تجمل گرايى‏

«تجمّل گرايى» مركّب از دو كلمه «تجمّل» و «گرايى» است. «تجمل» يعنى «خود را زينت دادن و آراسته شدن» وجمع آن «تجمّلات» به معنى «وسايل زينت و آرايش، آنچه موجب نشان دادن شأن و شكوه و زيبايى باشد»، بكار مى‏رود. «1» و كلمه «گرايى» و «گراييدن» يعنى «آهنگ كردن، ميل و رغبت كردن». «2»
باتوجه به اين معنى «تجمّل گرايى» ميل و رغبت كردن به تجمّلات و توجّه به ظواهر زندگى را مى‏گويند، كه گاهى به جاى آن، كلمه «تجمّل پرستى» به كار برده مى‏شود، كه براى بيان مقصود گوياتر است، و درجه وابستگى و بندگى تجمّل پرستان را نسبت به وسايل لوكس، زينتى و تشريفاتى بيشتر مى‏رساند.
تاريخ پيدايش روحيه تجمّل گرايى درتاريخ اسلام به زمان بنى اميّه بر مى‏گردد،چنانچه جرجى زيدان مى‏نويسد:
«تجمّل پرستى و گرايش به ظاهر سازى از زمان بنى اميّه آغاز شد؛ زيرا آنان علاقه زيادى به دنيا و زينتهايش داشته، خلافت را به يك نوع سلطنت تبديل كردند، و به اندوختن زر و سيم و اسراف درآن پرداختند، بويژه «وليد بن يزيد» بقدرى گردن بندجواهر تهيه كرده بود، كه هر روز همانند تعويض لباس يك نوع و يك مدل مخصوص آن را به گردن مى‏انداخت». «1»
بعد از بنى اميّه «عبّاسيان» نيز به تقليد و پيروى از دولتهاى گذشته، دست به عيّاشى و خودكامگى زده، و گوى سبقت درتجمّل گرايى را ربودند و الگوى ساير دولتهاى اسلامى درمصر، شام، مغرب و اندلس شدند و رفته رفته اين رسم شوم، كه باعث غارت بيت المال به دست زمامداران خودكامه و ستمگر مى‏شد، ضربات مهلكى به جوامع اسلامى وارد آورد.
حال ببينيم، ديدگاه اسلام درباره تجمّل گرايى چيست؟ و چه خطراتى از اين ناحيه انسان را تهديد مى‏كند؟
تجمّل گرايى از ديدگاه اسلام‏
اسلام و قرآن به جمال، زيبايى، تجمّل و خودآرايى توجّه مخصوصى دارند، و در ضمنِ پرورشِ كليه تمايلات فطرى بشر، حسّ جمال دوستى مردم را نيز مورد حمايت و تربيت قرار داده، و استفاده صحيح از زيباييهاى طبيعت وتجمّلات را به پيروان خود توصيه كرده‏اند. قرآن كريم مى‏فرمايد:
«قُلْ مَنْ حَرَّمَ زينَةَ اللَّهِ الَّتى‏ أَخْرَجَ لِعِبادِهِ ...» «2»
بگو، چه كسى زينتهاى الهى را، كه براى بندگان خود آفريده، حرام كرده است؟
لباس زيبا پوشيدن، مسواك كردن، شانه و روغن مالى كردن موها، معطّر بودن، وخلاصه، خود را آراستن، درحال عبادت و در معاشرت با مردم، درمسجد ومحيط كار و زندگى، از مستحباتى است كه زياده روى درآن تأكيد شده و جزء برنامه روزانه مسلمانان است. وسيره عملى پيشوايان معصوم نيز دليل بر مجاز بودن استفاده از تجمّلات در حدّ معمول است، چنانچه درتاريخ زندگى امام حسن مجتبى عليه‏السلام مى‏خوانيم كه:
بهترين لباسهاى خود را درموقع نماز مى‏پوشيد. از وى پرسيدند: چرا بهترين لباس خود را مى‏پوشيد؟ در پاسخ فرمود:
«إِنَّ اللَّهَ جَميلٌ يُحِبُّ الجَمالَ فَأَتَجَمَّلُ لِرَبّى‏ وَ هُوَ يَقُولُ: خُذُوا زينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ»
خداوند زيباست و زيبايى را دوست دارد، به اين جهت، من لباس زيبا را براى‏راز و نياز با پروردگارم مى‏پوشم و هم او دستور داده است كه زينت خود را به هنگام رفتن به مسجد برگيريد. «1»
وامام صادق عليه‏السلام مى‏فرمايد:
«إنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ يُحِبُّ الْجَمالَ وَالتَّجَمُّلَ وَ يُبْغِضُ الْبُؤْسَ وَالتَّباؤُسَ» «2»
هماناخداوند، زيبايى وتجمل (خودآرايى) را دوست دارد واز فقر و فقرنمايى بدش مى‏آيد.
چنانكه پيامبراكرم صلى الله عليه و آله نيز مى‏فرمايد:
«انَّ اللَّهَ يُحِبُّ اذا انْعَمَ عَلى عَبْدٍ انْ يَرى‏ اثَرَ نِعْمَتِهِ عَلَيْهِ ...»
همانا خداوند وقتى نعمتى به بنده‏اى داد، دوست دارد، اثر نعمتش را براو ببيند.
از اين موارد مى‏توان نتيجه گرفت كه تزيين و تجمّل از نظر اسلام، نه تنها كارى پسنديده است بلكه مورد علاقه خداوند بوده و بر ارزش عبادت مى‏افزايد. اين جنبه مثبت استفاده ازتجمّلات است، كه پيروان اسلام مى‏توانند با بكار بستن اين دستور،
زمينه خشنودى خداوند بزرگ رافراهم آورند.
اما نكته مهم اين است كه خواهش فطرى تجمّل وخود آرايى انسان بايد تحت مراقبت كامل قرار گيرد و به دور از هرگونه افراط وتفريط ارضا شود. اسلام دردستورات خود، حسّ خودآرايى مسلمانان را به راه صحيح و بى خطر هدايت كرده و برجلوه و جمال آنها افزوده است. ولى اگر توجّه به ظواهر زندگى و به كارگيرى تجمّلات از حدّ، تجاوز كند بطورى كه انسان به آن وابسته شود و به صورت هدف درآيد، مورد نكوهش اسلام است. «1» از اين رو، اسلام بعد از ذكر حكم اين مسأله كه استفاده از زيبائيهاى طبيعت و تجمّلات جايزاست، مسلمانان را از زياده روى دراين امر برحذر مى‏دارد و از اين طريق كارهاى مسرفان و تجمّل پرستان رامحكوم مى كند وزياده روى را حتى درتجمل نهى كرده است كه نمونه‏هايش در درس هفتم گذشت. دراينجا به يك روايت بسنده مى‏كنيم: امام على عليه السلام مى فرمايد:
«الإِسْرافُ مَذْمُومٌ فى كُلِّ شَىْ‏ءٍ، الَّا فى افْعالِ الْبِرِّ» «2»
اسراف درهر چيزى، بجز كارهاى نيك، مذموم است.
آثار شوم تجمّل گرايى‏
تجمّل گرايى وتوجّه به ظواهر زندگى آثار شوم و نامطلوبى برفرد واجتماع دارد كه بطور خلاصه آن را بررسى مى‏كنيم:
الف- بازماندن ازتعهّدات اجتماعى‏
باتوجّه به اين كه اسلام انسان را مسؤول مى‏داند، از اين رو، هرچه امكانات و توانايى او بيشتر باشد بر مسؤوليتش افزوده مى‏شود، دراين صورت كسى كه درتجمّل‏ وخود آرايى زياده روى كند، خود به خود از اجراى تعهّدات اجتماعى باز خواهد ماند، بويژه اگر فرد متجمّل از كارگزاران و مسؤولان مملكتى باشد.
ب- وابستگى‏
كرامت، بزرگوارى وآزادگى انسان درتجمّل گرايى و زندگى مصرفى داشتن نيست؛ زيرا هراندازه گرايش به تجمّلات وظواهر زندگى درانسان بيشتر باشد، به همان اندازه يابيشتر، آزادى و آزادگى او از بين مى‏رود، و وابسته مى‏شود و هر قدر وابسته و اسير مادّيات باشد، به همان قدر شخصيت انسانى او به خطر مى‏افتد، و او را از مقامش دور مى‏كند.
انسان تجمّل پرست، مقام انسانى خود را نمى‏شناسد، از اين رو، فضايل انسانى و آزادگى خود را به متاع قليل دنيا مى‏فروشد. قرآن كريم مى‏فرمايد:
«قُلْ مَتاعُ الدُّنْيا قَليلٌ» «1» بگو: متاع دنيا اندك است.
ج- بى اعتبارى اجتماعى‏
افراد تجمّل پرست وقتى درزندگى شخصى خود دنبال وسائل لوكس و تشريفاتى رفتند و در خرج كردن، هيچ حدّى را رعايت نكردند، اين امر آنها را از مردم دورو در نظر آنها بى اعتبار مى‏كند. كسى كه مى‏خواهد به كمال انسانى برسد نه تنها از شهوات حرام، بلكه از پاره‏اى شهوات حلال نيز بايد بگذرد. رهبر معظّم انقلاب حضرت آية الله خامنه‏اى در اين باره مى‏فرمايد:
«... اگر ما ... به فكر زندگى شخصى خودمان افتاديم، دنبال تجمّلات و تشريفات رفتيم، درخرج كردن بيت المال هيچ حدّى براى خودمان قائل نشديم ... هر چه توانستيم، خرج كرديم، مگر اعتماد مردم باقى مى‏ماند؟ ... نمى‏شود ما درزندگى مادّى فرو برويم، بخواهيم مردم به شكل يك اسوه به مانگاه كنند ....» «2»
د- محروميت از لذّتهاى معنوى‏
اسراف درتجمّل از قبيل خوراك، پوشاك، مسكن، اتومبيل، اثاث وجواهرات همانگونه كه انسان را وابسته و اسير خودش مى‏كند، از لذّتهاى معنوى، راز ونياز و گريه‏هاى شبانه نيز محروم مى‏كند. آنان كه هر چه بخواهند، مى‏خورند و مى‏پوشند، درفرمانبردارى از خداوند متعال تنبل مى‏شوند، واگر هم مختصر عبادتى كنند، نمى‏فهمند چه مى‏گويند، و در محضر چه كسى هستند. و اين بالاترين عذاب براى انسان است كه از لذّتهاى معنوى و روحانى محروم باشد. على عليه‏السلام فرمود:
«... فَماخُلِقْتُ لِيَشْغَلَنى اكْلُ الطَّيِّباتِ كَالْبَهيمَةِ الْمَرْبُوطَةِ هَمُّها عَلَفُها» «1»
مرا نيافريده‏اند كه خوردن غذاهاى لذيذ (از نيكبختى جاويد) بازم دارد مانند چهارپاى بسته شده‏اى كه هَمّش علف است.
روشن است، كسى كه همچون «حيوانى چرنده» هرچه بخواهد در طلبش حركت كند، حدّو مرزها را ناديده بگيرد و براى رسيدن به لذتهاى مادىِ دنيا، از هيچ خلافى نگذرد، از ذكر خداغافل مى‏شود و از لذتهاى معنوى كه از اين رهگذر به دست مى‏آيد، محروم مى‏شود.
ه- انحطاط اجتماعى‏
لوكس گرايى واسراف، بويژه دربين مسؤولان موجب هلاكت وانحطاط اجتماعى مى‏گردد و ضربات جبران ناپذيرى برجامعه وارد مى‏كند. اگر مسؤولان كشورهاى اسلامى، اسراف، خودكامگى وتجمّل پرستى نمى‏كردند وآنهمه ثروتها را در راه مصالح ملّت، تعليم و تربيت، ارشاد جامعه، پيشرفتهاى اقتصادى، و رفاه عمومى به كارمى‏بردند، اكنون شاهد عقب ماندگى ملتهاى اسلامى نبوديم، و سايه شوم استعمارگرانِ بى رحم را بر سرآنها نمى‏ديديم. قرآن كريم در اين باره مى‏فرمايد:
«انْفِقُوا فى‏ سَبيلِ اللَّهِ وَلا تُلْقُوا بِايْديكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ» «1»
در راه خدا انفاق كنيد وخودتان را با دستهاى خود به هلاكت نيفكنيد.
از اين آيه به خوبى استفاده مى‏شود كه اسراف كردن درثروتهاى شخصى و ملّى ومصرف آنها درتجمّلات و تشريفات ظاهرى، ولخرجيهاى زيانبار و حدنگه نداشتن در زندگى، باعث هلاكت وانحطاط اجتماعى مى‏گردد.
ابن خلدون، جامعه شناس بزرگ اسلامى، در بحثى تحت عنوان «... فراخى معيشت و تجمّل و فرو رفتن در ناز ونعمت، ازموانع پادشاهى و كشور دارى است» مى‏نويسد:
«... هرگاه قبيله‏اى به نيروى عصبيّت خويش، به برخى از پيروزيها نايل آيد، به همان ميزان به وسائل رفاه دست مى‏يابد، و با خداوندانِ ناز ونعمت و توانگران، در آسايش وفراخى معيشت شركت مى‏جويد. ... و فرزندان و اعقاب ايشان نيز بر همين شيوه پرورش مى‏يابند، بدانسان كه به تن پرورى و برآوردن نيازمنديهاى گوناگون خويش مى‏پردازند، و از ديگر امورى كه در رشد و نيرومندى عصبيّت ضرورت دارد، سرباز مى‏زنند، تااينكه اين حالت چون خوى وجبلّت در سرشت آنان جايگير مى‏شود، وآنگاه عصبيّت و دلاورى در نسلهاى آينده ايشان نقصان مى‏پذيرد، تا سرانجام به كلّى زايل مى‏گردد، و سرانجام زمان انقراض قبيله آنان فرا مى‏رسد، و به هر اندازه بيشتر درناز ونعمت و تجمّل خواهى فرو روند به همان ميزان به نابودى نزديكتر مى‏شوند تا چه رسد به اين كه داعيه پادشاهى در سرداشته باشند ....» «2»
تجمّل گرايى، آفت مسؤولان‏
انتخاب شيوه زاهدانه، پرهيز از تجمّل و مصرف گرايى براى توده مردم، بويژه علما، روحانيون، مسؤولان و كارگزاران مملكتى امرى ضرورى و لازم است. يك عالم دينى و مسؤول مملكتى از بعضى امور مشروعى كه بر چسب دنيادوستى، لذّت گرايى، حب جاه و مقام و مانند آن دارد، بايدخود دارى كند؛ زيرا رفتار، كردار، طرز تفكّر وزندگى او به خاطر موقعيت خاصّى كه درجامعه دارد به منزله معيارى براى خوبى و بدى رفتار محسوب مى‏شود. مردم او را درنوع خوراك، پوشاك، مسكن، اتومبيل ومانند آن، الگو قرار داده و از او تقليد مى‏كنند، واز همين روزنه است كه اخلاق مترقّى و يا منحط به جامعه‏اى راه مى‏يابد. على عليه السلام دراين باره مى‏فرمايد:
«النَّاسُ بِأُمَرائِهِمْ أَشْبَهُ مِنْهُمْ بِآبائِهِمْ» «1»
شباهت مردم به زمامدارانشان بيشتر از شباهت آنان به پدرانشان است.
تجمّل پرستى، گرايش به زرق و برقهاى زندگى ورفاه طلبى، آفت مسؤولان مملكتى است كه نه تنها دنيا و آخرت آنها را به خطر مى‏اندازد و دراجتماع بى ارزش و غيرقابل اعتماد مى‏گرداند، بلكه دراثر بازماندن از مسؤوليتهاى اجتماعى ضربه‏اى بزرگ بر پيكر اجتماع اسلامى وارد خواهند ساخت. از اين رو، على عليه‏السلام مى‏فرمايد:
«... إِنَّ اللَّهَ تَعالى فَرَضَ عَلى أَئِمَّةِ الْحَقِّ أَنْ يُقَدِّرُوا أَنْفُسَهُمْ بَضَعَفَةِ النَّاسِ كَيْلا يَتَّبَيَّغَ بِالْفَقيرِ فَقْرُهُ» «2»
همانا خداى بزرگ بر پيشوايان دادگستر واجب كرده است، كه خود را با ضعيفترين مردم برابرنهند، تا مبادا تنگدستى، نيازمند را به هيجان وطغيان وادارد.
بنابراين، مسلمانان درد آشنا وانقلابى، چه سپاهى و چه بسيجى، عالمان دين ومسؤولان بايد بكوشند، كه زندگى خود را همسطح ديگران كنندواز لوكس گرايى‏وتجمّل پرستى پرهيز كنند، به ويژه امروزه درجمهورى اسلامى، كه مردم دراثر فشارهاى اقتصادى با رياضت وصرفه جويى وكمترين امكانات زندگى مى‏كنند، معقول و سزاوار نيست، كه حزب اللّهى ها و مسؤولان به تجمّل رو كرده، وزارتخانه‏ها را با دكورها و مبلمانهاى طاغوتى آزين بخشند و به ولخرجيهاى زيانبار، مشروعيت بدهند، و درخانه، اتومبيل، مهمانى، عزا و عروسى از حدّ متوسط خارج شوند.
امام خمينى، قدّس سره، خدمت به محرومان جامعه ومبارزه بى امان با توطئه‏هاى شياطين و رمز عزّت و آزادگى را در ساده زيستى و پرهيز از تجمّل گرايى مى‏داند و مى‏فرمايد:
«اگر بخواهيد بى خوف و هراس در مقابل باطل بايستيد، واز حق دفاع كنيد، و ابرقدرتان و سلاحهاى پيشرفته آنان و شياطين و توطئه‏هاى آنان درروح شما اثر نگذارد، و شما را از ميدان به در نكند، خود را به ساده زيستن عادت دهيد، و از تعلّق قلب به مال ومنال و جاه و مقام بپرهيزيد. مردان بزرگ كه خدمتهاى بزرگ براى ملّتهاى خود كرده‏اند، اكثر، ساده زيست و بى علاقه به زخارف دنيا بوده‏اند. آنها كه اسير هواهاى پست نفسانى و حيوانى بوده، و هستند، براى حفظ، يا رسيدن به آن تن به هر ذلّت وخوارى مى‏دهند، و در مقابلِ زور وقدرتهاى شيطانى خاضع و نسبت به توده‏هاى ضعيف، ستمكار و زورگوهستند، ولى وارستگان، به خلاف آنانند، چراكه بازندگانى اشرافى ومصرفى نمى‏توان ارزشهاى انسانى- اسلامى را حفظ كرد.» «1»