از جمله جهل مركب است:
جهل مركّب تهى بودن نفس از علم و در عين حال ادّعاى داشتن علم است،
علم‏اخلاق‏اسلامى ج : 2 ص : 173
و چون مدّعى عالم بودن در حقيقت نمى‏داند و نمى‏داند كه نمى‏داند از اين رو حالت او جهل مركّب ناميده شده است [1]. اين صفت بدترين و سخت‏ترين رذائل است و برطرف كردن آن در نهايت دشوارى است، چنانكه در بعضى از طلاب ظاهر و آشكار است. و طبيبان نفس به عجز و ناتوانى خود از معالجه آن اعتراف كرده‏اند چنانكه پزشكان به عجز و ناتوانى از معالجه بعضى از امراض مزمن معترفند. و از اين رو عيسى - عليه السّلام - گفت: «من از معالجه كور مادرزاد و برص زده ناتوان نيستم ولى از معالجه احمق ناتوانم» [2]. سرّ اين مطلب اين است كه كسى كه جهل مركّب دارد در حالى كه نفس او دچار اين اعتقاد فاسد است به نقص خود آگاه نيست، بنابراين جنبشى براى طلب علم نمى‏كند و در نتيجه هميشه در ضلالت و جهالت باقى مى‏ماند.
راه معالجه: اگر منشأ آن اعوجاج سليقه و كج‏انديشى است سودمندترين علاج تشويق و برانگيختن او به فراگيرى علوم رياضى از هندسه و حساب است كه موجب مستقيم شدن ذهن مى‏شود زيرا علوم رياضى با امور يقينى سر و كار دارد و او را بر كژى و نادرستى اعتقادش متنبّه مى‏سازد، و در نتيجه جهلش بسيط مى‏شود و در طلب علم برمى‏آيد. و اگر منشأ جهل خطاى در استدلال است، بايد استدلال‏هاى خود را با براهين اهل تحقيق و صاحبان قريحه مستقيم بسنجد و ادلّه مورد نظر را با احتياط تمام و دقّت كامل بر قواعد منطق عرضه كند تا خطايش آشكار شود. و اگر علّت جهل وجود مانعى از قبيل تعصّب يا تقليد و مانند اين‏هاست بايد بكوشد تا آنها را برطرف سازد.