2. توكّل‏
پس از ايمان به خداوند، توكّل- كه نشان از اعتماد فوق‏العاده به مشيّت الهى دارد- از ديگر فضيلتهايى است كه در رابطه پزشك با خدا ظهور و بروز دارد و در تشخيص و درمان بيمارى بسيار تأثير مى‏گذارد.
پزشك مؤمن حتّى اگر تمام امكانات لازم براى تشخيص و درمان بيمارى را در اختيار داشته باشد، اعتمادش را از خدا قطع نمى‏كند؛ بلكه اعتمادش به خداوند از تكيه به ابزار و امكانات بيشتر است. امام على (ع) مى‏فرمايد:
لا يَصْدُقُ ايمانُ عَبْدٍ حَتّى‏ يَكُونَ بِما فى‏ يَدِ اللَّهِ سُبْحانَهُ اوْثَقَ مِنْهَ بِما فى‏ يَدِهِ «4»
ايمان بنده راست نمى‏شود، مگر اين‏كه اطمينان او به آن‏چه در دست خداوند سبحان است از اعتمادش به آن‏چه نزد خود اوست بيشتر باشد.همچنين مى‏فرمايد:
مَنْ تَوَكَّلَ عَلَى اللَّهِ ذَلَّتْ لَهُ الصِّعابُ وَتَسَهَّلَتْ عَلَيْهِ الْاسْبابُ وَتَبَوَّءَ الْخَفْضَ وَالْكَرامَةَ «5»
هر كس بر خدا توكل كند سختيها براى او آسان و اسباب (رسيدن به اهداف) براى او فراهم مى‏شود و در راحتى و وسعت و كرامت جاى مى‏گيرد.
علامه طباطبايى در توضيح توكل مى‏فرمايد:
حقيقت مطلب اين است كه نفوذ اراده و رسيدن به مقصود در عالم مادّه، به يك سلسله اسباب و عوامل طبيعى و يك سلسله عوامل روحى و نفسانى نيازمند است. هنگامى كه انسان وارد ميدان عمل مى‏شود و كليه عوامل طبيعى مورد نياز را آماده مى‏كند، تنها چيزى كه ميان او و هدفش فاصله مى‏اندازد همانا تعدادى از عوامل روحى است؛ از قبيل سستى اراده و تصميم، ترس، غم و اندوه، شتابزدگى و عدم تعادل، سفاهت و كم‏تجربگى و بدگمانى نسبت به تأثير علل و اسباب و امثال آن.
در چنين وضعى، اگر انسان بر خداوند سبحان توكل داشته باشد اراده‏اش قوى و عزمش راسخ مى‏گردد و موانع و مزاحمات روحى در برابر آن خنثى و بى‏اثر خواهند شد؛ زيرا انسان در مقام توكل، با مسبّب الاسباب كه بر همه اسباب غالب است، پيوند مى‏خورد و با چنين پيوندى ديگر جايى براى نگرانى و تشويش خاطر باقى نمى‏ماند و با قاطعيت با موانع دست و پنجه نرم مى‏كند تا به مقصود برسد.
علاوه بر اين، نكته ديگرى كه در مورد توكّل وجود دارد بُعد غيبى و ماورايى آن است؛ يعنى خداوند متعال، شخص متوكّل را با امدادهاى غيبى مدد مى‏رساند كه اين امدادها از حوصله اسباب عادى و طبيعى فراتر و در رديف مافوق علل مادّى قرار دارد و ظاهر آيه شريفه «وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللّه فَهُوَ حَسْبُه ...» «1»
چنين امدادى را نويد مى‏دهد. «2» پزشك مؤمن با اعتقاد به اين كه خداوند مى‏تواند او را در تشخيص و درمان بيمارى كمك كند، خود را به طبيب واقعى سپرده، در جميع مراحل درمان از او مدد مى‏گيرد و همچون امام زين العابدين (ع) به درگاه خداوند سبحان عرض مى‏كند:
... وَبِكَ اسْتَغيثُ، وَايّاكَ ارْجُو، وَلَكَ ادْعُو، وَالَيْكَ الْجَأُ، وَبِك اثِقُ، وَايَّاكَ اسْتَعينُ، وَبِكَ اومِنُ، وَعَلَيْكَ اتَوَكَّلُ، وَعَلى‏ جُودِكَ وَكَرِمِكَ اتَّكِلُ «3»
تنها به درگاه تو استغاثه مى‏كنم و تو را مايه اميد مى‏شمارم. تو را مى‏خوانم و به تو پناه مى‏برم، به تو اطمينان دارم و تو را پشتيبان خود مى‏دانم و به تو ايمان دارم و به جود و كرم تو توكل مى‏كنم.