكَرِ» نهي از منكر كند.
راجع به قلم هم دو سه جمله صبحت كنم، «وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنفِرُوا كَافَّةً» التوبة/122 لازم نيست همه مومنين بروند جبهه، جبهه فرق مي‌كند بعضي‌ها را تا پيغمبر دستور مي‌داد همه بايد بروند چون دشمن فرق مي‌كند در جنگ تبوك سه نفر كه شركت نكردند دستور داد كه هيچكس با اين سه نفر حرف نزند. بعضي جبهه‌ها هم لازم نيست همه مردم بروند «فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ» يك عده بمانند و بروند تحصيل علم كنند در دين شناخت عميق پيدا كنند برگردند سراغ اهل خودشان و هشدار بدهند واعظ باشند بيان احكام كنند عقايد را بگويند يك عده بايد در حوزه‌ها باشند.
نكات: يا كوچ بايد فرهنگي باشد يا نظامي خلاصه اينكه ركود ممنوع است الان كه جنگ نيست بايد كلاسها شلوغ باشد. خدا رحمت كند حاج حسين سعيدي فرزند آيت الله شهيد سعيدي ايشان همينكه جنگ متوقف شد رزمندگان قم را دعوت كرد و يك هيئتي درست كرد بنام هيئت رزمندگان اسلام. يك زمان آن كانال يك زمان اين كانال يا با تهاجم نظامي يا با تهاجم فرهنگي. (من كل فرقة) يعني از هر فرقه‌اي بايد باشند از همه روستاها بايد باشند حالا يك نفر بس است مي‌گويد نه(طائفة) بايد يك گروه بيايند بايد پانصد نفر بيايند كه يكي از آنها مطهري بشود آفريقا پنجاه و يك كشور دارد اگر ما خواسته باشيم به همه جاها آخوند بفرستيم چند هزار آخوند مي‌خواهيم ما بشدت عالم كم داريم.
فقه غير از علم است «لِيَتَفَقَّهُوا» فقيه كسي است كه عميقاً مي‌شناسد گاهي وقتها شناخت سطحي است خدايا به داده هايت شكر اين خيلي قهوه خانه ايي است يك خورده كه حكيمانه فكر كرديم مثل سعدي مي‌شويم.
يك خورده كه بالاتر مي‌رويم مي‌شويم امام صادق(عليه السلام) كه مي‌فرمايد در هر نفسي هزارها نعمت براي اينكه تو نفس مي‌كشي مال نهنگ هاست شما كه نفس مي‌كشي هزاران ماهي توي دريا مي‌ميرند نهنگ‌ها ماهي مرده‌ها را مي‌خورند آب دريا سالم است اگر يك روز نهنگ‌ها اتفاق كنند كه مرده خوري نكنند ماهي مرده‌ها آب اقيانوس را بدبو مي‌كنند آب اقيانوس كه بدبو بشود شما حق نفس كشيدن نداري پس در نفس كشيدن شما نهنگ‌ها شريك هستند شما كه اكسيژن مي‌گيري و كربن مي‌دهي درختها كربن مي‌گيرند و اكسيژن مي‌دهند پس در نفس كشيدن شما هر برگي شريك است اينرا مي‌گويند فقه. يك وقت شناخت ساده است(المومن مراة المومن) مومن آينه مومن است اين معناي ساده‌اش است معناي عميق آن يعني اينكه آينه بي سروصدا مي‌گويد تو هم بي سر و صدا به مردم بگو آينه فقط عيب را نمي‌گويد خوبيها را هم مي‌گويد شما هم خوبيها را بگو آينه پشت سر نمي‌گويد شما هم روبرو بگو آينه وقتي مي‌گويد كه گرد زده نباشد شما هم وقتي بگو كه خودت معيوب نباشي آينه عيب را مثل ذره بين بزرگ نمي‌كند شما هم عيب مردم را بزرگ نكن اگر دقت كنيم مي‌بينيم كه توي همين حديث كوچك كلي حرف در مي‌ايد اينرا مي‌گويند فقه.
«فَلَوْلَا نَفَرَ» اگر كسي كوچ نكند ملاّ نيست آمدند خدمت امام صادق(عليه السلام) و گفتند فلاني عالم است ولي توي خانه‌اش نشسته است حضرت فرمود(كيف يتفقه في الدين) كسي كه توي خانه‌اش نشسته مگر مي‌شود كه تفقه در دين داشته باشد فقيه باشد «يَمْشِي فِي الْأَسْوَاقِ» الفرقان/7 يعني پيغمبر راه مي‌رفت تا آدم راه نرود درد آشنا نيست.
آموزش اجباري هم داريم، از هر فرقه‌اي يك نفر بايد برود «فَلَوْلَا نَفَرَ» انتقاد است براي آنهايي كه نمي‌روند توقع هم نداشته باشند كه همه مردم گوش بدهند «لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ» خدا مي‌گويد عالم بشو برو به مردم بگو شايد گوش دادند شايد هم گوش ندادند يعني علما هم توقع زياد نداشته باشند «رَجَعُوا» بعد هم علما بايد بروند سراغ مردم تو بايد بروي نگويي او بايد بيايد. مرز دار دو نفر هستند كسي كه مرز خاكي را حفظ مي‌كند و كسي كه مرز فكري را حفظ مي‌كند حفظ مرز فكر سخت است يعني اگر خواست فكر غلطي بيايد بر علماست كه جلوي آن خط انحرافي را بگيرند علما هم مرزبانند.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»