فصل‏
پوشيده نيست كه كلام حضرت ابى ذرّ، رضى اللّه عنه، در اين مقام كلام جامع و دستور محكمى است كه انسان بايد مواظبت بر آن نمايد. پس از آنكه حضرت ابى ذرّ فرمود اعمالتان را به كتاب خدا عرضه داريد، و خداوند مى‏فرمايد:
«مردم دو طايفه‏اند: ابرار، و آنها در نعيم‏اند، و فجّار، و آنها در جحيم‏اند.» آن مرد تشبث به ذيل رحمت كرد كه اگر اين طور است، رحمت حق تعالى پس كجاست؟ جواب داد رحمت حق نيز جزاف نيست، و آن قريب به نيكوكاران است.
بدان كه شيطان ملعون و نفس خبيث امّاره بالسوء انسان را از طرق بسيارى مغرور مى‏كنند و به هلاكت ابدى هميشگى مى‏كشانند. و آخر تيرى كه در كمان دارند مغرور كردن انسان است در اوايل امر به رحمت حق. و انسان را به واسطه اين غرور از عمل باز مى‏دارند. و اين اتكال به رحمت از مكايد شيطان و غرور آن است.
و شاهد و دليل آن اين است كه ما در امور دنيايى به هيچ وجه اتكال به رحمت حق تعالى نداريم و يكسره اسباب طبيعى و ظاهرى را مستقل و كاركن مى‏دانيم، به طورى كه گويى در عالم مؤثرى جز اسباب ظاهرى نيست. و در امور اخروى غالبا اتكال به رحمت حق در گمان خود مى‏كنيم و از دستورات خدا و رسول، صلّى اللّه عليه و آله، غفلت مى‏نماييم، گويى خداوند ما را قدرت عمل نداده و راه صحت و سقم نياموخته. بالجمله، در امور دنياى تفويضى مسلك، و در امور
__________________________________________________
[1] «اين اعمال شماست كه به سوى شما برگردانده مى‏شود.» علم اليقين، ج 2، ص 844. «المقصد الرابع في أحوال البرزخ».
چهل‏حديث ص : 364
آخرتى جبرى مسلك مى‏شويم، غافل از اينكه اين هر دو باطل و غلط و خلاف دستورات انبيا، صلّى اللّه عليهم، و طريقه مستمره ائمه هدى و اولياى مقربين است. با آنكه آنها همه رحمت حق را معتقد بودند و ايمان آنها از همه بيشتر بود، با اين وصف آنى غفلت از انجام وظايف نمى‏كردند و دقيقه‏اى از سعى و كوشش باز نمى‏ماندند. بردار صحيفه اعمال آنها را مطالعه كن. ادعيه و مناجاتهاى سيد الساجدين و زين العابدين، عليه السلام، را ملاحظه كن و دقت نما ببين در مقام عبوديت چه معامله مى‏كند و چه طور به وظيفه بندگى قيام مى‏كند، با اين وصف، وقتى صحيفه اعمال حضرت مولاى متقيان، امير مؤمنان، عليه السلام، را مى‏بيند، تأسف مى‏خورد و اظهار عجز مى‏كند«» پس ما يا بايد آنها را، نعوذ باللّه، تكذيب كنيم و بگوييم اطمينان و ايمان به رحمت حق نداشتند مثل ما يا بايد خود را تكذيب كنيم و بفهميم كه اين‏ها كه ما مى‏گوييم از مكايد شيطان و غرور نفس است كه مى‏خواهند ما را از راه مستقيم منحرف كنند. پناه مى‏بريم به خداى تعالى از شرّ آنها.
پس اى عزيز، همان طور كه حضرت ابى ذر دستور به آن مرد داده، علوم بسيار است ولى علم نافع براى امثال ماها آن است كه با خود اين قدر بدى نكنيم. بفهميم كه دستورات انبيا و اوليا، عليهم السلام، كشف حقايقى است كه ماها از آنها محجوب هستيم. آنها مى‏دانند كه اين اخلاق ذميمه و اعمال سيّئه چه صورتهايى دارد و چه ثمراتى از آنها حاصل مى‏شود، و اين اعمال حسنه و اخلاق كريمه چه صورتهاى خوب ملكوتى دارد. همه را فرمودند و دوا و درمان و درد و مرض را بيان كردند. تو اگر عاطفه با خود دارى، بايد از آن دستورات نگذرى و درد خود را دوا نمايى و مرض خود را معالجه كنى، خدا مى‏داند كه اگر با اين حال كه هستيم به آن عالم منتقل شويم، به چه مصيبتها و دردها و مرضها گرفتار مى‏شويم. و الحمد للّه أوّلا و آخرا.