قناعت‏

قناعت و ارزش آن‏
قناعت در لغت يعنى «اكتفا به اندك و راضى شدن به سهم خود» «1» و در اصطلاح علم اخلاق، عبارت است از «ملكه‏اى نفسانى كه سبب مى‏شود، انسان از ثروت بقدر ضرورت و نياز، اكتفا كند و در پى فزون طلبى، خود را به زحمت نيندازد.» «2»
قناعت در مقام مصرف، معنا پيدا مى‏كند، نه د رمقام كار و درآمد و سرمايه‏گذارى و توليد، يعنى اگر كار و درآمد و سرمايه‏گذارى و توليد انسان، بيش از نياز و كفاف شخصى باشد، نه تنها اشكالى ندارد، بلكه چه بسا مورد تشويق شرع مقدس و مطابق با
سيره ائمه بخصوص اميرالمؤمنين سلام الله عليه است، در مقام مصرف بايد قانع بود و به اندازه نياز و يا كفاف، حاصل درآمد خود را بر داشت و مصرف كرد.
قناعت، صفت نيكويى است كه سبب بسيارى از فضائل اخلاقى ديگر مى‏شود. شخص قانع، سريعتر از ديگران به سعادت ابدى نائل مى‏گردد، زيرا اكتفاكردن به حدّ اقل امكانات زندگى به انسان، فرصت مى‏دهد كه به مسائل دينى خود بپردازد و توشه آخرت را ذخيره سازدو برعكس، از دست دادن روحيه قناعت و بى نيازى، باعث غرق شدن در مادّيات و زرق و برق دنيا و در نتيجه از دست دادن آخرت است.
پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود:
«طُوبى لِمَنْ هُدِىَ لِلْاسْلامِ، وَكانَ عَيْشُهُ كَفافاً بِهِ» «1»
خوشا به حال كسى كه به دين اسلام، هدايت يابد و معاش زندگيش در حدكفاف نيازهاى او باشد.
اميرمؤمنان عليه‏السّلام قناعت را نعمتى خدادادى مى‏داند و مى‏فرمايد:
«اذا ارادَ اللَّهُ بِعَبْدٍ خَيْراً الْهَمَهُ الْقَناعَةَ فَاكْتَفى بِالْكَفافِ وَاكتَسَى‏ بِالْعَفافِ» «2»
هرگاه خدا بخواهد به بنده‏اى خير دهد، قناعت را به او الهام مى‏كند. چنين بنده‏اى بقدر كفاف، بسنده مى‏كند و با لباس عفاف، خود را مى‏پوشاند
يعنى چشم به مال ديگران نمى‏دوزد و دست به سوى ديگران دراز نمى‏كند.
زمينه‏هاى قناعت‏
براى به بار نشستن نهال قناعت، بايد زمينه‏هاى مناسب آن را به وجود آورد تارشد و بالندگى‏اش ميسّر گردد. اين زمينه‏ها عبارتند از:
الف- پرهيز از حرص وآز
كسى كه خواهان به دست آوردن ملكه قناعت است، بايد از حرص و آز فرار كند، زيرا اين دو با قناعت در تضادّند و با وجود آنها قناعت يافت نمى‏شود.
حضرت على عليه السّلام فرمود:
«لَنْ تُوجَدَ الْقَناعَةُ حَتّى‏ يُفْقَدَ الْحِرْصُ» «1»
تا حرص، نابود نشود، قناعت پديد نمى‏آيد.
امام باقر عليه السلام فرمود:
«انْزِلْ ساحَةَ الْقَناعَةِ بِاتِّقاءِ الْحِرْصِ وَ ادْفَعْ عَظيمَ الْحِرْصِ بِايثارِ الْقَناعَةِ» «2»
با پرهيز از حرص و طمع درميدان قناعت فرود آى و خطر حرص را با مقدّم داشتن قناعت، برطرف كن.
ب- عفيف بودن‏
عفاف يكى ديگر از زمينه‏هاى قناعت است.
عفت و عفاف به معناى خود بسندگى و اكتفا به مقدورات و امكانات خود وچشم ندوختن به ديگرى و دست دراز نكردن به طرف ديگرى است كه هم در مورد نيازمندى مالى معنا پيدا مى‏كند وهم در مورد نيازمندى جنسى. مراد از عفاف دراين بحث، عفيف بودن در نيازهاى مالى و مادّى است. آنان كه خود را به صفت عفاف آراسته اند، در مقام عمل مى‏توانند، قانع باشند وچشم طمع به اموال ديگران ندوزند. يعنى هرچه عفاف در انسان بيشتر و قويتر باشد، روحيه قناعت وبى نيازى قويتر خواهد شد. برعكس، نبودن عفاف در امور مالى ومادى، سبب نيازمندى وحرص وآز مى‏گردد.
حضرت على عليه السلام مى‏فرمايد:
«عَلى‏ قَدْرِ الْعِفَّةِ تَكُونُ الْقَناعَةُ» «1»
قناعت به اندازه عفت است.
شايد بتوان گفت كه قناعت و عفّت در يكديگر تأثير متقابل دارند. چنانكه آن حضرت مى‏فرمايد:
«كُلُّ قانِعٍ عَفيفٌ» «2»
هر قناعت كننده‏اى عفيف است.
ج- توكّل و رضا
يكى ديگر از زمينه‏هاى قناعت، توكّل و رضا ست.
اگر مؤمن به مقام رفيع توكّل و رضا دست يابد، يعنى در امور زندگى بر خدا توكّل كند و برآنچه به دست آورده، خشنود باشد، در واقع به قناعت دست يافته و ملكه قناعت را در خويش تقويت كرده‏است او در مكتب اسلام آموخته است كه:
«ما مِنْ دابَّةٍ فِى الْارْضِ الَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُها» «3»
هيچ جنبنده‏اى در زمين نيست مگر اينكه روزى‏اش بر عهده خداست.
وبه گفته پيامبراكرم صلّى اللّه‏عليه وآله:
«مَنِ انْقَطَعَ الَى‏اللَّهِ كَفاهُ‏اللَّهُ مَؤُنَتَهُ وَ رَزَقَهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ» «4»
كسى كه از روى آوردن به خلق خدا صرف نظر كرده وبه خدا روى آورد، خدا مخارجش‏
را تأمين مى‏كند و از مرّ بى حساب روزى‏اش را مى‏رساند.
چنين كسى، ديگر نيازى ندارد كه دغدغه آينده خود و فرزندانش را داشته باشد وخود را به آب وآتش بزند و حرام وحلال راانباشته كند كه مبادا دچار تنگدستى گردد. از اين رو، مى بينيم اميرمؤمنان عليه السلام رضا و خشنودى را اساس قناعت دانسته، فرموده است:
«رَأْسُ الْقَناعَةِ الرِّضا» «1»
خشنودى از پروردگار، اصل قناعت است.
د- نگاه كردن به زندگى فقرا
يكى ديگر از زمينه‏هاى قناعت، مقايسه زندگى خود با زندگى فقرا است.
وقتى انسان زندگى خود را با وضع زندگانى آنها بسنجد، اثر تعديل كننده دارد. و باعث مى‏شود كه انسان به امكانات اندكى، قناعت كند.از اين رو، رهبران اسلام به پيروان خويش سفارش مى‏كردند كه همواره در امور مادّى به قشر پايين جامعه نگاه كنند نه به مرفّهان و ثروتمندان. ابوذر مى‏گويد:
«دوستم (رسول خدا) به من سفارش كرد كه در امور دنيا به پايين‏تر از خويش بنگرم نه به آنكه ازمن بالاتر است.» «2»
امام باقر عليه السلام نيز مى فرمايد:
«انْظُرْ الى‏ مَنْ هُوَ دوُنَكَ وَ لا تَنْظُرْ الى‏ مَنْ هُوَ فَوْقَكَ فىِ‏الْقُدْرَةِ، فَانَّ ذلِكَ اقْنَعُ لَكَ بِما قُسِّمَ لَكَ» «3»
درقدرت و تمكّن مالى همواره به پايين تر از خود نگاه كن نه به بالاتر، زيرا چنين كارى تو را به روزى خود قانعتر مى‏سازد.
علّت اين سفارش حكيمانه آن است كه مؤمن به سطح زندگى معمولى، بسنده‏كند و اگر بخواهد به بالا دست خود بنگرد هيچ گاه در كيفيت زندگى توقف نخواهد كرد مگر اينكه خود، برترين مرفه جهان گردد وچنين چيزى به مصلحت او نيست.
ه- ياد مرگ‏
در قرآن كريم و احاديث ائمّه معصومين عليهم السلام سعى زيادى شده است كه انسان، مرگ را فراموش نكند وبه ياد عالم قيامت باشد. همچنين ايمان به معاد در رديف ايمان به خدا ذكر شده است.
مؤمن، دنيا را موقّت و زود گذر مى بيند و هيچ گاه به آن دل نمى‏بندد و با ياد آورى مرگ وقيامت، براى منزل ابدى آخرت، توشه ذخيره مى‏كند.
رسول اكرم صلّى اللّه عليه وآله مى فرمايد:
«اكْثِروُا مِنْ ذِكْرِ الْمَوْتِ فَانَّهُ يُمَحِصُّ الْذُّنُوبَ وَ يُزَهِّدُ فِى الدُّنْيا» «1»
مرگ را هميشه به ياد داشته باشيد كه باعث پاكى گناهان و زهد وبى رغبتى در دنيا مى‏شود.
على عليه السلام مى فرمايد:
«مَنْ ذَكَرَ الْمَوْتَ رَضِىَ مِنَ الدُّنْيا بِالْيَسْيرِ» «2»
كسى كه به ياد مرگ باشد، به اندك دنيا خشنود مى‏شود.
باز مى فرمايد:
«مَنْ اكْثَرَ مِنْ ذِكْرِ الْمَوْتِ، قَلَّتْ فىِ الدُّيْنا رَغْبَتُهُ» «3»
كسى كه بسيار به ياد مرگ باشد، رغبت وتوجهّش به دنيا كم مى شود.
فوايد قناعت‏
قناعت فوايد فراوانى دارد كه به چند نمونه آن اشاره مى‏كنيم:
الف- حفظ دين‏
حفظ وسلامت دين يكى ازمهمّترين فوايد قناعت است. حضرت على (ع) فرمود:
«اقْنَعُوا بِالْقَليلِ مِنْ دُنْياكُمْ لِسَلامَةِ ديِنِكُمْ فَانَّ الْمُؤْمِنَ الْبُلْغَةُ الْيَسيِرَةُ مِنَ الدُّنْيا تَقْنَعُهُ» «1»
براى سلامتى دينتان به اندكى‏از دنيا بسنده كنيد، زيراسهم اندكى‏از دنيامؤمن راقانع مى‏كند.
انجام دادن برنامه‏هاى دينى كه سعادت دنيا و آخرت را تأمين مى‏كند نياز به فرصت دارد و اگر تمام يا بيشتر عمرانسان، صرف زندگى مادى شود، ديگر نمى‏تواند به تهذيب نفس وانجام اعمال دينى بپردازد از اين رو، اميرمؤمنان (ع) مى‏فرمايد:
«كَيْفَ يَسْتَطيعُ صَلاحَ نَفْسِهِ مَنْ لا يَقْنَعُ بِالْقَليلِ» «2»
كسى كه به اندك قانع نباشد چطور مى‏تواند خويشتن رااصلاح كند؟!
ب- عزّت نفس‏
ارجمند شدن هر كسى در گرو قناعت اوست، حرص وتوجّه زياد به مال ومنال دنيا با عزّت نفس منافات دارد، و كسى كه به اندك اكتفا كند هيچ گاه به ديگران نيازمند نخواهد شد. حضرت على عليه السلام مى‏فرمايد:
«ثَمَرَةُ الْقَناعَةِ الْعِزُّ» «3»
عزّت، ميوه قناعت است.
و همچنين مى‏فرمايد:
بالْقِناعَةِ يَكُونُ الْعِزُّ» «1»
به كمك قناعت، عزّت نفس به دست مى‏آيد.
ج- بى نيازى وآزادگى‏
نيازمند ديگران نبودن و داشتن آزادى، دو صفت از صفت‏هاى برجسته انسانى است كه به وسيله اكتفانمودن به اندك به دست مى‏آيد.
پيامبراكرم صلّى اللّه عليه وآله فرمود:
«مَنْ قَنَعَ بِما رَزَقَهُ‏اللَّهُ فَهُوَ مِنْ أَغْنَى النَّاسِ» «2»
هركس به آنچه خدا روزى او كرده قناعت كند از بى نيازترين مردم است.
باز مى فرمايد:
«عِزُّ الْمُؤْمِنِ اسْتِغْناؤُهُ عَنِ‏النَّاسِ وَ فىِ الْقَناعَةِ الْحُرِّيَةُ وَ العِزُّ» «3»
عزّت مؤمن در بى نيازيش از مردم است و آزادگى و عزّت نفس در قناعت نهفته است.
اميرمؤمنان عليه السلام نيز مى فرمايد:
«الْعَبْدُ حُرٌّ ما قَنَعَ، الْحُرُّ عَبْدٌ ما طَمَعَ» «4»
بنده، آزاد است اگر قانع باشد، و آزاد، بنده است اگرقانع نباشد.
قناعت كن اى نفس بر اندكى‏
كه سلطان و درويش بينى يكى‏
چرا پيش خسرو بخواهش روى‏
چو يك سو نهادى طمع، خسروى «5»
د- آسايش زندگى‏
انسان قانع، چون به اندك اكتفا مى‏كند هميشه داراى زندگى راحت وخوشى است، زيرانه دغدغه خاطر آينده او را متوجّه خود مى‏كند ونه بر گذشته غصّه مى‏خورد.
پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه وآله فرمود:
«مَنِ انْقَطَعَ رَجاؤُهُ مِمَّافاتَ اسْتَراحَ بَدَنُهُ، وَ مَنْ رَضِىَ بِما رَزَقَهُ اللَّهُ قَرَّتْ عَيْنُهُ» «1»
هركس اميدش از گذشته قطع شود، بدنش راحت مى‏شود وهركس به آنچه خدا به او روزى داده خشنود باشد، شادمان مى‏گردد.
حضرت على عليه السلام مى فرمايد:
«الْقَناعَةُ أَهْنَأُ عَيْشٍ» «2»
قناعت، گواراترين زندگانى است.
ه- راحتى حساب‏
حساب هر كسى در قيامت، بستگى به داده‏ها و گرفته‏هاى او در دنيا دارد.
هركسى در اينجا از نعمتهاى الهى بيشتر استفاده كرده، ثروت بيشتر داشته و خرج و درآمدش، عمرش، فرزندانش بيشتر بوده، در آخرت حسابش مشكلتر خواهد بود. بر اين اساس، انسانهاى قانع، حساب كم و راحتى خواهند داشت.
پيامبراكرم صلّى اللّه عليه وآله فرمود:
«اقْنَعْ بِما اوُتيِتَهُ يَخِفَّ عَلَيْكَ الْحِسابُ» «3»
به آنچه به تو رسيده است قانع‏باش، تا حسابت آسان شود.
امام صادق عليه السّلام فرمود:
«مَنْ رَضِىَ مِنَ اللَّهِ بِالْيَسيرِ مِنَ‏الْمَعاشِ رَضِىَ‏الّلهُ مِنْهُ بِالْيَسيرِ مِنَ الْعَمَلِ» «4»
كسى كه به روزى اندك خدا خشنود باشد، خداوند به عمل اندك از او راضى خواهد شد.