در آداب قرائت است‏
و بالجمله، مطلوب در قرائت قرآن كريم آن است كه در قلوب صورت آن نقش بندد، و اوامر و نواهى آن تأثير كند، و دعوات آن جايگزين شود. و اين مطلوب حاصل نشود مگر آنكه آداب قرائت ملحوظ شود. مقصود از آداب آن نيست كه پيش بعض قرّاء متداول شده است كه تمام همّ و همت منصرف به مخارج الفاظ و تأديه حروف شود، به طورى كه علاوه بر آنكه از معنى و تفكر در آن بكلى غافل شويم، منجر به آن شود كه تجويد آن نيز باطل گردد، بلكه كثيرا كلمات از صورت اصليه خود به صورت ديگر منقلب شود و ماده و صورت آن تغيير كند. و اين يكى از مكايد شيطان است كه انسان متعبد را تا آخر عمر به الفاظ قرآن سرگرم مى‏كند، و از سرّ نزول قرآن و از حقيقت اوامر و نواهى و دعوت به معارف حقه و اخلاق حسنه آن بكلى غافل مى‏كند. تازه بعد از پنجاه [سال‏] قرائت معلوم شود كه از شدت تغليظ و تشديد در آن، از صورت كلام بكلى خارج شده و يك صورت غريبى پيدا كرده بلكه مقصود آدابى است كه در شريعت مطهره منظور شده است، كه اعظم و عمده آنها تفكر و تدبر و اعتبار به آيات آن است، چنانچه سابقا اشاره شد.
__________________________________________________
[1]عن داود بن كثير قال:قلت لابى عبد اللّه (ع): أنتم الصّلاة في كتاب اللّه عزّ و جلّ و أنتم الزّكاة و أنتم الحجّ؟ فقال: يا داود نحن الصّلاة في كتاب اللّه عزّ و جلّ و نحن الزّكاة و نحن الصّيام و نحن الحجّ...

داود بن كثير مى‏گويد به امام صادق (ع) عرض كردم: شما نماز در كتاب خدا هستيد و شما زكات و شما حج مى‏باشيد؟ پس پاسخ دادند: اى داود ما نماز در كتاب خدا هستيم و ما زكات و روزه و ما حج هستيم. بحار الانوار، ج 24، ص 303، «كتاب الامامة»، «باب أنّهم الصلاة و الزكاة.»، حديث 14.
چهل‏حديث ص : 500
و در كافى شريف سند به حضرت صادق، عليه السلام، رساند،قال:إنّ هذا القرآن فيه منار الهدى و مصابيح الدّجى، فليجل جال بصره و يفتح للضّياء نظره، فإنّ التّفكّر حياة قلب البصير، كما يمشي المستنير في الظّلمات بالنّور.«»

فرمود:
«اين قرآن راهنماى هدايت و چراغ شب تاريك است، پس جولان دهد صاحبنظر چشم خود را در آن، و بگشايد نظر خود را براى استفاده از نور آن، زيرا كه تفكر در آن زندگانى دل بيننده است، چنانچه در ظلمات و تاريكيها به نور استعانت كنند، در ظلمات جهل و تاريكيهاى ضلالت به نور هدايت قرآن بايد هدايت جست».
ومن المجالس بإسناده عن أمير المؤمنين، عليه السّلام، في كلام طويل في وصف المتّقين:و إذا مرّوا بآية فيها تخويف، أصغوا إليها مسامع قلوبهم و أبصارهم، فاقشعرّت منها جلودهم، و وجلت قلوبهم، فظنّوا أنّ صهيل جهنّم و زفيرها و شهيقها في أصول آذانهم. و إذا مرّوا بآية فيها تشويق، ركنوا إليها طمعا، و تطلّعت أنفسهم إليها شوقا، و ظنّوا أنّها نصب أعينهم.«»

«اهل تقوى وقتى به آياتى رسند كه در آن اخافه است، چشمها و گوشهاى دل را به آن باز كنند، و لرزه بر اندام آنها افتد، و دل آنها از ترس بتپد به طورى كه گمان كنند كه صداى هولناك جهنم و نفسهاى زفير و شهيق آن پيش گوش آنهاست. و وقتى به آيه رحمت رسند، اعتماد به آن كنند، و چشم طمع به آن باز كنند، و دل آنها از شوق پرواز كند چنانچه گمان كنند آن وعده‏ها حاضر است».
و معلوم است كسى كه تفكر و تدبر در معانى قرآن كرد، در قلب آن اثر كند و كم‏كم به مقام متقين رسد. و اگر توفيق الهى شامل حالش شود، از آن مقام نيز بگذرد و هر يك از اعضا و جوارح و قواى آن آيه‏اى از آيات الهيه شود. و شايد جذوات و جذبات خطابات الهيه او را از خود بيخود كند و حقيقت اقرأ و اصعد را در همين عالم دريابد تا آنكه كلام را بى‏واسطه از متكلمش بشنود، و آنچه در وهم تو و من نايد آن شود.