علماخلاقاسلامى ج : 4 ص : 112
فصل 22 عدم اطمينان به پايدارى مانع از توبه نيست
كسى كه توبه كرده ولى به خود اعتماد ندارد كه بر توبه ثابت بماند و ديگر بار گناه نكند نبايد به اين سبب از توبه باز ايستد و چنان گمان كند كه توبه او فايده ندارد، كه اين از فريب شيطان است و از كجا مىداند كه ديگر بار به آن گناه عود مىكند، و شايد پيش از آنكه به گناه باز گردد با توبه از دنيا برود.
و امّا بيم از بازگشت را بايد با قصد و عزم راستين چاره و تدبير كند، كه اگر به اين قصد وفا كرد به مطلب خود رسيده و گر نه گناهان سابق او آمرزيده شده و از آنها خلاصى يافته، و به غير از گناهى كه بعد از اين توبه مرتكب شده چيزى بر او نيست. و اين از فوائد بزرگ است، پس نبايد ترس از بازگشت به گناه تو را از توبه باز دارد، كه تو با توبه خود هميشه بين يكى از دو خوبى هستى: يكى بزرگتر: و آن آمرزش گناهان پيشين و عدم بازگشت به گناه در آينده است، و ديگرى كه كوچكتر است: آمرزش گناهان گذشته است، اگر چه مانع از بازگشت به گناه در آينده نباشد.
و اگر بعد به گناه عود نمايد بايد باز توبه كند، و از پى آن حسنهاى بجا آورد كه آن گناه را محو سازد، و از كسانى بشمار آيد كه عمل شايسته را با عمل بد ديگر آميخته است.
و حسناتى كه كفّاره گناهان است يا متعلّق است به دل: و آنها عبارت است از ندامت و تضرّع و عجز و فروتنى نمودن به درگاه الهى، و نيّت خير داشتن براى مسلمين، و قصد و عزم بر طاعات، يا مربوط است به زبان: و اينها عبارت است از
علماخلاقاسلامى ج : 4 ص : 113
اعتراف به ستم و بدى، و كثرت آمرزش طلبى، و يا وابسته است به اعضاء و جوارح:
و اينها عبارت است از انواع طاعات و صدقات. و سزاوار است كه مناسبت بين كار بدى كه از كسى سرزده و كار نيكى كه براى محو آن در پى بجا مىآورد مورد توجه قرار گيرد.
در خبر است كه اگر كسى در پىگناه هشت عمل بجا آورد اميدوار به عفو از آن گناه باشد: چهار عمل از جانب دل، و آنها عبارتند از: توبه يا عزم بر توبه، و حبّ باز ايستادن از گناه، و ترس از عقاب آن، و اميدوارى به آمرزش، و چهار عمل از جوارح، و آنها عبارتند از اينكه: بعد از گناه دو ركعت نماز كند، و سپس هفتاد مرتبه از خداى تعالى آمرزش بطلبد و صد بار بگويد: سبحان اللّه العظيم و بحمده، و بعد چيزى صدقه دهد، و آنگاه يك روز روزه بگيرد. و در بعضى از اخبار آمده است:
وضوى كامل بگيرد و داخل مسجد شود و دو ركعت نماز بگزارد، و در بعضى روايات چهار ركعت وارد شده است.
و گمان نكنى كه استغفار به زبان، بدون باز ايستادن از گناه اصلا فايدهاى دارد، بلكه اين توبه دروغگويان است. در خبر است كه: «استغفار كننده از گناه در حالى كه بر گناه اصرار مىورزد همچون استهزاء كننده آيات خداوند است» زيرا استغفارى كه توبه دروغگويان است و فايدهاى ندارد استغفار به مجرّد زبان و به حكم عادت و بر سبيل غفلت است، يعنى تنها حركت زبان بىآنكه دل در ميان باشد، چنانكه وقتى چيزى ترسناك را شنيد مىگويد: استغفر اللّه، يا نعوذ باللّه، و حال آنكه دلش از آن غفلت دارد و متأثّر نيست.
و امّا اگر به استغفار زبانى، تضرّع دل و زارى در آمرزش خواهى از روى صدق اراده و خلوص ميل و رغبت قلبى به باز ايستادن از اين گناه اضافه شود في نفسه كار نيكوست، اگر چه بداند كه نفس امّاره به اين گناه عود مىكند اين حسنه خود براى دفع سيّئه شايسته است، پس استغفار به دل هر چند موجب باز ايستادن از گناه نباشد خالى از فايده نخواهد بود، و وجودش مانند عدم نيست. و همانا صاحبدلان با نور بصيرت با معرفتى يقينى كه هيچ شكّ و شبههاى در آن راه ندارد صدق قول خداى تعالى را دريافتهاند كه:
علماخلاقاسلامى ج : 4 ص : 114
«فَمَن يَعمَل مِثقالَ ذَرَّةٍ خَيرا يَرهُ، وَ مَن يَعمَل مِثقالَ ذَرَّةٍ شَرّا يَرَهُ» 99: 7 - 8(زلزال، 7 - 8) «هر كه هموزن ذرّهاى نيكى كند آن را ببيند، و هر كه هموزن ذرّهاى بدى كند آن را ببيند».
و از اين رو يقين كردند كه ذرّهاى نيكى بىاثر نيست، همچنانكه يك دانه جو كه در ترازو نهاده شود بىاثر نيست، و اگر هر جوى خالى از اثر بود يك مشت جو هم در ترازو اثرى نداشت. پس ترازوى حسنات با ذرّههاى خيرات برترى مىيابد تا آنجا كه سنگين مىشود و كفّه سيّئات را سبك مىگرداند. و زنهار كه طاعتهاى اندك را كوچك مشمارى تا بدين بهانه بجا نياورى، و گناهان خرد را كوچك مشمارى تا بدين دستاويز از آنها پرهيز نكنى، همچون آن زن كودن كه از پنبه ريسى دست برمىدارد به اين عذر كه هر ساعتى جز تارى چند نخ نمىريسد و از اين كار چه ثروتى حاصل مىشود و چه جامهاى پديد مىآيد، و حال آنكه نمىداند كه جامههاى دنيا تار تار فراهم آمده است، و اجسام عالم با همه بزرگى و گستردگى ذرّه ذرّه جمع شده است. و چه بسا بر كارى كم پاداشى بزرگ مترتّب باشد، پس نبايد چيزى از طاعات را كوچك شمرد.
امام صادق عليه السّلام فرمود: «خداى تعالى سه چيز را در سه چيز پنهان كرده است:
خشنودى خود را در طاعتش، پس هيچ طاعتى را كوچك مشمار كه شايد رضاى او در آن باشد. و غضب خود را در گناهان و نافرمانيها، پس هيچ معصيتى را حقير مدان كه ممكن است غضب او در آن باشد. و دوستى و ولايت خود را در بندگانش، پس هيچ يك از ايشان را تحقير مكن كه شايد وى دوست خدا باشد».
بنابر اين استغفار به دل حسنهاى است كه ضايع نمىگردد، بلكه گفتهاند:
استغفار به زبان [با غفلت دل] نيز حسنه است، زيرا حركت زبان به استغفار با غفلت بهتر از خاموشى است، كه فضيلت آن نسبت به سكوت از آن ظاهر و هويداست، اگر چه نسبت به عمل دل نقص است، پس سزاوار است كه حركت زبان به استغفار ترك نشود، و بكوشد كه حركت دل را نيز به آن بيفزايد، و به درگاه خداوند زارى كند كه دل را با زبان در خو گرفتن به خير شركت دهد.
|