مواسات وايثار

يكى ديگر از بحثهاى مربوط به اخلاق اقتصادى، مواسات و ايثار است كه دراسلام ازارزش والايى برخوردار مى‏باشد كه دراين درس به توضيح آن مى‏پردازيم:
مواسات «1»
مواسات شركت دادن ديگران دراموال خويش را گويند، به گونه‏اى كه گويا همه، اعضاى يك خانواده مى‏باشند وتلاش مى‏كنند تا نيازهاى يكديگر را بر طرف نمايند.
طريحى درمجمع البحرين درمعناى مواسات چنين گويد:
«در حديث آمده است: (مُواساةُ الْاخْوانِ) وآن عبارت است ازمشاركت و سهيم شدن آنان در روزى ومعاش» «2». همچنين در صحاح اللغه آمده است:
«با او در مالم به مواسات رفتار كردم، يعنى او را در مال، اسوه خود قرار دادم» «1»
يعنى انسان بايد زندگىِ خود را چنان تنظيم كند كه با زندگى ساير برادران مؤمنش متناسب باشد و سايرين را از نعمتهايى كه خداوند به او عطا فرموده، بهره‏مند سازد.
در روايتى ازامام حسن عسگرى عليه‏السلام، از پدران بزرگوارش نقل شده كه اميرالمؤمنين عليه‏السلام به مردى يونانى كه درخدمتش اسلام آورده بود، فرمود:
ترا امر مى‏كنم با برادرانى كه همانندتو بر تصديق محمد صلى الله عليه‏وآله و تصديق من و اطاعت او و من مى‏باشند، درآنچه خداوند به تو روزى فرموده و بر ساير برادرانت برترى داده، به مواسات رفتار كنى، نيازمندى آنان را بر طرف كرده و درماندگى و فقر آنها را جبران نمايى و هركه از ايشان ازنظر ايمان درمرتبه تو مى‏باشد با او نسبت به خويش در مالت به تساوى رفتار كنى و هركه را از آنان در دين تو برتر است، در مالت برخويش مقدّم بدارى (ايثار نمايى) تا خداوند اين معنا را از تو بداند كه دين او نزد تو برمالت مقدّم و اولياى او از اهل و عيالت گراميترند. «2»
در روايت ديگرى از امام صادق عليه‏السلام نقل شده است كه فرمود:
«إِنَّ مِنْ اشَدِّ مَاافْتَرَضَ اللَّهُ عَلى خَلْقِهِ ثَلاثاً: انْصافُ الْمَرْءِ مِنْ نَفْسِهِ، حَتَّى لا يَرْضى لِاخيهِ مِنْ نَفْسِهِ الَّا بِما يَرْضى لِنَفْسِهِ مِنْهُ وَمُواساةُ الْاخِ فِى الْمالِ وَذِكْرُاللَّهِ عَلى كُلِّ حالٍ ...» «3»
از سخت ترين چيزهايى كه خداوند بر خلقش واجب فرموده، سه چيز است: انصاف شخص از خويش، تااينكه براى برادرش از جانب خود خرسند نشود مگر به آنچه از برادرش برخويش خرسند است و مواسات بابرادر درمال و به ياد خدا بودن در هرحال توصيه ائمّه عليهم السلام به مواسات‏در روايات بسيارى نقل شده است كه ائمّه عليهم‏السّلام، پيروان خويش را به مواسات سفارش مى‏نموده‏اند و كسانى راكه داراى چنين رفتارى نبودند، شيعه خود نمى‏دانستند. درواقع، كمال تشيّع را به اين مى‏دانستند كه مؤمنان باهم به مواسات رفتاركنند.
دراينجا به برخى از آن روايات، اشاره مى‏شود:
يكى از روات به نام ابو اسماعيل مى‏گويد به امام باقر عليه‏السلام، عرض كردم فدايت شوم، شيعيان نزد ما بسيارند. حضرت فرمود:
«فَهَلْ يَعْطِفُ الْغَنِىُّ عَلَى الْفَقيرِ وَهَلْ يَتَجاوَزُ الْمُحْسِنُ عَنِ الْمُسيى‏ءِ وَيَتَواسَونَ؟
فَقُلْتُ: لا. فَقالَ: لَيْسَ هؤُلاءِ شيعَةً، الشّيعَةُ مَنْ يَفْعَلُ هذا» «1»
آيا ثروتمند بر فقير، محبّت و توجه مى‏كند وآيانيكوكار از بدكار مى‏گذرد و با يكديگر مواسات دارند؟ گفتم: خير. فرمود: آنها شيعه نيستند. شيعه كسى است كه اين گونه عمل كند.
در روايت ديگرى ازامام موسى بن جعفرعليه‏السلام نقل شده كه فرمود:
«يا عاصِمُ! كَيْفَ انْتُمْ فِى التَّواصُلِ وَالتَّواسى‏؟ قُلْتُ: عَلى افْضَلِ ما كانَ عَلَيْهِ احَدٌ.
قالَ: ايَأْتى‏ احَدُكُمْ الى دُكَّانِ اخيهِ اوْ مَنْزِلِهِ عِنْدَ الضَّائِقَةِ فَيَسْتَخْرِجُ كيسَهُ وَ يَأْخُذُ ما يَحْتاجُ الَيْهِ فَلا يُنْكَرُ عَلَيْهِ؟ قالَ: لا. قالَ: فَلَسْتُمْ عَلى ما احِبُّ فِى التَّواصُلِ» «2»
اى عاصم! شما در رسيدگى به يكديگر ورعايت مواسات با هم چگونه‏ايد؟ گفتم: بر بهترين وجهى كه كسى برآن مى‏باشد. فرمود: آيا اينطور هست كه يكى از شما در تنگدستى به مغازه يا منزل برادرش برود و كيسه او را درآورد و آن مقدار كه نياز دارد، بردارد و كسى براو ايراد نگيرد؟ گفتم: خير. فرمود: پس در مواصلت با هم آن گونه نيستيد كه دوست مى‏دارم. تحقق اين توصيه‏ها، فقط در سايه دستورات اخلاقى وارشادات عقيدتى ممكن مى‏شود. يعنى مواسات (وهمچنين ايثار) تنها در جامعه‏اى مى‏تواند وجود پيدا كند كه مردم بر مبناى بينش توحيدى والهى، داراى فرهنگى غنى باشند و داراى هدف مشخص بوده و حركت آنان به سوى تكامل، يعنى تقرّب به اللّه باشد.
ايثار وارزش آن‏
«ايثار» به معنى ترجيح دادن و غرض ديگران را بر غرض خويش مقدّم داشتن است. «1» ودراصطلاح عبارت است از بخشش مال به كسى، با وجود احتياج به آن. «2» اين صفت، بالاترين درجه جود و بخشش است و از مواسات نيز بالاتر مى‏باشد.
صفت ايثار در تعاليم اسلامى بسيار مورد توجه قرار گرفته و بدان اهميت داده شده است تا آنجا كه از آن به عنوان «اعْلَى الْمَكارِمِ» «3» و برترين صفات اخلاقى نام برده شده است. ايثار، مواسات، انفاق، گذشت، خيرخواهى و مانند اينها مبتنى بر «ديگر خواهى» است و مسلمان واقعى، كسى است كه تنها در فكر خود نبوده و بين خود وهمنوعان خود فرق نگذارد منافع آنها رامنافع خود بداند و درموارد لزوم آنان را برخود مقدم دارد.
قرآن كريم، «انصار» را كه در حال فقر، از برادران مهاجر خود، با تقسيم اموال و خانه‏هاى خويش پذيرايى كردند وآنان را برخود مقدّم داشتند، چنين مى‏ستايد:
«وَ يُؤْثِرُونَ عَلى انْفُسِهِمْ وَلَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ» «4»
ديگران را برخود مقدم مى‏دارند، هرچند فقير و نيازمند باشند.
سوره «هل اتى» درباره ايثار پر شكوه اهل بيت (ع) نازل شده كه ضمن‏ تقديرفراوان از آنان، نشانگر اهميت اسلام به روحيه ايثار و فداكارى است. در روايات و بيانات ائمّه طاهرين عليهم‏السلام تعبيرهاى مختلفى درزمينه ارزش ايثار به چشم مى‏خورد كه به چند نمونه از آنهااشاره مى‏كنيم:
روايت شده كه حضرت موسى (ع) از خداوند درخواست مى‏كند كه درجات پيامبر اكرم‏صلى‏الله عليه‏وآله وامّتش را به او بنماياند. چون حضرت موسى طاقت ديدن آن درجات را نداشت، خداوند يكى ازمنزلهاى بزرگ آن حضرت را كه به واسطه آن برموسى و ديگران برترى يافته، به وى نشان داد. موسى با ديدن آن انوار ومقام قرب خاص الهى نزديك بود قالب تهى كند، عرض كرد: «پروردگارا! محمد (ص) را چگونه به اين كرامت رسانده‏اى؟» خداوند پاسخ داد:
«بِخُلْقٍ إِخْتَصَصْتُهُ بِهِ مِنْ بَيْنِهِمْ وَ هُوَالْإِيثارُ» «1»
به خاطر صفتى او را از ميان مردم، مخصوص به اين (كرامت) گردانيدم و آن ايثار است.
سيره عملى پيامبر اكرم (ص) بيانگر اين است كه «ايثار» شعار آن حضرت بوده، چنانچه نقل شده كه «هرگز سه روز پى درپى غذاى سير نخورد، تا از دنيا رفت واگر مى‏خواست مى‏توانست ولكن آ نچه داشت به مردم ايثار مى‏كرد.» «2»
على عليه‏السلام فرمود:
«أَلْإيثارُ سَجِيَّةُ الْأَبْرارِ، وَشيمَةُ الْأَخْيارِ» «3»
ايثار، خوى نيكوكاران و شيوه نيكان است.
در جاى ديگر فرمود:
«أَلْأيثارُ اعْلى مَراتِبِ الْكَرَمِ وَافْضَلُ الشِّيَمِ» «4»
ايثار، بالاترين مرتبه جود و بخشش و برترين خصلتهاست.
با توجّه به اين روايات، روشن مى‏شود، كه «ايثار» از پرشكوه‏ترين مظاهر اخلاق انسانى است، وتنها انسانهاى بزرگى به اين قلّه بلند صعود مى‏كنندكه دوستى دنيا در دل ندارند ودركمال زهد و پارسايى زندگى مى‏كنند.
ويژگيهاى ايثار گران‏
درقرآن كريم و روايات اسلامى، درموارد متعدّد، خصوصيات و ويژگيهاى ايثار گران ذكر شده است كه ما در اين درس به برخى از آنها اشاره مى‏كنيم:
الف- ايمان و جهاد
خداوند تعالى، ايثارگران انصار راكه در روزهاى دشوار و ايّام غربت اسلام به يارى دين خدا وپيامبر (ص) برخاستند، به صفت «ايمان حقيقى» ستوده، آنها را در رديف مجاهدان راه خدا ذكر مى‏كند و مى‏فرمايد:
«وَالَّذينَ آمَنُوا وَهاجَرُوا وَجاهَدُوا فى‏ سَبيلِ اللَّهِ وَالَّذينَ آوَوْا وَنَصَرُوا اولئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقّاً» «1»
آنها كه ايمان آوردند و هجرت كردند و در راه خدا جهاد نمودند و آنها كه پناه دادند و يارى كردند، آنان مؤمنان حقيقى و راستين هستند.
و على عليه‏السلام مى‏فرمايد:
«الايثارُ أَحْسَنُ الْإِحْسانِ وَاعْلى مَراتِبِ الْايمانِ» «2»
ايثار بهترين احسان و بالاترين درجات ايمان است.
ايثارگران به واسطه ايمان راستين، براحتى درصف مجاهدان راه خدا درآمده و با ايثار جان و مال، دين خدا را يارى مى‏كنند.
ب- اخلاص‏
قرآن كريم، ايثار على (ع) وخاندان گرامى‏اش را با صفت اخلاص مى‏ستايد كه آنان غذاى خود را با دست خود و با نياز شديدى كه به آن داشتند، به خاطر عشق به خدا، به مسكين، يتيم واسير دادند و از اعماق وجودشان به آنها گفتند:
«إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُريدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَلا شُكُوراً» «1»
ما شما را فقط براى خدا اطعام مى‏كنيم، وپاداش و تشكرى از شما نمى‏خواهيم.
ج- زهد
ايثار گران براثر شدّت زهد و دلبسته نبودن به دنيا، ديگران را به آسانى برخود مقدّم داشته، خود را براى آسايش ديگران به رنج مى‏اندازند. آنان، پارسايى خود را با «ايثار» زينت مى‏بخشند. پيامبراكرم صلى‏الله عليه و آله فرمود:
«أَلْأيثارُ زينَةُ الزُّهْدِ» «2» ايثار، زينت زهد و پارسايى است.
و على عليه‏السلام در خطبه متّقين مى‏فرمايد:
«نَفْسُهُ مِنْهُ فى‏ عَناءٍ وَالنَّاسُ مِنْهُ فى‏ راحَةٍ» «3»
متّقى كسى است كه نفس او (به واسطه سختگيريهاى خودش) از او دررنج است ومردم از ناحيه او در آسايشند.
د- كرامت نفس‏
ايثارگران، راد مردانى هستند كه درحالت عادى، جود وبخشش وكمك به‏ مستمندان، براى آنان امرى سهل و آسان است، بطورى كه به آن عادت كرده‏اند؛ در صحنه‏هاى ازخود گذشتگى گوهرهاى پاك انسانى، كرامت نفس، پاكيزگى، صفا وبلندى مرتبه نفوس خود را آشكار مى‏كنند و به تعبير اميرمؤمنان عليه‏السلام:
«عِنْدَالْايثارِ عَلَى النَّفْسِ تَتَبَيَّنُ جَواهِرُالْكُرَماءِ» «1»
هنگام ايثار، گوهرهاى (شرافت و بلندى مرتبه) كريمان آشكار مى‏شود.
ازحذيفه عدوى نقل شده كه گفت:
روز جنگ «يرموك» با خود آبى برداشتم تا پسرعمويم راكه دربيابان، تشنه افتاده بود، بيابم و به او آبى برسانم. هنگامى كه به او رسيدم وهنوز رمقى در بدن داشت، خواستم به او آب بدهم كه فريادناله‏اى از پشت سر من برآمد، پسرعمويم به جاى نوشيدن آب با وجود تشنگى شديد ناشى از نبرد و خونريزى زياد و حالت احتضار، اشاره كرد كه آب را براى آن مجروح ببرم. بر سراو رفتم، ديدم هشام بن العاص است. خواستم به او آب بدهم، ناله ديگرى برآمد. او نيز اشاره به مجروح سوّمى كرد. چون نزد وى رسيدم، جان داده بود. به سوى هشام برگشم كه روح او نيز پرواز كرده بود. دراين هنگام به سوى پسر عمويم باز گشتم كه او هم از دنيا رفته بود. گفتم: سبحان الله، اينست ايثار. «2»
ه- مروّت و جوانمردى‏
مروّت و جوانمردى، لازمه ايثار و فداكارى است و ايثارگران به علت از خود گذشتگى، به قلّه كمال انسانى، دست مى‏يابند. حضرت على (ع) دراين باره مى‏فرمايد:
«مَنْ آثَرَ عَلى نَفْسِهِ بالَغَ فِى الْمُرُوَّةِ» «3»
هركه ديگران را برخود مقدّم بدارد، درمروّت وجوانمردى به كمال رسيده است.