پيوست‏
ضدّ غفلت نيّت است - تأثير نيّت در اعمال - نيّت روح اعمال است و پاداش به حسب آن است - عبادت آزادگان و مزدوران و بردگان - نيّت مؤمن بهتر از عمل اوست - نيّت غير اختيارى است - راه خالص گردانيدن نيّت.
دانستى كه ضدّ غفلت نيّت است، و آن برانگيخته شدن نفس و توجّه آن است به سوى آنچه موافق غرض و هدف خود مى‏بيند، و نيز دانستى كه نيّت و اراده و قصد الفاظ مترادف و داراى يك معنى‏اند، و آن واسطه ميان علم و عمل است، زيرا تا امرى دانسته نشود قصد نمى‏شود، و ما دام كه قصد نشود به فعل در نمى‏آيد، پس علم مقدّم بر نيّت و شرط آن است، و عمل ثمره و فرع آن است، زيرا هر فعل و عملى از فاعل مختار صادر مى‏شود و عمل تمام نمى‏شود مگر به علم و شوق و اراده و قدرت، چه هر انسانى چنان آفريده شده كه بعضى از امور با او موافق و با غرض وى هماهنگ و سازگار است، و بعضى از امور با او مخالف و ناسازگار است، پس به جلب سازگار و دفع ناسازگار محتاج است، و اين معنى متوقّف است بر ادراك سازگار و سودمند، و ناسازگار و زيان آور، زيرا تا چيزى شناخته نشود جستجوى آن يا گريز از آن تعقّل نمى‏شود، و اين علم است، و نيز متوقف است بر ميل و رغبت و شهوتى كه انگيزه آن است، و اين شوق است، زيرا كسى كه غذا يا آتش را ادراك كرد تنها ادراك براى خوردن و فرار كافى نيست هر گاه شوق به خوردن و گريختن در
علم‏اخلاق‏اسلامى ج : 4 ص : 140
ميان نباشد، و نيز متوقف است بر قصد و آغاز كردن و توجه به آن، و اين نيّت است، زيرا بسا كسى طعامى را مشاهده مى‏كند و به آن رغبت و شوق دارد اما به سبب مضر يا حرام بودن يا عذر ديگر آن را اراده نمى‏كند، و نيز متوقف است بر قدرتى كه اعضا و اندامتها به سوى آن به حركت در آيند - يعنى به جلب نافع و سازگار يا دفع مضر و ناسازگار - و به اين فعل تمام مى‏شود، پس اين آخرين جزء علت تامّه است كه بدان وسيله فعل فاعل مختار تمام مى‏شود. بنابراين اعضاء به سوى فعل به حركت در نمى‏آيند و به آن دست نمى‏يابند مگر به وسيله قدرت، و قدرت در انتظار نيّت است، و نيّت منتظر انگيزه - يعنى شوق - است و شوق خواستار علم يا ظنّ به موافق بودن آن فعل با اوست. پس اگر شوق از قوه حيوانيّت و چارپا خوئى سرچشمه گرفته، به اين معنى كه آن فعل مقتضى اين قوه است: مانند خوردن و آشاميدن و آميزش كردن و كسب مال و امثال اين‏ها از لذات شهوانى، نيّت و قصد نيز متعلق به اين قوه است و از فضائل و رذائل آن شمرده مى‏شود، و اگر از آنچه مقتضى قوه درندگى: از دفع موذى يا برترى جوئى و تفوق و امثال اين‏ها باشد، نيّت نيز متعلق به اين قوه و از فضائل و رذائل آن بشمار مى‏رود. از آنچه گفته شد معلوم مى‏شود كه: محرّك اوّل، غرض مطلوب است - يعنى مقصودى كه بعد از تعلق علم به آن نيّت كرده شد - و اين نخستين انگيزه است، و شوق از آن بر انگيخته مى‏شود و اين انگيزه دوم است، و از آن قصد و نيّت پديد مى‏آيد و اين انگيزه سوم براى قدرتى است كه موجب انگيزش آن براى تحريك اعضاء و جوارح به سوى عمل است.