تتميم علم الهى و علم اخلاق و فقه شريفترين علومند
هر چند همه علوم براى نفس انسان كمال و سعادت است، لكن فنون علم از لحاظ شرافت و جمال و وجوب تحصيل و عدم وجوب آن متفاوت است. بعضى
علم‏اخلاق‏اسلامى ج : 2 ص : 166
از آنها مانند پزشكى و هندسه و عروض و موسيقى و امثال اين‏ها بهره آنها بيشتر مربوط به دنياست و به وسيله آنها بهجت و سعادت اخروى حاصل نمى‏شود، و از اين رو از علوم دنيوى به شمارند نه از علوم اخروى، و به همين دليل تحصيل آنها واجب نيست، و تحصيل بعضى از آنها واجب كفائى است.
و امّا تحصيل علمى كه مربوط به آخرت است واجب است، و شريفترين و بهترين علوم علم الهى است كه به آن علم اصول دين شناخته مى‏شود، و علم اخلاق كه به آن منجيات و مهلكات نفس دانسته مى‏شود، و علم فقه كه به آن كيفيّت عبادات و معاملات فهميده مى‏شود. و تحصيل علومى كه مقدمه اين سه علم است مانند عربى و منطق و غير اين‏ها از باب مقدمه تحصيل آن علوم سه‏گانه لازم است.
و اين علوم سه‏گانه هر چند فرا گرفتن آنها اجمالا واجب است لكن در كيفيّت فراگيرى مختلفند: فراگرفتن علم اخلاق بدان گونه كه در شرع بيان شده و علماى اخلاق توضيح داده‏اند بر هر فردى واجب عينى است. و فرا گرفتن قسمتى از فقه يا از راه اجتهاد و دليل يا از طريق تقليد از مجتهد زنده واجب عينى است و تارك آن معذور نيست، و از اين رو تفقّه در دين [1] مورد تأكيد قرار گرفته است.
امام صادق عليه السّلام فرمود:«عليكم بالتّفقّه في دين اللّه و لا تكونوا اعرابا، فإنّه من لم يتفقّه في دين اللّه لم ينظر اللّه إليه يوم القيامة و لم يزكّ له عملا».
«بر شما باد دانا شدن در دين خدا و چون أعراب باديه مباشيد، كه هر كس در دين خدا دانا نشود خداوند در قيامت به وى نظر نكند و عملى از او را پاك و صافى نخواهد ساخت». و فرمود:
«ليت السّياط على رءوس أصحابى حتّى يتفقّهوا في الحلال و الحرام»
«كاش بر سر ياران من تازيانه بود تا علم حلال و حرام را فراگيرند».
__________________________________________________
[1] مراد از تفقه در دين، دانا شدن در دين و فهم و فراگيرى اصول عقايد و فروع عملى و اخلاق است نه صرفا علم به احكام فرعى چنانكه امروز «فقه» غالبا به اين معنى به كار مى‏رود. م.
علم‏اخلاق‏اسلامى ج : 2 ص : 167
و فرمود:
«إنّ آية الكذّاب أن يخبرك خبر السّماء و الأرض و المشرق و المغرب، فإذا سألته عن حرام اللّه و حلاله لم يكن عنده شي‏ء».
«نشانه دروغگو اين است كه از آسمان و زمين و شرق و غرب عالم خبر دهد ولى وقتى از حلال و حرام الهى بپرسى چيزى نداند».
و اما فرا گرفتن اصول عقايد از شرع و عقل براى همه واجب عينى است، و عقل و شرع چنان متلازمند كه مقتضاى يكى از مقتضاى ديگرى جدا نيست، زيرا عقل حجّت خداست كه فرمان بردن از آن واجب است و حاكم عادلى است كه احكامش مطابق با واقع است و رد كردنى نيست، و اگر عقل نبود شرع شناخته نمى‏شد، و از اين رو در خبر وارد شده است:
«إنّه ما أدّى العبد فرائض اللّه حتّى عقل عنه. و لا بلغ جميع العابدين في فضل عبادتهم ما بلغ العاقل» [1].
«تا بنده‏اى واجبات الهى را به عقل خود در نيابد آنها را انجام نداده است. و همه عابدان در فضيلت عبادتشان به آنچه عاقل مى‏رسد نمى‏رسند». پس آن دو كمك و همراه يكديگرند، و آنچه را كه يكى حكم كند ديگرى نيز حكم كند و چگونه مقتضاى شرع با مقتضاى چيزى كه حجّت قاطع است و احكامش مطابق با واقع است مخالف باشد؟ پس عقل، شرع باطن و نور درونى است و شرع عقل ظاهر و نور بيرونى است. و اختلافى كه گاهى و در مواردى بين آن دو ديده مى‏شود يا از قصور و نارسائى عقل است يا از عدم ثبوت آنچه به شرع نسبت داده مى‏شود. زيرا هر عقلى تامّ و كامل نيست و هر چه به شرع نسبت داده مى‏شود ثابت و معلوم نيست كه از آن باشد. پس ملاك و معيار، عقل صحيح است و آنچه به طور قطعى ثابت شده كه از شريعت است. و صحيح‏ترين و قويترين و استوارترين و صافى‏ترين عقلها عقل صاحب وحى (پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) است و از اين رو با نور
__________________________________________________
[1] اين حديث در «اصول كافى» (كتاب عقل و جهل) از پيغمبر - صلّى اللّه عليه و آله - روايت شده و از روى آن تصحيح شده است: در نسخه‏هاى «جامع السعادات» به طور مختلف نوشته شده است. مصحح.
علم‏اخلاق‏اسلامى ج : 2 ص : 168
عقل خود آنچه را كه عقلها به درك آنها راه ندارد در مى‏يابد، مانند تفاصيل و جزئيّات احوال عالم آخرت. پس لازم است كه در چنين مواردى از راه ايمان از او (پيامبر) فرا گيريم هر چند مأخذ عقلى آن را نشناسيم.