علم‏اخلاق‏اسلامى ج : 2 ص : 141
فصل 1 راه حفظ اعتدال فضائل‏
در پزشكى بيان شده است كه بهداشت و حفظ تندرستى به اين است كه به مزاج آنچه سازگار و مناسب آن است وارد شود. حفظ اعتدال فضائل نيز به همين نحو است، و وارد كردن امور مناسب و مشابه براى حفظ اعتدال فضائل اخلاقى به چند چيز بستگى دارد:
از جمله، انتخاب و اختيار همنشينى و مصاحبت با نيكان و معاشرت با كسانى كه داراى فضائل اخلاقى‏اند، و فراگرفتن نحوه رفتار آنان با خالق و مخلوق، و همچنين اجتناب از همنشينى با اشرار و بدكاران و صاحبان اخلاق زشت و ناپسند، و نشنيدن داستانها و حكايتهاى مربوط به آنان و كارها و مزخرفاتى كه از آنها صادر مى‏شود. زيرا مصاحبت و معاشرت با هر كسى قويترين انگيزه براى خو گرفتن به صفات و اخلاق اوست. طبع آدمى آماده گرفتن نيك و بد ديگران است. سرّ اين مطلب اين است كه: نفس انسان داراى قوايى است كه بعضى به نيكيها و فضائل مى‏خوانند و برخى متمايل به بديها و رذائل‏اند. و هرگاه براى يكى از آن دو كمترين انگيزه‏اى كه مناسب و درخور طبع و سرشت اوست پديد آيد به آن ميل مى‏كند و بر صاحب آن چيره مى‏شود. و چون انگيزه‏هاى بدى و شرّ براى قوا بيشتر از انگيزه‏هاى خير است، تمايل به شرّ و بدى زودتر و آسانتر از تمايل به خير و نيكى رخ مى‏نمايد. و از اين رو گفته‏اند: تحصيل فضائل به منزله صعود به قلّه‏هاى مرتفع است و كسب رذائل به مثابه نزول از آنهاست. و قول پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به همين مطلب اشاره دارد كه:«حفّت الجنّة بالمكاره و حفّت النّار بالشّهوات»
«بهشت
علم‏اخلاق‏اسلامى ج : 2 ص : 142
با ناملايمات همراه است و جهنّم با خواستنى‏ها قرين است».
و از جمله، به كار بردن قوا در راه كسب صفات شريف و مواظبت بر افعالى است كه آثار و نتايج آن فضائل و ملكات است، و واداشتن نفس بر كارهائى كه مقتضى و در خور اخلاقى است كه حفظ آن مطلوب است. چنانكه كسى كه مى‏خواهد ملكه جود و سخاوت را حفظ كند همواره بايد به انفاق مال و بذل و بخشش بر مستحقّان ادامه دهد و بر نفس خويش هنگامى كه به امساك و بخل تمايل دارد مسلّط باشد. و آن كه مى‏خواهد ملكه شجاعت را حفظ كند بايد از اقدام به كارهاى خطرناك و هول‏انگيز، به شرط اشاره و فرمان عقل، روى نگرداند و بر نفس خود هنگامى كه احساس جبن مى‏كند خشم ورزد و سخت گيرد. و حال به همين منوال است در مورد ديگر صفات. و اين كار به منزله رياضت جسمانى در بهداشت بدنى است.
و از جمله، اينكه هنگام اقدام به هر فعلى تفكّر و تأمّل كند، تا كارى از روى غفلت بر خلاف آنچه مقتضى فضيلت است از او سرنزند، و اگر احيانا سرزد نفس خويش را به انجام ضدّ آن تنبيه و تأديب كند، و بعد از سرزنش و توبيخ نفس را مورد عقوبت و سختگيرى قرار دهد، چنانكه وقتى مى‏خواهد غذائى مضرّ بخورد بايد خود را به روزه ادب كند. و اگر در واقعه‏اى خشم بيجا و ناپسندى از او صادر شود خود را در مانند آن واقعه بيفكند و صبر و تحمّل ورزد، يا خويشتن را در معرض اهانت نابخردان قرار دهد تا جاه طلبى و خودخواهى خويش را بشكند و يا خود را با كارهاى سخت و دشوار مانند نذر و صدقه و غيره تأديب كند. و شايسته است كه سعى و كوشش را در تحصيل و حفظ آن از دست ندهد هر چند در اين طريق به مقام والايى رسيده باشد. زيرا تعطيل و بطالت به تنبلى و كسالت مى‏انجامد و اين حالت موجب قطع فيوضات الهى خواهد شد و در نتيجه صورت انسانى دگرگون مى‏شود و هلاك ابدى در پى خواهد آمد. اين سعى و كوشش موجب افزايش تجرّد و صفاى نفس انسان و انس به حقّ و الفت با صدق خواهد شد و از دروغ و باطل متنفّر خواهد گشت و در مدارج كمالات و مراتب سعادات بالا خواهد رفت تا هنگامى كه اسرار الهى بر او منكشف شود و همانند قدسيان و روحانيان و فرشتگان گردد. و كوشش وى در امور دنيا بايد به قدر ضرورت باشد و تحصيل بيش از مقدار نياز ضرورى را بر خود
علم‏اخلاق‏اسلامى ج : 2 ص : 143
حرام سازد، زيرا هيچ بدبختى و شقاوتى شديدتر از صرف گوهر باقى نورانى در تحصيل خرمهره فانى ظلمانى كه از دست او مى‏رود و به ديگران مى‏رسد نيست.
و از جمله، از ديدن و شنيدن و تخيّل آنچه شهوت و غضب را برمى‏انگيزد بپرهيزد، و كسى كه اين دو قوه را تهييج كند گويى سگ هار يا اسب سركشى را برانگيزد، و آنگاه براى رهائى از آنها چاره‏جوئى كند. و هرگاه آن دو قوه بالطّبع به جنبش در آمدند در آرام ساختن آنها به قدرى كه منافى سلامت نباشد بس كند و اين همان اندازه‏اى است كه عقل و شرع جايز مى‏شمرند.
و از جمله، در جستجو و كشف عيبهاى پنهانى خود سعى و كوشش كند، و چون به چيزى از آنها آگاه شد در دفع و ازاله آن جدّا بكوشد. و چون نفس صفات و افعال خود را دوست دارد بسيار اتّفاق مى‏افتد كه بعضى از عيوب از او پنهان مى‏ماند. بنابراين هر كسى كه خواستار سلامت و نگهبان آن است بايد از بعضى از دوستان خود بخواهد كه از عيوب او تفحّص كند و به آنچه آگاه شد وى را باخبر سازد، و چون از عيب خود اطّلاع يافت بايد از اين آگاهى خشنود شود و به دفع و برطرف كردن آن بپردازد تا اينكه دوستش به گفته او اطمينان پيدا كند و بداند كه گوشزد كردن عيوب وى نزد او از هر چه دوست دارد بهتر است. و بسا كه دشمن در اين زمينه سودمندتر از دوست است، زيرا دوست غالبا عيب را مى‏پوشاند و آن را آشكار نمى‏سازد ولى دشمن در آشكار كردن آن اصرار مى‏ورزد، بلكه بسا تا حدّ بهتان تجاوز مى‏كند. و چون دشمنان عيوب وى را آشكار ساختند بايد خدا را سپاس گزارد و به دفع آن عيوب مبادرت نمايد.
و در اين مقام سودمند است كه مردم را آئينه عيوب خويش قرار دهد و چون عيبى در آنان يافت در زشتى آن بينديشد و بداند كه اگر اين عيب از او صادر شود همچنان زشت است و ديگران اين زشتى را در مى‏يابند، پس در دفع و ازاله آن بكوشد. و سزاوار است كه در پايان هر روز و شب از خود حساب بكشد و همه كارهاى خويش را بررسى كند، پس اگر كار زشت و ناپسندى از او سر نزده خدا را بر اين تأييد نيك سپاس گزارد و اگر كار بد و نكوهيده‏اى از او صادر شده خود را مورد سرزنش قرار دهد و توبه كند و بكوشد كه ديگر مانند آن از او سر نزند.