علم‏اخلاق‏اسلامى ج : 4 ص : 295
فصل 61 راه تحصيل توكّل‏
راه تحصيل صفت توكّل - بعد از تقويت توحيد و اعتقاد به اينكه همه امور مستند به خداى سبحان است و براى ديگرى دخالتى در آنها نيست - اين است كه آيات و اخبار مذكور را كه دلالت بر فضيلت و ستايش آن دارد و اين را كه توكّل باعث رستگارى و كفايت امور اوست به ياد آورد، سپس متذكّر شود كه خداى تعالى او را از نيستى به هستى آورده و خلعت وجود به او پوشانيده، و آنچه را بدان نيازمند بوده براى وى آماده ساخته است، و او به بندگان خود از مادر به فرزند خود مهربانتر است، و كفايت اهل توكّل را تعهّد و ضمانت نموده، پس محال است كه بعد از اين او را ضايع و مهمل گذارد و مهمّات او را كفايت نكند، و آنچه بدان نياز دارد به او نرساند، و آنچه به وى آزار و زيان مى‏رساند از او دفع نكند، زيرا خداى سبحان از عجز و نقص و خلف وعده و سهو پاك و منزّه است.
و سزاوار است كه حكاياتى را به ياد آورد كه مشتمل بر شگفتيهاى صنع خدا در رساندن روزى به بندگان و دفع بلاها و بديها از بعضى از ايشان است، و سرگذشتهايى را متذكر شود كه متضمّن عجايب قهر الهى در تباه كردن اموال توانگران و خوار ساختن قدرتمندان است، و چه بسا بندگانى كه مال و سرمايه‏اى نداشتند و خداوند به آسانى به آنها روزى مى‏رساند، و چقدر مالدارانى كه ثروت و سرمايه از كف دادند يا اموال آنها به دزدى رفت و تهى‏دست و بينوا شدند، و بسى
علم‏اخلاق‏اسلامى ج : 4 ص : 296
نيرومند صاحب خدم و حشم و شوكت و سطوت كه بى‏سببى آشكار عاجز و خوار و زبون گشتند، و بسا ذليل و ناتوانى كه قوّت و استيلا يافتند.
و هر كه در اين مطلب تأمّل كند مى‏داند كه امور به دست قدرت خداوند است، پس بايد بر او وثوق و اعتماد كند. و ملاك اين است كه بداند كه امور اگر به قدرت خداى سبحان بى‏دخالت اسباب و وسائط باشد، پس توكّل نكردن بر او و اعتماد به ديگرى نهايت جهل است، و اگر براى غير خداى سبحان از وسائط و اسباب دخالت و تأثيرى هست، پس توكّل از جمله اسباب كفايت امور و بر آمدن حاجات است. زيرا اخبار و حكايات و تجربه گواهند بر اينكه هر كه بر خدا توكّل كرد و به سوى او منقطع شد خداوند امور و حاجات او را كفايت مى‏كند. و همان گونه كه نوشيدن آب سبب برطرف شدن تشنگى مى‏گردد، و خوردن طعام سبب دفع گرسنگى مى‏شود، همچنين توكّل سببى است كه مسبّب الاسباب براى بر آمدن حاجات و مقاصد و كفايت امور و مهمّات مرتّب ساخته است.
و نشانه حصول توكّل اين است كه دل او مضطرب نشود و سكون و آرامش خود را به سبب فقدان اسباب نفع و پديد آمدن اسباب ضرر از دست ندهد. پس اگر سرمايه‏اش به دزدى رفت يا تجارتش زيان كرد، يا يكى از امور او باز داشته شد و معوّق ماند، راضى و خشنود باشد و آرامش و اطمينان خاطر وى متزلزل نگردد، بلكه سكون و آرام دل او قبل و بعد از آن پديده يكسان باشد. زيرا كسى كه به چيزى آرام نگيرد از زوال آن نگران و مضطرب نشود، و هر كه به سبب فقدان چيزى آشفته و پريشان گردد به وجود آن آرام دل و اطمينان خاطر يابد.
علم‏اخلاق‏اسلامى ج : 4 ص : 297
و از آنهاست: