أسرارالصلاة ص : 241
فصل «در بيان رجاء و اميدوارى و حقيقت آن»
حقيقت رجاء، از شادمان شدن دل بخاطر انتظار محبوبى است.
و براى آن دو اطلاق است:
اطلاق اول: معناى عام اين كلمه است، كه بر مجرد شاد گشتن دل بخاطر انتظار رسيدن محبوبى اطلاق ميشود حال خواه اين انتظار غرور باشد، خواه حماقت، و خواه تمنا و آرزو، خواه رجاء واقعى.
اطلاق دوم آن: استعمال اين كلمه در مقابل غرور و حماقت و آرزو است، و در اين صورت معنايش عبارت از شاد گشتن دل بخاطر انتظار محبوبى است كه احتمال رسيدن آن بسيار است، و اين مطلب در صورتى است كه اكثر اسباب وجود آن محبوب فراهم آمده و اندكى باقى مانده باشد و امكان دستيابى بآن خيلى نزديك بنظر آيد گر چه در بعضى از موارد اين امكان ممكن است بعيد بنظر رسد، و اما اگر احتمال وجودش در نهايت بعد و دورى باشد بگونه‏اى كه عقلاء انتظار دستيابى بآن را بيهوده بدانند اسم غرور و حماقت بر او از رجاء و اميدوارى صادق‏تر است، و اما اگر احتمال وجود آن نامعلوم باشد و انسان علم بوجود اسباب پيدايش آن و يا عدم آن يا قرب و بعد امكان دستيابى بآن
أسرارالصلاة ص : 242
را نداشته باشد، و در عين حال انتظار رسيدن آن را داشته باشد آن را تمنا ميگويند و ميزان معرفت درجه احتمال باين است كه اين احتمال در طلب آنچه كه اميد حصول آن ميرود مؤثر باشد و عقلا چنين احتمالى را تصديق كنند زيرا هر چه را كه انسان اراده كند و در طلب آن باشد براى آن اسباب زياد و مختلفى است كه گاهى بعضى از اين اسباب در اختيار خود انسان، و گاهى چنين نيست، و مطلوب‏هاى شرعى از قسم اول است، بنابر اين ميگوئيم موجودى كه هنوز وجود نيافته يا اينست كه اغلب اسباب آن كه خارج از قدرت مكلف است موجود و حصول بقيه آن‏هم نزديك است يا خير، و باز در هر يك از اين دو صورت يا مكلف علم باين حقيقت دارد يا ندارد، و در هر يك از اين چهار صورت يا مكلف شروع بفراهم آوردن مقدمات پيدايش آن مطلوب را نموده، يا نه كه جمعا هشت صورت پيدا ميكند.
صورت اول: موردى است كه اغلب اسباب حصول آن مطلوب، موجود بوده و بقيه هم نزديك فراهم آمدن باشد و مكلف هم با علم باين مطلب شروع بفراهم آوردن مقدمات آن بنمايد، اين چنين كسى براستى راجى و اميدوار و در رجاء خود صادق است.
صورت دوم: موردى است كه در همه امور مثل مورد اول باشد ولى مكلف علم بآن نداشته باشد مع ذلك شروع بتحصيل مقدمات آن بنمايد كه اين را تمنا ميگويند.
صورت سوم: موردى است مثل مورد اول و مكلف هم علم بآن دارد ولى در پى تحصيل مقدمات آن بر نمى‏آيد اين چنين كسى را ضايع كننده و اهمال كار بايد ناميد و اگر اميدى هم داشته باشد اميدى كاذب
أسرارالصلاة ص : 243
است چرا كه هر كس اميد بچيزى داشته باشد در طلب او بر مى‏آيد.
صورت چهارم: موردى است كه اغلب اسباب پيدايش آن مطلوب موجود نباشد و دستيابى ببقيه اسباب هم خيلى دور بنمايد و او با علم باين مطلب باز در پى تحصيل مقدمات آن بر آيد چنين كسى احمق است.
صورت پنجم: اينكه شرايط همان شرايط مورد چهارم باشد ولى او نداند و در پى تحصيل مقدمات آن بر آيد كه اين نيز مثل صورت دوم تمنا و آرزو است.
صورت ششم: اينكه شرايط همان شرايط مورد چهارم باشد و او هم بداند و در پى تحصيل مقدمات آن هم بر نيايد و اميد به دستيابى آن را داشته باشد و اين غرور است.
و كسى كه از كيفيت اسباب حصول و دستيابى بچيزى بى‏خبر است و در پى تحصيل مقدمات آن بر نميآيد حال خواه بقيه اسباب حصول آن چيز دستيابى بآن نزديك باشد يا دور چنين كسى اگر ادعاى رجاء و اميدوارى كند رجاء اميدواريش دروغين و او در اين ادعا مغرور و فريب خورده است، و سر اينكه در صورت عدم اشتغال مكلف بتحصيل مقدماتى كه بدست او است رجاء و اميدواريش را غرور و حماقت ناميده‏اند اين است كه رجاء صادق عبارت از عملى است كه سبب پيدايش صفتى شود كه آن صفت در انجام كار و عمل اثر بگذارد پس هر گاه آن علم آن صفت را از خود بر جاى نگذاشت رجاء بر آن اطلاق نميشود، و اگر آن صفت پديد آمد ولى عملى كه موافق با آن صفت باشد بهمراه نداشت وجودش مثل عدم آن خواهد بود. و لذا گفته ميشود
أسرارالصلاة ص : 244
كه اين رجاء رجائى كاذب و اميدوارى دروغين است.
بيان مطلب اينكه رجاء و اميدوارى چيزى جز انتظار محبوبى كه براى او است، نيست، پس هر گاه كه محبت پيدا شد اين محبت، طلب هم بدنبال خواهد داشت، زيرا انسان طالب خير و سعادت است، و چون طلب يافت شد بناچار ميبايست كه اراده و عزم هم پيدا شود و عضلات را بحركت در آورد و اعضاء و جوارح را بسمت آن مطلوب و تحصيل آن بكار گيرد، و لذا در روايت آمده كه هر كس اميدوار بچيزى باشد در طلب آن بكوشد و هر كس از چيزى بترسد از آن گريزان است.
علماء علم اخلاق براى بيان رجاء و كلمات مترادف با او مثالى زده‏اند، انسان اگر گندم خوبى را در زمينى كه از هر نظر صلاحيت كشت را دار است بپاشد و اين كشتزار در منطقه‏اى باشد كه بارندگى در آن منطقه بسيار است و پس از كشت تمام امورى را كه زراعت نياز دارد فراهم نمايد و بعد بنشيند و منتظر اين باشد كه خداوند تفضلى بفرمايد و از اين زراعت، محصول خوبى نصيب او گردد اين را رجاء گويند، و چنين كسى در اين اميدوارى صادق است. ولى اگر جو كاشت و اميد برداشت گندم را داشت، و يا اينكه گندم را در زمين سنگلاخى كه براى كشت و زرع صلاحيت ندارد، و يا آب بآن نميرسد پاشيد و منتظر برداشت محصول خوبى بود بر چنين كسى جز احمق و مغرور نام ديگرى نمى‏توان نهاد.
و مثل چنين كسى در بحث ما مثل آن شخصى است كه تخم ريا در دل بيفكند و متوقع باشد كه از اين دل نور عمل خالص درو كند، يا اينكه قرآن تلاوت كند، و يا ذكر بگويد و دعا بخواند و بمناجات با
أسرارالصلاة ص : 245
پروردگار بپردازد در حاليكه دلش مستغرق در دنيا و مشغول بآن و هم و غم آن است، يا اينكه زبانش قرآن بخواند و دلش جاى ديگر باشد و بعد انتظار قبول چنين عباداتى را هم داشته باشد و اميدوار باين باشد كه ابواب اسرار قرآن بر او گشوده شود و لذت ذكر و مناجات را دريابد.
يا اينكه بذر خود را در زمين مناسبى بپاشد ولى به آبيارى و ديگر امور مربوط بآن نپردازد و اميد برداشت محصول خوبى هم داشته باشد چنين كسى در رجائش كاذب و در انتظارش مغرور است چون انتظار چيزى كه عادتا محال است چيزى جز غرور نيست و هر گاه بذر را در زمينى كه از هر جهت صلاحيت كشت را دارد بپاشد ولى به آبياريش توجهى نكند و باميد باران بنشيند و زمين در منطقه‏اى باشد كه عادتا باران زياد نميبارد و او بانتظار اين باشد كه آن سال بر خلاف سال‏هاى ديگر باران زيادترى ببارد و آن كشتزار از باران سيراب گردد اين را تمنا و آرزو ميگويند.
و مثل اين شخص مثل افرادى مثل ما است كه هم دل بدنيا دارند و هم گاهى براى تهجد و شب زنده دارى بپا ميخيزند و گريه و زارى ميكنند و از خدا ميخواهند كه لذت مناجات را بآنها بچشاند، و قرآن را تلاوت ميكنند و در آيات آن تدبرى مى‏نمايند ولى با قلبى كه بمحبت دنيا آلوده است و با چنين قلبى انتظار اين را دارند كه اسرار قرآن را درك كنند، اين يك آرزو است، ولى امكان هم دارد كه در اين بين نسيمى از نفحات پروردگار بر آنها وزيدن گيرد و آنها را بآرزويشان برساند.
غزالى ميگويد: نزد ارباب قلوب و مردمان صاحبدل معلوم است
أسرارالصلاة ص : 246
كه دنيا مزرعه آخرت، و قلب بمنزله زمين و ايمان بمنزله بذر و طاعات بمنزله آماده ساختن زمين و كندن جويها و رساندن آب بمزرعه است و قلبى كه بدنيا آلوده گشته و مستغرق در آن شده چون زمين سنگلاخى است كه بذر در آن نميرويد، و روز قيامت روز درو كردن است و در آن روز هر كس جز آنچه كشته ندرود، و در اين مزرعه، جز از بذر ايمان، از چيز ديگرى زرع و كشتى حاصل نمى‏شود، و خيلى كم اتفاق مى‏افتد كه با خباثت قلب و بدى اخلاق، ايمان براى صاحبش سودى بخشد هم چنانكه زراعت در زمين سنگلاخ بدون نتيجه است و چيزى از آن نميرويد.
ميگويم اين تشبيه صريح كلام خداى متعال است كه ميفرمايد:
مَنْ كانَ يُريْدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِى حَرْثِهِ وَ مَنْ كانَ يَريدُ حَرْثَ الدُّنْيا نُؤْتِهِ مِنْها. 42: 20هر كس كه كشت آخرت خواهد ما كشت او را زياد گردانيم و كسيكه كشت اين دنيا را بخواهد (و در پى پاداش در اين جهان باشد) ما باو خواهيم داد.
و سخن رسولخدا صلّى اللّه عليه و آله كه فرمود:الدنيا مزرعة الآخرة.
و اما دليل نقلى براى نفى حقيقت رجاء براى كسيكه در راه خدا بمجاهده نپردازد اين آيه شريفه است كه مى‏فرمايد:
وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ جاهَدُوا في‏ سَبيلِ اللّهِ اولئِكُ يَرْجُوُنَ رَحْمَةِ اللّهِ. 2: 218آنانكه ايمان آوردند و هجرت نمودند و در راه خدا به جهاد پرداختند اينان هستند كه برحمت خدا اميدوارند.
أسرارالصلاة ص : 247
چون در اين آيه شريفه رجاء و اميدوارى بچنين افرادى منحصر گشته است، و آيات سوره الشمس دال بر اين حقيقت است كه بدون داشتن قلبى پاك و نفسى تزكيه شده، بهره‏اى براى كسى نخواهد بود.
و رسولخدا صلّى اللّه عليه و آله بر آنچه كه شيعه و سنى از آن حضرت روايت نموده‏اند فرمود: احمق كسى است كه از هواى نفسش پيروى كند و از خدا بهشت آرزو نمايد: و به امام صادق عليه السّلام گفته شد كه جماعتى از دوستان و مواليان شما مرتكب گناه ميشوند و ميگويند ما اميدواريم، حضرت فرمود آنها از مواليان ما نيستند بلكه قومى هستند كه آرزوها بر آنها غالب گشته و الا اگر كسى بچيزى اميد داشته باشد براى دستيابى بآن كوشش ميكند و اگر از چيزى بترسد از آن مى‏گريزد. و باز آن حضرت فرمود: مؤمن، واقعى نيست مگر اينكه بيمناك و اميدوار باشد، و بيمناك و اميدوار نيست مگر اينكه بمقتضاى اين خوف و رجاء عمل كند.
و كاش مى‏دانستم چه باعث شده كه ما در حماقت كسيكه جو كاشته و اميد برداشت گندم دارد شك نميكنيم ولى خود انتظار داريم كه از بذر نفاق محصول ايمان و اخلاص بر گيريم و حال آنكه خداى متعال مى‏فرمايد:
لَيْسَ لِلانْسانِ الا ما سَعى‏ وَ انَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرى‏. 53: 39 - 40ترجمه: براى آدمى جز آنچه ثمره كوشش او باشد چيز ديگرى نيست، و زود است كه ثمره كار و كوشش خود را مشاهده كند.
و اگر بگوئى كه اخبار و روايات صراحتا مى‏گويد كه هر كس حسن ظن بخدا داشته باشد و از او خيرى اميدوار باشد خدا حيا ميكند
أسرارالصلاة ص : 248
كه او را از آن خير محروم گرداند، و در روايتى ديگر آمده است كه خداى تبارك و تعالى نزد حسن ظن بنده مؤمن ميباشد، و هر كس كه معصيتى نموده و حسن ظن بخدا داشته باشد بر خدا است كه او را بيامرزد و با بزرگوارى خود گناهانش را بچند برابر آن از حسنات مبدل گرداند و مقتضاى اين اخبار اينست كه خداى متعال با او همين معامله‏اى كند كه او انتظار دارد و با مغفرت و عفو و كرم خويش با او رفتار نمايد.
مى‏گويم بلى چنين است، ولى منافاتى بين اين روايات و آن آيه شريفه كه مى‏فرمايد:ليس للانسان الا ما سعى. 53: 39نيست، زيرا حسن ظن بخدا باين درجه خود امرى بس بزرگ و مقامى بس والا است، و دستيابى بآن جز با سعى و كوشش فراوان و رياضت بسيار براى كسى حاصل نمى‏شود، و اين مقام، مقام كسى است كه در عالم وجود هيچ نفع و ضررى را جز از ناحيه حضرت حق نبيند و وثوق و اعتمادش به عنايت پروردگار بيش از اعتمادش به تأثير اسباب باشد، و اين مقامى نيست كه بسادگى بتوان بدان دست يافت، بلى ادعا بسيار است ولى حقيقت اين مقام، جز براى نخبگانى از اولياء اللّه نيست، و اگر كسى چنين ادعائى كرد ميبايست كه در اين دنيا از هيچ چيز و هيچكس نترسد و اتكاء و اعتمادش بخدا در امور دنيوى از خيرات و سعادات بيشتر از تكيه‏اش بر اسباب دنيوى باشد، و براى چنين كسى وجود اسباب و عدم آن يكسان است، و مدح و ذم برايش فرقى نخواهد داشت.
پس تو كه با اين همه تأكيد كه ذات اقدس حق نموده هنوز ضمانت پروردگار را براى رزق خود قبول ندارى و از راه حرام ارتزاق ميكنى و باز مى‏گوئى خدا كريم است - البته منهم ميگويم خدا كريم است و
أسرارالصلاة ص : 249
كسى منكر كرم خدا نيست - ولى اين سخن تو كلمه حقى است كه بدان اراده باطل نموده‏اى، و تو كسى نيستى كه به كرم خدا معتقد باشى، بلكه تو، بصداقت خدايت هم اعتقاد ندارى و باينكه او قصد خيانت با تو را ندارد معتقد نيستى، و تو مغرور هستى كه دشمن فريب خورده و لئيمت ابليس تو را به پروردگار كريمت مغرور ساخته است. و اگر تو بصدق و كرم خدا ايمان داشتى و براى ضمانت و وعده و سوگند او احترامى قائل بودى و آنها را قبول داشتى، وقتى كه او در كتابش سوگند ياد نموده كه رزقت را بتو ميرساند ديگر بديگران ستم روا نمى‏داشتى و اموال آنها را بحرام تصاحب نميكردى و اگر خواستى صدق دعويت را در اين زمينه بدانى بحال و قلب و اعمال خود در وثوق و اعتماد بكرم خدا در نيازهاى دنيائيت بنگر اگر از قلب و عملت تصديق اين درجه از حسن ظن به پروردگارت را مشاهده كردى پس چشمت روشن باد، و اين مقام والا كه تو را بمنتهاى آمال و آرزوهايت در دنيا و آخرت خواهد رسانيد گوارايت باد و مبادا كه جز بآن آخرين مرتبه از درجات مقربين راضى شوى و مرتبه‏اى كمتر از آن را بپذيرى.