علم‏اخلاق‏اسلامى ج : 4 ص : 450
فصل 102 آنچه سزاوار امام جماعت است‏
امام جماعت بايد در ميان مردم به فزونى صفاى دل و رو آوردن به خدا و خشوع و خضوع و ديگر شرايط باطنى ويژگى و امتياز داشته باشد، زيرا او پيشواى ايشان است و نفوس آن جماعت را به سوى خدا مى‏كشاند، پس بسيار زشت است كه دل او در نماز غافل يا در وادى وسوسه‏هاى باطل باشد، و بعضى از مأمومين او با دل حاضر خداى سبحان را تعظيم كنند، و از اين بدتر و ناپسندتر آنكه التفات دل او به كسانى كه در پشت او هستند از مردمى كه نمى‏توانند به او سود و زيانى برسانند بيشتر باشد از التفات دل به صاحب ملك كه بر همه احاطه دارد و تنها به اراده او عوالم علوى و سفلى و ملك و ملكوت پديد آمده‏اند. آيا از داناى نهانيها شرم نمى‏كند كه خود را به عنوان پيشواى امّت سرور رسولان صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مى‏گمارد، و در جاى رسولان خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و اوصياى راشدين او مى‏ايستد و از ايشان نيابت مى‏كند، و حال آنكه دل او از ضعيفان عوام كه به او اقتدا نموده‏اند بيشتر دگرگون و متأثّر مى‏شود تا از عظمت و جلال الهى؟ و آيا از خدا خجالت نمى‏كشد كه حالش به زيادى و كمى مأمومين تفاوت مى‏كند؟ پس هر امام جماعتى بايد خود را بيازمايد، اگر اين صفات پليد در او نبود امامت كند و گر نه ترك نمايد و خود را به هلاكت نيفكند، و اين از آنجا شناخته مى‏شود كه شادى او به امامت ديگرى از امثال و قرآن مانند شادى او به امامت خودش باشد، بلكه اگر قصد و خوشحالى او تنها برپائى سنّت و احياء رسوم شريعت است
علم‏اخلاق‏اسلامى ج : 4 ص : 451
بايد شادى و اهتمام او به امامت ديگرى بيش از امامت خودش باشد، زيرا هم مقصود حاصل مى‏شود و هم از فسادهاى احتمالى به سلامت خواهد بود. و نيز سزاوار است كه انگيزه و محرّك او به رفتن مسجد امامت جماعت نباشد مگر به قصد قربت و اميد ثواب، پس اگر در بعضى از گوشه‏هاى دل او انگيزه‏اى از حبّ شهرت و منزلت در دلها باشد، يا بخواهد به چيزى كه باعث انتظام معاش اوست برسد، پس واى بر او كه خود را هلاك ساخته، و از كسانى است كه گمراهند و ديگران را گمراه مى‏كنند و خود و ديگران را به هلاكت مى‏افكنند