علماخلاقاسلامى ج : 4 ص : 326
فصل 67 غذا اگر از روى ميل و رغبت نباشد سودى ندارد
چون غذا ادراك و شناخته شد، مادامى كه خواهش و ميل و رغبتى به آن نباشد فايده نمىبخشد. زيرا اگر ميل به آن نباشد ادراك آن به هر حس و قوهاى بيهوده و هيچكاره است. مگر نمىبينى كه بيمار غذا را مىبيند و مىفهمد كه بهترين چيزها براى اوست، و ليكن ميل و رغبتى به آن ندارد و بدان دست نمىيازد، و بينايى و ادراك آن معطّل و مهمل مىماند؟ پس خوردن بستگى دارد به ميل به موافق، كه «خواهش و اشتها» ناميده مىشود، و نفرت از مخالف، كه «كراهت» ناميده مىشود. از اين رو خدا گرسنگى و خواهش طعام را آفريد و بر انسان مسلّط كرد مثل طلبكارى كه او را ناچار سازد تا وام خويش باز گيرد، و اگر اين خواهش بعد از فرا گرفتن قدر حاجت آرام نشود در خوردن زياده روى كند و خويشتن را به هلاكت افكند، پس هنگام سيرى كراهت از طعام را آفريد تا آن را ترك نمايد، و آدمى را مانند كشت قرار نداد كه هر گاه آب در بيخ و بن آن روان باشد به خودش مىكشد تا تباه گردد، و از اين جهت محتاج به شخصى است كه غذاى او را بقدر حاجت معيّن كند، گاهى آن را آب دهد و گاهى قطع كند.
امّا تنها ميل و خواهش، تا انگيزهاى براى برداشتن و خوردن غذا نباشد، بسنده نيست. پس خداى تعالى در آدمى اراده - يعنى بر انگيخته شدن نفس به برداشتن و خوردن طعام - را آفريد. و بسا كه احتياج به قوه غضب نيز باشد تا ايذاء كننده و
علماخلاقاسلامى ج : 4 ص : 327
مخالف و كسى را كه مىخواهد غذاى او را بگيرد دفع نمايد. و براى هر يك از شهوت و كراهت و اراده و غضب اسبابى است كه شمارش آنها ممكن نيست.
امّا مجرّد ادراك و شناخت و ميل و رغبت و اراده غذا، مادامى كه جستجو و گرفتن بالفعل آن بوسيله آلات جستن و برداشتن تحقّق نيابد، فايده ندارد. پس چه بسا زمين گيرى كه چيزى را كه دور از اوست ادراك مىكند و به آن شوق و ميل و اراده دارد، ليكن چون پاندارد رفتن به سوى آن برايش ممكن نيست، يا به سبب نداشتن دست يا فلج بودن يا عذرى ديگر نمىتواند آن را بردارد و بخورد. پس ناگزير بايد آلات و اعضائى براى حركت و قدرتى بر حركت در اين آلات وجود داشته باشد تا حركت آنها به مقتضاى خواهش و طلب باشد. از اين رو خداى تعالى براى تو اعضائى آفريد كه ظاهر آنها را مىبينى و اسرار آنها را نمىشناسى. بعضى از آنها براى جستجوى غذاست، مانند پا براى انسان و بال براى پرندگان و چهار دست و پا براى چهار پايان. و برخى آلت دفع موذى و دفع مانع طلب غذاست، مانند شاخ براى بعضى از حيوانات و دندانها براى پارهاى ديگر و چنگال براى برخى ديگر، و براى انسان اسلحه آفريد كه بجاى آن آلت است. و بعضى از آنها آلت بر گرفتن غذا براى خوردن است، مانند دست در انسان. و براى هر يك از اين اعضاء اسباب و حكمتهاى بىشمار است، و اندكى از اين حكمتها و شگفتيها در باب تفكّر ذكر شد.
|