بى‏شرمى‏
و آن بى‏توجهى و بى‏پروائى نفس، و شرمنده نشدن از ارتكاب محرّمات شرعى و عقلى و عرفى است، و آشكار است كه اين صفت از فساد و زبونى دو قوه غضب و شهوت است.
علم‏اخلاق‏اسلامى ج : 4 ص : 61
و ضدّ آن حياء است، و آن محدوديّت و در تنگنا افتادن نفس و شرم داشتن از ارتكاب محرّمات شرعى و عقلى و عادى است از ترس نكوهش و سرزنش، و آن اعمّ از تقواست، زيرا تقوا اجتناب از گناهان شرعى است، و حياء اعم است از اين و اجتناب از آنچه عقل و عرف نيز زشت و ناپسند مى‏دانند، و اين از صفات شريف نفس است، و از اين رو در فضيلت آن اخبار و روايات بسيار رسيده است. امام صادق عليه السّلام فرمود:«الحياء من الايمان، و الايمان في الجنّة»
«حياء از ايمان و ايمان در بهشت است».
و فرمود:«الحياء و العفاف و العىّ - أعنى عن اللسان لا عىّ القلب من الايمان»
«حيا و پاكدامنى و كند زبانى - نه كندى و درماندگى دل - از ايمانند».
و فرمود:«الحياء و الايمان مقرونان في قرن، فإذا ذهب أحدهما تبعه صاحبه»
«حيا و ايمان در يك رشته به هم بسته‏اند، پس چون يكى از آن دو رفت ديگرى نيز در پى آن مى‏رود».
و فرمود:«لا ايمان لمن لا حياء له»
«هر كه حيا ندارد ايمان ندارد».
امّا حقيقت حيا - چنانكه دانستى - شرم داشتن از ارتكاب چيزى است كه شرعا يا عقلا يا عرفا مذموم است، و شرم داشتن از غير اين حماقت است، زيرا شرمنده شدن از تحقيق احكام دين يا سستى و كاهلى نسبت به آنچه شرعا و عقلا سزاوار است حياء شمرده نمى‏شود بلكه حماقت است. و از اين رو رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود:«الحياء حياءان: حياء عقل و حياء حمق، فحياء العقل هو العلم و حياء الحمق هو الجهل»
«حيا دو گونه است: حياء عقل و حياء حماقت، حياء عقل علم است و حيا حماقت نادانى است».«»
علم‏اخلاق‏اسلامى ج : 4 ص : 62
و از آنهاست: