پيوست عقل نظرى مدرك فضائل و رذائل است‏
بدان كه عقل عملى و عقل نظرى هر يك از جهتى بر نفس سلطه و رياست دارد. امّا رياست عقل عملى از اين جهت است كه به كاربردن همه قوا حتّى عاقله به نحو شايسته‏تر موكول به آن است. و امّا رياست عقل نظرى از اين روست كه سعادت برين و غايت همه غايات يعنى آراستگى به حقايق موجودات مستند به آن است، و همچنين ادراك آنچه خير و صلاح است در شأن اوست، پس اوست كه راهنماى عقل عملى در كارها و تصرّفات آن است.
گفته‏اند كه ادراك فضائل و رذائل اعمال در شأن عقل عملى است، چنانكه شيخ [الرئيس أبو على سينا] در «شفا» به اين معنى تصريح كرده و گفته است: «كمال عقل عملى استنباط آراء كلّى در فضائل و رذائل اعمال با ابتناء بر مشهوراتى است كه در واقع با برهان مطابق است. و تحقيق اين برهان متعلّق به كمال قوه نظرى است».
حق اين است كه مطلق ادراك و ارشاد از جانب عقل نظرى است و او به منزله مشاور ناصح و خيرخواه است و عقل عملى به منزله تنفيذ كننده و امضا كننده اشارات عقل نظرى است و قوائى كه مورد اين اشاره و امضاست خشم و شهوت است.