4- كفو بودن‏
منظور از «كفو بودن»، هم شأن بودن و هم سطح بودن زن و شوهر است، و آن از نظر شرع عبارت از مساوات در دين، و از نظر عرف، مساوات در حسب و نَسَب، ثروت، شرف و مانند اينها. «1»
كفو بودن از نظر اسلام اهميّت بسيارى دارد. قرآن كريم درباره لزوم رعايت اين معيار مهم مى‏فرمايد:
«الْخَبيثاتُ لِلْخَبيثينَ وَالْخَبيثُونَ لِلْخَبيثاتِ وَالطَّيِّباتُ لِلطَّيِّبينَ وَالطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّباتِ» «2»
زنان ناپاك از آنِ مردانِ ناپاكند و مردان ناپاك نيز به زنان ناپاك تعلّق دارند، و زنان پاك از آنِ مردانِ پاك، و مردان پاك از آنِ زنان پاكند.
اگر دختر و پسر هم شأن يكديگر باشند و همديگر را درك كنند، همچون دو كفّه ترازو در هر شرايطى در كنار هم خواهند بود و هيچ ناراحتى و كمبودى نمى‏تواند زندگى آنها را از هم فروپاشد. در روايات اسلامى روى اين معيار تأكيد فراوانى شده است.
رسول خدا صلى الله عليه و آله مى‏فرمايد:
«اذا جائَكُمُ الْاكْفاءُ فَانْكِحُوهُنَّ وَ لا تَرَبَّصُوا بِهِنَّ الْحَدْثانَ» «3»
وقتى اشخاص هم‏شأن براى خواستگارى آمدند، دخترتان را به آنها بدهيد و منتظر حوادث نباشيد.
در جاى ديگر مى‏فرمايد:
«زَوِّجُوا الْاكْفاءَ وَ تَزَوَّجُوا الْاكْفاءَ، وَاخْتارُوا لِنُطَفِكُمْ» «4»
به اشخاص هم‏شأن زن بدهيد و از آنها [نيز] زن بگيريد و آنها را براى نطفه‏هاى خود برگزينيد.
بعد از روشن شدن مساله هم‏كفو بودن در گزينش همسر، بايد ديد كه زن و مرد در چه امورى لازم است در يك سطح باشند؟ آيا هم‏سطح بودن در زيبايى، علم، ثروت، موقعيتهاى اجتماعى- خانوادگى، فرهنگ و مانند اينها؟ يا اينكه تأكيد اسلام در كفو بودن فراتر از اين امور است؟
در پاسخ مى‏گوييم تكيه اسلام در اين مورد، بيشتر روى محور هم‏شأن بودن در دين، ايمان و اعتقاد و نيز اخلاق و ارزشهاى معنوى دور مى‏زند. بر اين اساس هم‏شأنى در امور ديگر به عنوان معيار كلّى و اصلى محسوب نمى‏شود. اما اگر زن و مرد در امر دين و اخلاق در يك سطح بودند، ولى از نظر زيبايى، ثروت، علم و موقعيت‏هاى اجتماعى- خانوادگى با هم تفاوت داشتند، ازدواج كردن، مانعى ندارد، چرا كه تساوى در دين، ايمان و اخلاق، كمبودهاى ناشى از فقر و تهيدستى و نداشتن موقعيت اجتماعى- خانوادگى و ديگر موارد را كم و بيش جبران مى‏كند و باعث موفقيت زن و مرد در زندگى زناشويى خواهد شد.
اينك به توضيح موارد ياد شده مى‏پردازيم:
الف- كفوبودن در دين و ايمان: هم‏شأن بودن در دين و ايمان- همان‏طور كه گذشت- از موارد مهمّ در كفو بودن زن و شوهر است و در روايات اسلامى مورد تأكيد قرار گرفته است، چنان كه رسول خدا صلى الله عليه و آله مى‏فرمايد:
«الْمُؤْمِنُ كُفْوُ الْمُؤْمِنَةِ وَ الْمُسْلِمُ كُفْوُ الْمُسْلِمَةِ» «1»
مرد مؤمن هم‏شأن زن مؤمن و مرد مسلمان [نيز] هم‏شأن زن مسلمان است.
بر اين اساس، هنگامى كه آن حضرت به تزويج دختران با هم‏شأنهاى خود امر كرد، فرمود:
«الْمُؤْمِنُونَ بَعْضُهُمْ اكْفاءُ بَعْضٍ» «1»
مؤمنان بعضى هم‏شأن بعضى ديگرند.
هم‏شأنى در ايمان، تقوا و ارزشهاى معنوى چنان اهميّت دارد كه امام صادق عليه السلام مى‏فرمايد:
«لَوْلا انَّ اللَّهَ خَلَقَ اميرَالْمُؤْمِنينَ عليه السلام لِفاطِمَةَ [سَلامُ اللَّهُ عَلَيْها] ما كانَ لَها كُفْوٌ عَلَى الْارْضِ» «2»
اگر خداوند امير مؤمنان عليه السلام را براى فاطمه عليهماالسلام نيافريده بود، در تمام روى زمين براى آن بانويى يافت نمى‏شد.
تمام روى زمين نداشت!
روشن است كه اين بى‏همتايى ناظر به ايمان، تقوا، ارزشهاى معنوى، قرب به خداوند بزرگ و مقامات والاى انسانى است.
در فقه اسلامى نيز باتوجه به هم‏شأنى در دين و ايمان فتوا داده شده كه زن مسلمان نمى‏تواند به عقد كافر درآيد. مرد مسلمان نيز نمى‏تواند با زنان كافر غير كتابى بطور دائم ازدواج كند و به احتياط واجب ازدواج دائم با زنان كافر اهل كتاب نيز جايز نيست، ولى صيغه كردن زنهاى اهل كتاب مانند يهود و نصارا مانعى ندارد. «3»
زن مؤمن نيز حقّ ندارد با مرد ناصبى- كه بطور علنى با اهل بيت عليهم السلام دشمنى دارد و- يا مرد غالى- كه در مورد اهل بيت غلوّ مى‏كند و آنها را خدا يا پيغمبر مى‏داند- ازدواج نمايد؛ همان طور كه مرد مؤمن هم نبايد با زن ناصبى و غلوّ كننده ازدواج كند، زيرا اينها در حكم كفّارند، اگر چه دين اسلام را به خود بسته ادّعاى آن را داشته باشند. «4»
ب- كفو بودن در اخلاق: هم‏شأنى در اخلاق و رفتار نيز مورد تأكيد اسلام قرار گرفته‏است. دختر و پسرى كه يك عمر مى‏خواهند با يكديگر زندگى كنند، بايد هر دو به زيور اخلاق پسنديده آراسته باشند، تا بتوانند به آسانى بر مشكلات زندگى چيره شوند. اينكه در پاره‏اى از روايات اسلامى از ازدواج با افراد بدرفتار، بددهن، شرابخوار، قمارباز و ...
منع شده، ناظر به رعايت هم‏شأنى در اخلاق و رفتار است.
امام باقر عليه السلام به نقل از رسول خدا صلى الله عليه و آله مى‏فرمايد:
«اذا جائَكُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ خُلْقَهُ وَ دينَهُ فَزَوِّجُوهُ الَّا تَفْعَلُوُهُ تَكُنْ فِتْنَةٌ فِى‏الْارْضِ وَ فَسادٌ كَبيرٌ» «1»
هرگاه كسى براى خواستگارى نزد شما آمد كه اخلاق و دينش را مى‏پسنديد به او زن بدهيد و گرنه فتنه و فساد بزرگى در زمين به وجود مى‏آيد.
روشن است كه اخلاق پسنديده و برخوردارى از مكارم اخلاقى كمبودهاى ناشى از ثروت و زيبايى را جبران مى‏كند و مايه سازش و زندگى سعادتمندانه زن و شوهر مى‏شود.
مسأله كفو بودن- گذشته از موارد ياد شده- در پاره‏اى از روايات اسلامى به پاكدامنى ناشى از ايمان و اعتقاد و امكان تأمين زندگى تفسير شده است. امام صادق عليه السلام در اين باره مى‏فرمايد:
«الْكُفْوُ انْ يَكُونَ عَفيفاً وَ عِنْدَهُ يَسارٌ» «2»
هم شأن بودن [در ازدواج‏] عبارت از پاكدامنى و امكان تأمين زندگى است.
آنچه تا حال در زمينه معيارهاى گزينش همسر ذكر شد، معيارهاى اساسى و مهمّ در اين زمينه است. در اينجا پاره‏اى ديگر از معيارها را به صورت گذرا بيان مى‏كنيم.