اهميّت ازدواج از ديدگاه معصومين (ع)
مسأله پيوند زناشويى در سخنان گهربار و سيره عملى معصومين عليهم السلام از جايگاه ويژهاى برخوردار است؛ آن بزرگواران براى نشان دادن اهميت اين موضوع، گذشته از عمل كردن به وظايفى كه در اين زمينه به عهده داشتند، با سخنان ارزنده خود، پيروان خويش را در اجراى هر چه بهتر اين سنّت پسنديده تشويق مىكردند و در صورت مشاهده انحراف نسبت به آن، به روشنگرى پرداخته، افراد را از روش نادرست خود برحذر مىداشتند.
رسول خدا صلى الله عليه و آله ازدواج را يكى از سنّتهاى خود دانسته، مردم را به پيروى از اين روش نيكو فرا مىخواند و كسانى را كه از اين دستور سرپيچى كنند، از زمره پيروان خود بيرون مىداند:
«النِّكاحُ سُنَّتى فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتى فَلَيْسَ مِنّى» «2»
ازدواج، سنّت من است و هر كس از سنّت من سرپيچى كند، از من نيست.
امير مؤمنان صلواتاللهعليه نيز جوانان را به ازدواج توصيه كرده، اهميّتى را كه رسول خدا صلى الله عليه و آله براى آن قائل بود، گوشزد مىكند و مىفرمايد:
«تَزَوَّجُوا فَانَّ رَسُولَ اللَّهِ صلىاللهعليهوآله كَثيراً ما يَقُولُ: مَنْ كانَ يُحِبُّ انْ يَتَّبِعَ سُنَّتى فَلْيَتَزَوَّجْ فَانَّ مِنْ سُنَّتِىَ التَّزْويجَ ...» «3»
ازدواج كنيد. بدرستى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله بسيار مىفرمود: هر كس دوست دارد از سنّت من پيروى كند، ازدواج نمايد، زيرا آن يكى از سنّتهاى من است.
رسول اكرم صلى الله عليه و آله روزى به ديدن اصحاب «صُفّه» رفت. در آنجا به جوان بىهمسر و غريبى به نام «جُوَيْبِرْ» برخورد كرد. به او فرمود: چقدر خوب بود همسرى انتخاب كرده، باتشكيل خانواده به اين زندگى انفرادى خاتمه مىدادى، تا هم عفّت خود را به وسيله همسر حفظ كنى و هم او در كار دنيا و آخرت تو را يارى كند. جويبر گفت: اى رسول خدا! من نه مال و جمال دارم و نه حسب و نسب، چه كسى به من زن مىدهد و كدام زن رغبت مىكند كه همسر من شود؟
حضرت فرمود: اى جويبر! خداوند به وسيله اسلام ارزش افراد را تغيير داده، بسيارى از اشخاص در دوران جاهليت محترم بودند و اسلام آنان را پايين آورد و بسيارى، خوار و زبون بودند و اسلام منزلت آنها را بالا برد. برخيز و به منزلِ «زياد بن لبيد انصارى» برو و از دخترش «ذلفا» خواستگارى كن ....
مراسم خواستگارى انجام گرفت و زياد بن لبيد با آنكه وصلت با شخصى مانند «جويبر» را- كه از تمام مزاياى مادّى محروم بود- در شأن خود نمىديد، به دستور پيامبر صلى الله عليه و آله با اين ازدواج موافقت كرد. «1»
آن حضرت هرگاه مىديد، پيروانش در امر زناشويى از حدّ اعتدال تجاوز كرده، آنان را به مسير درست راهنمايى مىكرد. چنان كه نقل شده، تعدادى از ياران پيامبر صلى الله عليه و آله مباشرت با همسر و خوردن و خوابيدن را بر خود حرام كرده بودند. وقتى آن حضرت اين خبر را شنيد، به سراغ آنان رفت و ضمن هشدار به نادرست بودن روش آنان، راه درست را پيش رويشان نهاد و فرمود:
«أَتَرْغَبُونَ عَنِ النِّساءِ فَانّى اتِى النِّساءَ وَ اكُلُ بِالنَّهارِ وَ انامُ بِاللَّيْلِ، فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتى فَلَيْسَ مِنّى» «2»
آيا از همسرانتان دورى مىكنيد، در حالى كه من با همسران مباشرت مىكنم، در روز غذا مىخورم و شب مىخوابم؟ هر كس از سنّت من پيروى نكند، از من نيست.
تربيت يافتگان مكتب رسول خدا صلى الله عليه و آله نيز به پيوند زناشويى اهميّت مىدادند و روا نمىدانستند كه هيچ مردى هر چند براى مدّتى كوتاه، بدون همسر بماند و اين نكته را، حتى در مواقع بُحرانى فراموش نمىكردند؛ حضرت فاطمه سلاماللهعليها پيش از شهادت خويش به امير مؤمنان صلواتاللهعليه اين گونه وصيت كرد:
«يَابْنَ عَمِّ اوصيكَ اوَّلًا انْ تَتَزَوَّجَ بَعْدى بِابْنَةِ اخْتى امامَةِ فَانَّها تَكُونُ لِوُلْدى مِثْلى، فَانَّ الرِّجالَ لابُدَّ لَهُمْ مِنَ النِّساءِ» «1»
اى پسر عمو! به تو وصيت مىكنم كه پس از من با دختر خواهرم «امامه» ازدواج كنى، زيرا او براى فرزندانم مانند من است. همانا مردان چارهاى جز ازدواج ندارند.
امامان معصوم عليهم السلام همواره بر تحكيم روابط خانوادگى تأكيد داشتند و اگر كسى موفّق به ازدواج نشده بود، او را به آن ترغيب كرده و مقدّمات آن را برايش فراهم مىساختند.
امام صادق عليه السلام مىفرمايد: روزى مردى خدمت پدرم امام باقر عليه السلام آمد. پدرم از او پرسيد: آيا همسر دارى؟ عرض كرد: نه. امام (ع) فرمود:
«ما احِبُّ انَّ لِىَ الدُّنْيا وَ ما فيها وَ انّى بِتُّ لَيْلَةً وَ لَيْسَتْ لى زَوْجَةٌ»
دوست نمىدارم كه دنيا و آنچه در آن است از آنِ من باشد و يك شب بدون همسر بخوابم.
سپس هفت دينار به آن مرد داد و فرمود: با اين پول براى خود همسرى اختيار كن. «2»
|