علماخلاقاسلامى ج : 4 ص : 428
فصل 91 قيام
امّا قيام، ايستادن تن و دل است در پيشگاه خداى سبحان. پس بايد سرت كه بالاترين اعضاء توست به زير و فرو افكنده و با گردن كج باشد، و اين سرافكندگى تنبيهى است براى دل كه در حال تواضع و تذلّل و انكسار باشد، و از تكبّر و رياست بيزارى جويد. و در اينجا بايد اهمّيّت ايستادن در حضرت الهى و هول روز حساب و در معرض پرسش بودن را متذكّر شوى، و به ياد آورى كه در اين وقت در حضور خداوند ايستادهاى و او بر تو مطّلع است، پس ايستادن تو در پيشگاه او بايد در خور عظمت و جلال او باشد، و اگر از معرفت كنه جلال او عاجزى مالك ملك و ملكوت را فروتر از يكى از پادشاهان عصر خود مگردان و لا اقل در حضور او چنان بايست كه در حضور پادشاه زمان خود مىايستى، يا در حضور مردى صالح از نزديكان خود يا كسى كه مىخواهى تو را به صلاح بشناسد، كه در اين حال دست و پاى تو آرميده و اعضاء تو خاشع و همه اجزاء تو ساكن است، از بيم آنكه آن عاجز مسكين تو را به قلّت خشوع نسبت دهد.
و بالجمله: فروتنى و خشوع و شرمسارى و انفعال، مقتضاى طبع آدمى در حضور كسى است از اهل دنيا كه وى را بزرگ مىشمارد، پس چگونه در پيشگاه پادشاه پادشاهان در نزد كسى كه او را مىشناسد مقتضى نباشد؟ و هر كه در حضور غير خدا خاشع باشد و در حضور خدا چنين نباشد، اين از كوتاهى معرفت وى نسبت
علماخلاقاسلامى ج : 4 ص : 429
به جلال خداوند و قصور اطّلاع او بر درون و ضمير خود و نشانه عدم تدبّر او در گفتار خداى متعال است:
الَّذى يَراكَ حينَ تَقُومُ، وَ تَقَلّبَكَ فِى السّاجِدين 26: 218 - 219(شعراء، 218 - 219) «آن [خدائى] كه تو را مىبيند آنگاه كه بر مىخيزى، و گشتن تو را [نيز] در ميان سجده كنان (نماز گزاران)».
پس زيانكار باد كسى كه مدّعى معرفت خدا و علم به عظمت و جلال او و محبّت او و خشيت از اوست، و با وجود اين يكى از بندگان مسكين او كه قدرت بر سود و زيانى ندارد شرم مىكند، و از خدا شرم نمىكند، و از مردم مىترسد و از او نمىترسد
|