بيدار باش‏
از آنچه گفته شد آشكار است كه كمال براى هر انسانى عبارت است از عدل و رعايت حدّ وسط و ميانه‏روى در جميع صفات و افعال باطنى و ظاهرى، چه مربوط به شخص او يا بين او و همنوعان باشد. و رستگارى و سعادت جز با پايدارى و استقامت بر حدّ وسط حاصل نمى‏شود. پس اى دوست من بكوش تا جامع همه كمالات باشى و در مراتب سعادت بر حدّ وسط پايدار بمانى. بدين سان كه اوّلا بين علم و عمل چنان در حدّ وسط باشى كه بقدر امكان بين آن دو را جمع كنى و به يكى از آن دو اكتفا نكنى كه يكى از دو شكننده كمر افتخار بنى آدم پيامبر اكرم
علم‏اخلاق‏اسلامى ج : 2 ص : 131
صلّى اللّه عليه و آله و سلّم باشى [1].
و در عمل نيز ميان حفظ ظاهر و باطن متوسّط الحال باش، نه اينكه در باطن پليد و ناپاك و در ظاهر پاك باشى، همچون شخص زشت ترشروئى كه با لباس زيبا عيب خود پنهان كند و نه بالعكس مانند گوهرى كه به كثافات آلوده باشد. بلكه سزاوار است كه ظاهر تو آئينه باطنت باشد تا اينكه خوبيهاى تو بقدر آنچه ملكات فاضله باطنى‏ات مقتضى است نمودار شود. و در همه ملكات باطنى و افعال ظاهرى حدّ وسط بين افراط و تفريط را - به نحوى كه در اين كتاب ذكر شد - انتخاب كن و بر آن پايدار بمان.
همچنين در علوم بين علوم باطنى عقلى و علوم ظاهرى شرعى حدّ وسط را برگزين و از كسانى مباش كه نظر خود را صرفا بر ظواهر آيات محدود و مقصور مى‏كنند و از حقايق آنها چيزى نمى‏شناسند، علماى حقيقى را نكوهش مى‏كنند و به آنان نسبت الحاد و زندقه مى‏دهند. و نيز از كسانى مباش كه عمر خود يكسره در پندارهاى يونانيان صرف كردند و از آنچه حامل وحى و فرقان (قرآن) آورده است غفلت كرده و دور افتاده‏اند، علماى شريعت را مذمّت مى‏كنند و آنان را قشرى و كج فهم مى‏شمارند. براى خود ادّعاى هوشمندى و تيز فهمى دارند و وارثان پيامبران را به نادانى و نافهمى نسبت مى‏دهند. آنگاه در علوم عقلى بين طرق عقلا (حكما) حدّ وسط را اختيار كن نه اينكه بر يكى از آنها جمود و جزم تقليدى و تعصّب بورزى. پس بين حكمت و كلام و اشراق و عرفان ميانه‏رو و بر حدّ وسط باش، و بين استدلال و برهان و پاكسازى نفس به وسيله عبادت و رياضت جمع كن، و بنا بر اين نه صرفا متكلّم باش كه غير از جدل چيزى نشناسى و نه مشّائى محض كه دين را رها كنى، و نه متصوّفى كه به ادّعاى كشف و شهود بى‏دليل روشن و برهان خود را آسوده و راحت مى‏كند.
و در علوم شرعى بين اصول و فروع حدّ وسط را اختيار كن، نه أخبارى باش كه قواعد قطعى را رها كنى و نه آنچنان اصولى كه به قياسات كلّى بسنده كنى.
__________________________________________________
[1] اشاره است به سخن پيامبر (ص):«قصم ظهرى رجلان: عالم متهتك و جاهل متنسّك»
.
علم‏اخلاق‏اسلامى ج : 2 ص : 132
و در همه امور باطنى و ظاهرى بر اين روش مى‏رو، و آن را به كار بند تا تو را به راه استوار هدايت و رشاد رهنمون شود، و براى اكتساب توشه معاد توفيق يابى.
دفع اشكال: اگر گفته شود كه خلاصه سخن شما اين است كه فضيلت در اخلاق و صفات عبارت است از مساوات بدون زياده و نقصان، در حالى كه فزونى و فضل پسنديده است و آن در جانب زياده است و بنا بر اين تحت عنوان عدالت كه به مساوات برمى‏گردد واقع نمى‏شود.
مى‏گوئيم: بيشى و فزونى از لحاظ احتياط است براى اينكه يقين حاصل شود كه نقصان و كاستى رخ نداده است. و حدّ وسط در اخلاق همه جا به يك نحو نيست چنانكه زياده و فزونى در سخاوت هنگامى كه به اسراف منجر نشود بهتر است از نقصان و كمى آن. پس اين فزونى از فضيلت عدالت ناشى و صادر شده است، يعنى مبالغه در عدالت است و عدالت را از حقيقت آن خارج نمى‏كند، زيرا افزون دهنده (آن كه تفضّل مى‏كند) كسى است كه به مستحقّ بيش از آنچه استحقاق دارد مى‏دهد و اين زياده مذموم و ناپسند نيست، بلكه عدالت است با رعايت احتياط، و از اين رو گفته‏اند: «افزون دهنده از عادل برتر است». مذموم اين است كه به غير مستحقّ بدهد يا مساوات بين مستحقّان را رعايت نكند زيرا در موردى كه سزاوار نيست انفاق كرده است و چنين كسى تفضّل كننده ناميده نمى‏شود بلكه تباه كننده ناميده مى‏شود، و تفضّل بر سبيل احتياط براى كسى نيكو و پسنديده است كه خود شخص با ديگرى طرف معامله باشد ولى اگر بين جماعتى باشد براى او جز عدل محض جائز نيست و فزونى دادن (كه تصرف در حقّ ديگران است) نارواست.