أسرارالصلاة ص : 413
لم يلد و لم يولد. و لم يكن له كفوا احد.
لم يلد 112: 3يعنى نه چيزى كه داراى حجم باشد مثل فرزند و ساير اشيائى كه از مخلوقات خارج مىشود از او خارج مىشود و نه شىء لطيفى مثل نفس، و نه حالاتى مثل چرت و خواب، و غم و اندوه و خنده و گريه و خوف و رجاء و رغبت و خستگى، و گرسنگى و سيرى در او راه دارد، و او بزرگتر از اين است كه چيزى از او خارج شود و شىء از او متولد گردد.
و لم يولد 112: 3و از چيزى متولد نشده و خارج نگرديده است، نه چنانكه اشياء هر يك از عناصر خود خارج مىشود چون خروج جماد از جماد، و حيوان از حيوان، و نبات از زمين، و آب از چشمه، و ميوه از درخت، و نه مثل خروج اشياء لطيفه از مراكز خود، هم چون بينائى از چشم، و شنوائى از گوش، و بويائى از بينى و ذائقه از زبان، و سخن از زبان، و معرفت و تميز از قلب، و آتش از سنگ، هيچيك از اينها نسبت به او روا نيست، بلكه اواللّه الصمد 1: 2است كه نه در چيزى، و نه از چيزى است او پديد آورنده اشياء و موجودات، و خالق آنها بقدرت خويش است، و آنچه را كه براى فناء آفريده به مشيت او متلاشى شود، و آنچه را كه براى بقاء آفريده به علمش باقى ماند، پس اين است معناىاللّه الصمد 1: 2،آنكه نمىزايد و نه زائيده شده، بلكه او است:
عالم الغيب و الشهادة الكبير المتعال 13: 9.
و لم يكن له كفوا احد 112: 4و براى او كفو و همتائى نيست.
أسرارالصلاة ص : 414
از امام صادق عليه السّلام روايت شده كه گروهى از فلسطين بر امام باقر وارد شدند، و مسائلى را از آن حضرت پرسيدند، امام به آنها جواب داد سپس از تفسير الصمد پرسيدند حضرت فرمود در الصمد، پنج حرف است، الف دليل بر انيت خداى متعال و اشاره به اين آيه شريفه است كه مىفرمايد:
شهد اللّه انه لا اله الا هو. 3: 18و باين حقيقت توجه مىدهد كه او را با حواس نميتوان درك نمود. و لام دليل بر الهيت او است و الف و لام در يكديگر ادغام ميشوند و در تلفظ ظاهر نمىشوند ولى در كتابت نوشته مىشوند، كه اين دليل بر اين است كه الوهيت ذات حقتعالى به حواس قابل درك نيست و به وصف در نمىآيد و گوشى آن را نمىشنود، زيرا تفسير اللّه، يعنى آن كه خلق از درك ماهيت و كيفيت او به حس، و يا وهم حيران و عاجزند، و چگونه مىشود كه او به حواس و وهم در آيد در حاليكه او پديد آورنده اوهام و خالق حواس است.
و اما اينكه، الف و لام در كتابت ظاهر مىشود دليل بر اينست كه خداوند ربوبيتش را در ابداع و پديد آوردن خلق، و تركيب ارواح لطيفه آنها در اجساد، ظاهر گردانيده است، پس همانگونه كه بنده اگر بخود بنگرد روح خود را نميبيند، لام در الصمد هم ديده نمىشود ولى چون به نوشته الصمد بنگرد آنچه كه بر او پوشيده بود ظاهر مىگردد، همين گونه اگر بنده در ماهيت و كيفيت خداوند بتفكر بپردازد حيران مىشود و راه بجائى نميبرد، و چيزى بتصورش نمىآيد چرا كه او خالق صورتها است، ولى اگر بآفريدهها بنگرد برايش معلوم ميگردد
أسرارالصلاة ص : 415
كه او خالق آنها، و تركيب كننده ارواح با اجساد است.
و اما «صاد» دليل بر اينست كه قول او صدق، و كلام او صدق ميباشد، و او بندگان را بصدق به پيروى از صدق دعوت نموده و آنان را بصدق وعده بسراى صدق داده است.
و اما «ميم» دليل بر دوام ملك او است، و حكايت از اين ميكند كه او دائم و سرمد، و از بودن و زوال برتر بلكه او مكون و پديد آورنده همه كائنات و پديدهها است.
سپس فرمود: اگر براى اين دانشى كه خدا بمن ارزانى داشته حاملى مىيافتم هر آينه توحيد و اسلام و ايمان و دين و شرايع را از همين كلمه الصمد، بيرون مىكشيدم و نشر مىنمودم، و چگونه چنين كسى براى من خواهد بود در حاليكه جدم امير المؤمنين عليه السّلام براى علم خود حاملى نيافت، بگونهاى كه از حسرت آه از دل بر مىكشيد، و بر منبر مىگفت:
سلونى قبل ان تفقدونى. از من سؤال كنيد قبل از اينكه مرا در ميان خود نيابيد، همانا بين اين قفسه سينهام علمى بسيار نهفته است، آه، آه، آگاه باشيد كه كسيكه توان درك و فرا گيرى آن را در او بيابم نميبينم، و من حجت بالغه الهى بر شما هستم.
مىگويم اين خلاصهاى بود از آنچه كه در تفسير اين سوره از اخبار اهل بيت عصمت بيان داشتم، و شايد آنچه كه ذكر نشد بيش از آنچه كه بيان گرديد باشد، و براى آن كس كه اهل تعقل است و با نورى از خدا بتفكر مىپردازد همين مقدار كافى است.
بنابر اين لفظ «هو» اشاره بمرتبه غيب الغيوب است، و لفظ اللّه
أسرارالصلاة ص : 416
بمرتبه ظهور اسماء اجمالا، و لفظ احد به تفرد و يگانگى حقيقى از مرتبه اسماء، و لفظ صمد بكيفيت تفرد و اصالت او، و باينكه مبدئيت ذات اقدس حق نسبت به اشياء مثل مبدئيت بعضى از اشياء ببعضى ديگر نيست اشاره دارد و بيانگر اين حقيقت است كه وجود حقيقى مختص باو است و همه اشياء قائم به قيوميت و قدرت او هستند، و احاطه او نسبت به اشياء هم چون احاطه بعضى از آنها به بعض ديگر، حتى مثل احاطه عقل بمعقولات نيست چرا كه احاطه هر يك از اينها بر ديگرى شبيه احاطه يك شىء مجوف و تو خالى بآنچه كه در جوف او قرار گرفته است ميباشد، مگر ذات اقدس حق كه محيط صمد است، آنكه نميزايد و نه زائيده شده و نه براى او كفو و همتائى است.
و اخبار در فضيلت اين سوره و فضيلت قرائت آن بسيار است، و در روايات آمده است كه هر كس اين سوره را سه مرتبه قرائت كند چنين است كه تمام قرآن را تلاوت نموده است، و در روايت ديگرى است كه هر كس كه جمعهاى بر او بگذرد و قل هو اللّه را قرائت نكند و بر اين حال بميرد بر دين أبو لهب مرده است.
و باز روايت شده كه هر كس بمرضى گرفتار شود و يا در مهلكهاى بيفتد، و در آن مرض، و يا مهلكه قل هو اللّه را قرائت نكند و در آن مرض، و يا آن مهلكه بميرد از اهل آتش خواهد بود. و در روايت ديگرى آمده است كه مردى خدمت رسولخدا صلّى اللّه عليه و آله رسيد و از فقر و تنگدستى شكايت كرد حضرت باو فرمود هر گاه داخل خانهات مىشوى، چه كسى باشد و چه نباشد سلام كن، و قل هو اللّه را يك مرتبه قرائت نما، مرد همين كار را كرد، خداوند آنقدر باو عنايت نمود كه بر همسايگانش هم انفاق
أسرارالصلاة ص : 417
مىنمود. و باز رسيده كه هر كس ايمان بخدا و روز قيامت دارد ميبايست كه از خواندن قل هو اللّه پس از هر نماز واجب غفلت نكند، چرا كه هر كس آن را قرائت كند خير دنيا و آخرت بر او جمع خواهد گشت و خداوند والدين او را و هر كس را كه از نسل آنها است بيامرزد.
مىگويم خلاصه اخبار و رواياتى كه در معانى الفاظ اين سوره رسيده است چنين مىشود كه «هو» اشاره به ذاتى است كه غايب از حواس و اوهام است، و اللّه يعنى آن معبودى كه خلق جملگى از درك ماهيت او حيرانند، و «احد» يعنى آن فرد و يگانه حقيقى و واقعى هم معنا و هم خارجا، و آنكه نه در وهم و نه در عقل و نه در وجود قسمت مىپذيرد، «الصمد» يعنى آن آقا و مولائى كه خلق بتمامه آهنگ او كنند، و آنكه جوفى براى او نيست و آنكه از چيزى خارج نگشته و از او نيز چيزى خارج نشود، ايجاد كننده اشياء و خالق آنها است.
|