علم‏اخلاق‏اسلامى ج : 4 ص : 436
فصل 96 استعاذه (پناه بردن به خدا از شيطان)
و چون گوئى: «اعوذ باللّه من الشّيطان الرّجيم»، بايد بدانى كه شيطان دشمن‏ترين دشمنان توست، و در كمين است كه دل تو را از خدا بگرداند از آن رو كه با تو بر مناجات با خدا و سجده او حسد مى‏برد، با آنكه خود به سبب ترك سجده ملعون شده و رانده درگاه الهى گرديده است. و سزاوار است كه پناه بردن تو به خدا مجرّد گفتار نباشد، مانند كسى كه درنده‏اى يا دشمنى قصد او كرده تا او را بدرد يا بكشد، و او گويد: از تو به اين دژ محكم پناه مى‏بردم، در حالى كه بر جاى خود ايستاده باشد، كه اين سخن ما دام كه حركت نكند و به درون قلعه نرود سودى براى او ندارد. همچنين پناه بردن به خدا از شرّ شيطان ما دام كه دوستى شيطان را ترك نكند و آنچه را كه خدا دوست دارد بجا نياورد فايده نبخشد. پس كسى كه شهوات را كه خوشايند و محبوب شيطان و ناخوشايند و مكروه رحمان است پيروى كند مجرّد گفتار او را سود ندهد، و گفتار او بايد همراه عزم بر پناه گرفتن به حصن خدا از شرّ شيطان باشد، و حصن او لا اله الا اللّه است، كه فرموده است:«لا اله الا اللّه» حصنى، و من دخل حصنى أمن من عذابى.»
و دخول در حصن لا اله الا اللّه نيز بمجرّد گفتن نيست، بلكه اذعان قلبى و يقين قطعى است به اينكه هر معبودى غير او باطل است، و هر چيزى از او و براى او و قائم به او و به سوى اوست، و هيچ مؤثّرى در وجود جز او نيست.
علم‏اخلاق‏اسلامى ج : 4 ص : 437
و متحصّن به توحيد كسى است كه معبودى جز خدا ندارد، و امّا كسى كه هواى خود را به خدائى گيرد، او در ميدان شيطان است نه در حصن خدا. و از مكرها و كيدهاى شيطان اين است كه تو را در نماز به انديشه آخرت و تدبير كارهاى نيك مشغول كند تا از حضور قلب و فهم آنچه مى‏خوانى باز مانى، پس بدان كه هر چه تو را از رو آوردن به خدا و از فهم معانى قرآن و اذكار مشغول كند وسواس است، زيرا حركت زبان مقصود نيست، بلكه مقصود معانى است.