فصل 68 شگ علم‏اخلاق‏اسلامى ج : 4 ص : 328
فصل 68 شگفتيهاى خوردنيها
عمده آنچه خوردن به آن بستگى دارد و اصل و ملاك آن است، غذاهاى خوردنى است، و در آفرينش آنها عجايب بسيار و بى‏شمار و اسباب بى‏نهايت است.
و عدد غذاها و خوراكها چنان از حد افزون است كه شمارش آنها ممكن نيست، تا چه رسد به بيان شگفتيها و اسباب آنها. و ما همه را مى‏گذاريم، و از جمله آنها يكدانه گندم برمى‏گيريم و بعضى از اسباب و حكمتها و عجايب آن را بيان مى‏كنيم. پس مى‏گوئيم:
خداوند در دانه گندم قوه‏اى آفريد كه بدان وسيله غذا بگيرد همچنانكه در تو آفريد. زيرا كه فرق نبات با تو در حس و حركت است نه در خوردن، كه گياه به آب غذا را به خود مى‏كشد. و ما متعرّض ذكر آلات نبات در كشيدن غذا به خود نمى‏شويم، بلكه به اندكى از كيفيّت غذا خوردن دانه اشاره مى‏كنيم، و مى‏گوئيم:
دانه به هر چيزى غذا نمى‏خورد، بلكه خوردن آن موقوف است بر زمينى كه در آن آب باشد. و بايد زمين سست و داراى خلل و فرج باشد كه هوا داخل آن شود، پس اگر آن دانه را در زمين سخت و صلب بريزند به سبب فقدان هوا نمى‏رويد. و هوا به خودى خود به سوى آن حركت نمى‏كند، پس بايد اسباب حصول باد در ميان باشد تا هوا به حركت در آيد و در خاك به قهر و جبر نفوذ كند، و به اين معنى اشاره دارد قول خداى تعالى:
علم‏اخلاق‏اسلامى ج : 4 ص : 329
وَ ارسَلنَا الرِّياحَ لَواقِحَ 15: 22(حجر، 22) «و بادها را بارور كنان فرستاديم» و اين بارورى نتيجه ازدواج ميان هوا و آب و خاك است [1]. امّا اين امر در رويانيدن آن در سرماى زياد كافى نيست و به حرارت بهار و تابستان نياز دارد. پس اين چهار سبب است كه رويش دانه گندم به آنها محتاج است. و آب ناگزير بايد از درياها و رودخانه‏ها و چشمه‏ها و نهرها و جويها به زمين زراعت كشيده شود، پس بنگر كه چگونه خدا اين همه را آفريد. و چون بسيارى از زمينها بلند است كه آب چشمه‏ها و كاريزها به آن نمى‏رسد، خداوند ابرهاى متراكم پر آب را آفريد، و بادها را بر آنها گماشت تا آنها را به اطراف عالم از بلنديها و پستيها برانند، و بقدر حاجت بهنگام بهار و پائيز بر زمينها ببارند. و كوهها را آفريد تا آب‏هاى آنها محافظت شود و بتدريج قدر نياز از چشمه‏ها بيرون آيد، و اگر يكباره آنها بيرون مى‏آمد شهرها را به زير آب فرو مى‏برد و كشت و چهارپايان را تباه مى‏ساخت. و نعمتهاى خداى تعالى و شگفتيهاى صنع و حكمت او در ابرها و درياها و كوهها و بارانها را نمى‏توان بر شمرد.
و امّا حرارت، چون ممكن نيست از آب و زمين كه هر دو سردند پديد آيد، خداوند خورشيد را آفريد، و آن را رام كرد، و با وجود دورى از زمين آن را به تناوب سبب حرارت گردانيد تا گرما و سرما بهنگام نياز حاصل شود. و اين از كمترين حكمتهاى بى‏شمار خورشيد است.
امّا نباتات وقتى از زمين سر بر مى‏آورند و بلند مى‏شوند در ميوه‏هاى آنها سختى و صلابتى هست و به رطوبتى نياز دارند كه آنها را نرم كند، پس خداوند ماه را آفريد و در آن خاصيّت تر و نرم كردن قرار داد، چنانكه شب هنگام چون سر
__________________________________________________
[1] با اينكه آيه فوق الذكر را بعضى از مفسّران معاصر اشاره به تلقيح گياهان بوسيله بادها و افشاندن گرده‏هاى نطفه نر و بارور ساختن گياهان گرفته‏اند و آن را از دلائل اعجاز علمى قرآن شمرده‏اند، به قرينه ما بعد آيه‏فانزلنا من السماء ماء فاسقيناكموه 15: 22مى‏توان گفت كه تلقيح بادها براى باريدن باران است. گوئى ابرها بوسيله بادها آميزش مى‏كنند و باردار مى‏شوند و فرزندان خود يعنى دانه‏هاى باران را به زمين فرو مى‏فرستند. اما مؤلّف بزرگوار تعبير آميزش ميان هوا و آب و خاك را بكار برده كه سبب بارورى يعنى روئيدن گياهان و دادن محصول و ميوه است. م.
علم‏اخلاق‏اسلامى ج : 4 ص : 330
خود را برهنه كنى براى تو روشن و آشكار مى‏شود، زيرا بر سر تو رطوبتى را كه به «زكام» تعبير مى‏شود چيره مى‏سازد، پس ماه به سبب خاصيّت تر و نرم كردن ميوه‏ها را مى‏رساند و نرم مى‏گرداند، و آنها را به تقدير آفريدگار حكيم رنگين مى‏سازد. و اين نيز كمترين فوايد و حكمتهاى ماه است، و حكمتها و فوايد آن را نمى‏توان شمار كرد، بلكه هر ستاره‏اى در آسمان براى فوايد بسيار مسخّر شده كه قواى بشرى براى بر شمردن آنها بسنده نيست. و همان طور كه در اعضاء بدن عضوى وجود ندارد كه بى‏فايده باشد، همچنين عضوى در بدن عالم نيست كه فايده يا فوايد بسيار نداشته باشد. و كلّ جهان مانند يك شخص است، و يكايك اجسام آن مانند اعضاء آن است، و تفاوت آنها مانند تفاوت اندامهاى بدن است، و شرح آن در توانائى بشر نيست، و همه آنها مسخّر خداى سبحان و آثار قدرت كامله او و تراوشهايى از درياهاى عظمت آشكار اوست، و حال آنكه بخودى خود جز عدمهاى محض نيستند. پس صاحبدلانى كه خدا را مى‏شناسند و دوستدار او هستند، چون به ملكوت آسمان‏ها و زمين و آفاق و انفس و حيوانات و نباتات مى‏نگرند، به آنها جز از اين جهت كه آثار قدرت پروردگارشان و تراوشهاى صفات اوست نظر نمى‏كنند، و تفكّر و سعى ايشان در ديده‏ور شدن بر عجايب و حكمتهاى آنهاست، و شادمانى و شيفتگى و مهر قلبى آنان براى اين است.
همان گونه كه كسى كه عالمى را دوست دارد پيوسته شيفته بدست آوردن تصانيف اوست، و با افزايش وقوف بر عجايب علم او بر مهر او مى‏افزايد، همچنين است درباره عجايب صنع خدا، كه همه جهان، بلكه جميع مصنّفان و دلهاى بندگان نيز، تصنيف اوست. پس اگر از تصنيفى به شگفت آمدى، از مصنّف تعجّب مكن، بلكه از كسى به شگفت آى كه آن مصنّف را براى آن تأليف تسخير فرموده و او را بدان راه نموده و توفيق نصيب كرده و به ديگران شناسانده است، همان طور كه چون عروسكهاى شعبده باز را مى‏بينى كه بلند و پست مى‏شود و حركات موزون و متناسب مى‏كند، از بازيچه‏هاى او تعجّب مكن، كه آنها را به حركت در آورده‏اند نه اينكه خود متحرّكند، و ليكن از مهارت آن شعبده باز كه آنها را با روابط باريك و دقيقى كه از چشمها پنهان است به حركت درمى‏آورد به شگفت آى.
علم‏اخلاق‏اسلامى ج : 4 ص : 331
از آنچه گفتيم معلوم شد كه غذاى نبات جز به آب و هوا و خورشيد و ماه و ستارگان تمام نمى‏شود، و حركات آنها جز به فرشتگان آسمانى كه آنها را به حركت درآورند كامل نمى‏گردد، و همچنين اسباب به هم پيوسته است تا به مسبّب الاسباب و غايت كل منتهى شود، و ما را راهى به فهميدن تفصيلها و استنباط شگفتيهاى حكمتها و مصلحتهاى دقيق و باريك آنها نيست.