دنباله عزلت‏
كسى كه به مقام انس رسيد، دوستى خلوت و عزلت و دورى از مردم بر دل او غالب مى‏شود، زيرا مصاحبت و آميزش با مردمان دل را از توجّه تام به خدا مشغول مى‏سازد. پس بايد بيان كنيم كه از عزلت و مصاحبت كداميك برتر است، زيرا علما در اين مسأله آراء متفاوت دارند، و اخبار نيز در اين مطلب مختلف است، و هر يك از آن دو را فوائد و مفاسدى است، پس مى‏گوئيم: جمعى از علماء عزلت
علم‏اخلاق‏اسلامى ج : 4 ص : 245
و گوشه‏گيرى را بر مصاحبت و در آميختن با مردم ترجيح مى‏دهند، و جمعى ديگر مخالطه و آمد و شد با مردم را بر گوشه‏گيرى افضل مى‏دانند.
گروه اول به اطلاق آنچه در مدح و ستايش و فوائد عزلت رسيده نظر دارند، مانند سخن پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم:«انّ اللّه يحبّ التّقىّ الخفىّ»
«خداوند بنده پرهيزكار پنهان را دوست دارد».
و فرمود: «بهترين مردمان مؤمنى است كه به جان و مال خود در راه خدا جهاد كند، و بعد از وى مردى است كه در غارها و ميان كوهها گوشه‏گيرى نمايد».
و به كسى كه از آن حضرت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از راه نجات پرسيد، فرمود: «در خانه خود بنشين، و دين خود را نگاهدار، و بر گناه خود گريه كن».
و گفتار امام صادق عليه السّلام: «زمانه تباه گشت، و برادران دگرگون شدند، و تنهائى و انفراد براى آرامش خاطر و اطمينان قلب بهتر است».
و فرمود: «شناسندگان و آشنايان خود را كم كن، و از آن كه مى‏شناسى بيگانه شو». و فرمود: «گوشه نشين در پناهگاه خداى تعالى پناه گرفته است، و در حفظ و حراست اوست، پس خوشا آن كه در نهان و آشكار از همگان بيگانه و تنها باشد و او به ده خصلت نيازمند است: علم حق و باطل و تميز ميان آن دو، و دوست داشتن فقر، و برگزيدن سختى و شدّت، و زهد، و غنيمت شمردن خلوت و تنهائى، و نظر كردن در عواقب و سرانجام امور، و خود را با وجود كوشش مقصّر دانستن در عبادت، و ترك خود بينى و خود پسندى، و بسيارى ذكر و ترك غفلت، كه غفلت دام شيطان و اساس هر گرفتارى و بليّه و سبب هر حجابى است، و خالى بودن خانه از هر چه در آن وقت بدان نيازى نيست. عيسى بن مريم عليهما السّلام فرمود: «زبان خود را براى آباد ساختن دل خود نگاهدار، و در خانه خود بنشين، و از ريا بپرهيز و در معاش از زائد بر قدر حاجت حذر كن، و از پروردگارت شرم دار، و بر گناه خود گريه كن، و از مردم بگريز چنانكه از شير واقعى مى‏گريزى، كه مردم پيش از اين دوا بودند و اكنون دردند، پس در همه حال از خدا بترس». ربيع بن خثيم گفت:
«اگر امروز توانى در موضعى باشى كه كسى را نشناسى و كسى تو را نشناسد چنان كن، در كناره‏گيرى و گوشه نشينى محافظت اعضاء و جوارح [از گناهان و اعمال
علم‏اخلاق‏اسلامى ج : 4 ص : 246
ناشايست‏]، و فارغ بودن دل [از انديشه‏هاى لغو]، و سلامت زندگى، و شكستن سلاح شيطان، و دورى از هر بدى، و استراحت و آسودگى خاطر است. هيچ پيغمبرى و وصىّ پيغمبرى نبوده است مگر اينكه در آغاز و يا در پايان زمان خويش گوشه نشينى اختيار كرده است»«».
و امّا فوائد عزلت بسيار است: مانند فراغت براى عبادت، و ذكر، و فكر، و انس گرفتن به مناجات خدا، و اشتغال به كشف اسرار الهى در ملكوت آسمان‏ها و زمين، و رستن از گناهانى كه انسان غالبا به سبب آميزش به مردم در معرض آنهاست:
مانند غيبت، و ريا كارى، و ديگر آفات زبان، و دزدانه نگريستن به اعمال پنهانى، و اخلاق پست مردمان، و سهل انگارى و آسان گيرى در امر به معروف و نهى از منكر، و رهائى يافتن از فتنه‏ها و خصومتها و گرفتاريهاى آنها يا از بدى مردم و آزار گفتار و كردارشان، و قطع طمع از مردم، و قطع طمع مردم از او، و خلاصى از مشاهده اهل ظلم و فسق و نادانان و گران جانان (يا فرومايگان) و رنج كشيدن از اخلاق آنان.
و ديگران - يعنى كسانى كه قائل به برترى آمد و شد و در آميختن با مردم بر عزلت و گوشه‏گيرى‏اند - به اطلاق ظواهر اخبار وارده در ستايش مخالطه و انس و الفت گرفتن و فوائد آن نظر دارند. اما اخبارى كه در ستايش آن رسيده، مانند سخن پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم:«المؤمن الف (الف) مألوف، و لا خير فيمن لا يألف و لا يؤلف»
«مؤمن الفت مى‏گيرد و با او الفت مى‏گيرند، و هر كه الفت نگيرد و با او الفت نگيرند خيرى در او نيست».
و فرمود:«من فارق الجماعة مات ميتة الجاهليّة»
«هر كه از جماعت جدا شود به راه و رسم جاهليّت بميرد». و همچون اخبارى كه در نكوهش دورى و جدائى از برادران وارد شده است، و اينكه فرمود: «از غار نشينى (اقامت در كوهستانها) بپرهيزيد، و با عامّه مردم و جماعت باشيد و در مساجد حاضر شويد».
و امّا فوائد مخالطه: مانند تعليم و تعلّم، و كسب اخلاق فاضله از همنشينى
علم‏اخلاق‏اسلامى ج : 4 ص : 247
با صاحبان آن، و شنيدن مواعظ و نصايح، و رسيدن به ثواب حضور جمعه و جماعت و تشييع جنازه، و عيادت بيماران، و ديدار برادران، و بر آوردن حاجات نيازمندان، و رفع ظلم از مظلومان، و شاد كردن مؤمنان، و انس گرفتن با برادران دينى و اهل ورع و عبادت و تقوا، كه دل را شاد مى‏كند و انگيزه نشاط در عبادت و نفع رسانيدن به مسلمانان به وسيله مال و جاه و زبان پديد مى‏آورد، و بهره‏مندى از فزونى اجر و پاداش به سبب تحصيل معاش و كوشش براى عائله، و رياضت كشى نفس به تحمّل رنج و آزار مردم، و شكستن نفس و شهوتهاى آن، و ادراك صفت تواضع بواسطه معاشرت و اختلاط با مردم كه در تنهائى حاصل نمى‏شود، و استفاده از تجربه‏ها و هوشمندى و مصلحت‏هاى دنيا و دين، كه جز از راه آميزش با خلق و مشاهده احوال آنها بدست نمى‏آيد.
اين‏هاست فوائد هر يك از عزلت و مخالطت، و فوائد هر يك تباهى و زيان و گزند براى ديگرى است. و پس از آنكه فوائد و مفاسد هر يك را شناختى، خواهى دانست كه حكم مطلق به ترجيح يكى بر ديگرى خطاست. چگونه جايز است كه گفته شود گوشه نشينى و عزلت بهتر است براى شخص جاهلى كه هيچ يك از اصول و فروع خود را نياموخته و از علم اخلاق چيزى به گوش او نخورده و بين فضائل و رذائل تميز نمى‏دهد، تا چه رسد به اينكه از رذائل خالى شود و به فضائل آراسته گردد، و مى‏تواند اين‏ها را از آميزش با علما و صاحبان اخلاق فاضله فرا گيرد؟ و چگونه رواست كه گفته شود: اختلاط با مردم بهتر است براى كسى كه در توان خود علم و عمل را تحصيل كرده، و به مرتبه بهجت رسيده و لذت طاعات و مناجات را يافته، و بر آمد و شد او با مردم فايده دينى و دنيوى مترتّب نيست، بلكه مفاسد بسيار بر آن هست؟ پس صحيح اين است كه گفته شود: افضل بودن يكى از آن دو نسبت به اشخاص و احوال و زمان و مكان تفاوت مى‏كند. و سزاوار است كه هر شخصى نظر به حال خود و به همنشين خود كند، و انگيزه و نيّت آميزش خود و فوائد آمد و شد با وى و آنچه را از فوائد عزلت و كناره‏گيرى براى اين مخالطه از دست مى‏دهد بنگرد و اين‏ها را با يكديگر موازنه نمايد تا افضل و ارجح آشكار شود. و به سبب اين
علم‏اخلاق‏اسلامى ج : 4 ص : 248
اختلاف نسبت به اشخاص، به ملاحظه احوال و فوائد و آفات، بسا بعد از تفكّر و تأمّل معلوم شود كه براى بعضى گوشه گيرى و عزلت تام افضل است، و براى بعضى ديگر آميزش و آمد و شد، و براى بعضى ديگر ميانه روى در عزلت و الفت.
و از آنچه گفته شد معلوم مى‏شود كه براى كسى كه به مقام انس و استغراق رسيده خلوت و عزلت افضل است، زيرا شكّى نيست كه مخالطه موجب سقوط از مرتبه شهود و انس است و از فوائد آميزش و آمد و شد با مردم چيزى متصوّر نيست كه با اين مرتبه مقاومت تواند كرد، و به اين جهت دوستدارانى كه به مقام انس با پروردگار رسيدند از خلق كناره گرفته و تنهائى و خلوت را بر گزيدند.
اويس قرنى گفت: «هيچ كس را نيافتم كه پروردگار خود را بشناسد و با غير او انس گيرد». و يكى از ايشان گويد: «چون صبح را مى‏بينم از كراهت ملاقات با مردم مى‏گويم:«انّا للّه و انّا إليه راجعون.»و يكى ديگر از آنان گويد: «شادى و لذّت مؤمن در خلوت و تنهائى به مناجات پروردگار خويش است».
و يكى از شايستگان گفته است: «در يكى از بلاد عابدى را ديدم كه از قلّه كوهى بيرون آمد، چون مرا ديد در پشت درختى پنهان شد، نزد او رفتم و گفتم:
سبحان اللّه بخل مى‏كنى كه تو را ببينم؟ گفت: اى مرد من روزگارى دراز است كه در اين كوه اقامت گزيدم تا دل خود را در صبر از دنيا و اهل آن چاره و علاج كنم، رنج من در اين كار دراز و عمرم تمام شد و اين را از خدا مسئلت كردم تا دلم آرام يافت و با تنهائى خو گرفت، چون تو را ديدم ترسيدم به حال اوّل برگردم، و از شرّ تو به پروردگار جهانيان و دوست فرمانبرداران پناه مى‏برم، سپس صيحه‏اى زد و گفت: آه از درنگ زياد در دنيا پس روى از من بگردانيد و گفت: منزّه است آن كه دلهاى اهل معرفت را لذت خلوت و تنهائى و شيرينى انقطاع به سوى او چشانيد تا جائى كه ياد بهشت و حوران پاك سرشت را از دل ايشان برد».
يكى از بزرگان گويد: «انسان به سبب خالى بودن از فضيلت احساس تنهائى و وحشت مى‏كند، پس بواسطه ملاقات و آميزش با مردم شاد مى‏گردد و وحشت را از خود دور مى‏كند، و چون ذات آدمى با فضيلت شد طالب تنهائى مى‏شود تا
علم‏اخلاق‏اسلامى ج : 4 ص : 249
از تفكر يارى جويد و علم و حكمت را بيرون كشد»، و از اين رو گفته‏اند: «انس گرفتن با مردم نشان بيمايگى و تهيدستى است». پس براى كسى كه دوام ياد خدا و انس به او و تفكّر و تحقيق در معرفت او ميسّر باشد، تنهائى و خلوت از همه فوائد مخالطه و آميزش با مردم برتر است، زيرا فايده و غايت عبادات و ثمره مجاهدات اين است كه انسان با دوستى خدا و معرفت او از دنيا برود، و محبّت حاصل نمى‏شود مگر به انس و دوام ذكر، و معرفت بدست نمى‏آيد مگر به دوام فكر، و براى هر يك از اين دو فراغ دل شرط است، و فراغ دل با مخالطه حاصل نمى‏شود.
اگر بگوئى: منافاتى ميان آميزش با مردم و انس به خدا نيست، و از اين رو انبياء با وجود استغراق در شهود و انس با مردم مى‏آميختند.
مى‏گوئيم: توانائى و استعداد جمع ميان آميختن ظاهرى با مردم، و روى آوردن تامّ نهانى به خدا ميسّر نيست مگر به نيروى نبوّت. بنابراين هر ضعيف نفسى نبايد به آن فريفته شود و طمع در آن كند.
از آنچه گفتيم وجه جمع ميان اخبار وارده نسبت به اين دو طرف روشن مى‏شود، پس اخبارى كه در فضيلت عزلت و تنهائى وارد شده ناظر به بعضى از مردم است، و آنچه در فضيلت آميزش و آمد و شد با مردم رسيده به بعضى ديگر نظر دارد.
علم‏اخلاق‏اسلامى ج : 4 ص : 250
و از آنهاست: