5- شادابى‏
شادمانى و انبساط خاطر، از جنبه‏هاى اخلاقى مثبت و مفيد بوده، زمينه‏ساز تحرّك و پويايى و فعّاليت انسان است. بر عكس، روحيه پژمرده و خمود و افسرده، هرگونه فعاليت و حركت مثبت را از انسان سلب مى‏كند. لازمه تكامل روحى اجتماعى و اخلاقى، داشتن روحيه‏اى بانشاط و شورانگيز است. انسان كسل و دلمرده نمى‏تواند وظايف دينى و اجتماعى‏اش را بگونه‏اى شايسته انجام دهد.امام باقر عليه السلام در اين باره فرمود:
«الْكَسَلُ يَضُرُّ بِالدّينِ وَالدُّنْيا» «1»
كسالت براى دين و دنياى انسان زيان‏آور است.
امير مؤمنان على عليه السلام نيز كسالت را فاسد كننده آخرت دانسته، مى‏فرمايد:
«الْكَسَلُ يُفْسِدُ الْاخِرَةَ» «2»
كسالت آخرت را تباه مى‏سازد.
اگر كودك دلمرده و افسرده پرورش يابد، نه تنها به دنياى خود نمى‏رسد، بلكه وظايف دينى و حقوق الهى را نيز ادا نمى‏كند.
امير مؤمنان عليه السلام مى‏فرمايد:
«إِيَّاكُمْ وَالْكَسَلَ فَإِنَّهُ مَنْ كَسِلَ لَمْ يُؤَدِّ حَقَّ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ» «1»
از كسالت بپرهيزيد، زيرا فرد كسل، حقّ خداوند را ادا نمى‏كند.
لازمه حيات كودك، شادمانى و شور و نشاط است. اگر رفتار نادرست پدر و مادر، اين روحيه كودك را از بين نبرد، در بزرگى نيز شور و نشاط او باعث تحرّك و فعّاليت بيشتر وى بوده، موجب موفقيّت كودك خواهد شد. در هر حال رفتار پدر و مادر نسبت به كودك، بايد با ظرافت و توجه به لطافت طبع وى، همراه باشد. آنها نبايد با رفتار تند و خشن، روحيه لطيف او را در هم شكنند، بلكه بايد با رفتارى مناسب، او را به سوى تكامل سوق دهند. در اين زمينه، رفتار متناسب پدر و مادر در سطح فكر كودك، و همزبانى با او، تقويت كننده شخصيت كودك و حافظ شادابى و نشاط روحى‏ست.
رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله مى‏فرمايد:
«مَنْ فَرَّحَ ابْنَتَهُ فَكَانَّما اعْتَقَ رَقَبَةً مِنْ وُلْدِ اسْمْعيلَ وَ مَنْ اقَرَّ عَيْنَ ابْنٍ فَكَأَنَّما بَكى‏ مِنْ خَشِيَةِ اللَّهِ» «2»
كسى كه دختر بچّه خود را شادمان كند، گويا بنده‏اى از فرزندان اسماعيل را آزاد كرده است و آن كس كه ديده پسر بچّه خود را روشن كند (مسرورش نمايد) مثل آن است كه از خوف خدا گريسته است.
سيره آن حضرت نيز الهام دهنده چنين روشى است:
مردى به نام يعلى عامرى از محضر رسول خدا صلى الله عليه و آله خارج شد. جلوى منزل، امام حسين عليه السلام را ديد كه با كودكان مشغول بازى است. طولى نكشيد كه رسول اكرم صلى الله عليه و آله همراه يارانش از منزل خارج شد، وقتى امام حسين عليه السلام را ديد، دستهاى خود را گشوده به سوى او رفت، ولى امام حسين عليه السلام خنده كنان به اين طرف و آن طرف مى‏دويد و پيامبر از پى او مى‏رفت تا سرانجام به او رسيد و دستى زير چانه و دستى به پشت گردنش نهاد و صورتش را بوسيد. «3»