پيوست ضدّ غرور هوشيارى و علم و زهد است
دانستى كه غرور مركّب از جهل و حبّ خواهش شهوت و غضب است.
پس ضدّ آن هوشيارى و علم و زهد است، و هر كه هوشيار و زيرك و شناساى خود و پروردگار خويش و دنيا و آخرت باشد، و چگونگى سلوك راه به سوى خدا و آنچه آدمى را به او نزديك مىسازد و از او دور مىكند بداند، و به آفات راه و دشواريها و سختيهاى آن آگاه باشد، از غرور اجتناب مىكند و شيطان وى را در هيچ يك از امور نمىفريبد، زيرا هر كه خود را به بندگى و ذلّت [نسبت به پروردگار] شناخت، و دانست كه در اين جهان غريب و از شهوات حيوانى بيگانه است، در مىيابد كه اين شهوات براى او زيانبار است، و موافق طبيعت و فطرت او همانا معرفت خدا و نظر به وجه اوست، پس نفس خود را رام شهوات دنيا نمىسازد، و هر كه پروردگار خود را شناخت و دنيا و آخرت و لذات آن دو و ناسازگارى آنها را دانست محبّت خدا و رغبت به سراى آخرت و نفرت و بيزارى از دنيا و لذات آن در دلش بيدار و بر انگيخته مىشود. و چون اين خواست و اراده بر دل وى چيره شد نيّتش در همه امور درست مىگردد، و اگر مثلا به خوردن يا بر آوردن حاجتى اشتغال نمود قصدش از آن كمك گرفتن براى سلوك راه آخرت است، و هر گونه فريفتگى و غرورى كه سرچشمه آن كشمكش اغراض و آرزومندى و كشيده شدن به دنيا و به جاه و مال باشد از او برطرف شده است، ولى ما دام كه دنيا براى او محبوبتر از آخرت باشد و هواى نفس خود را از رضا و خشنودى خدا دوستتر دارد، رهائى از غرور برايش ممكن نيست.
پس كار اصلى در علاج غرور اين است كه: دل را از دوستى دنيا خالى كند
علماخلاقاسلامى ج : 4 ص : 41
و حبّ خدا بر او غلبه داشته باشد تا آنكه ارادهاش قوى و نيّتش درست شود و غرور دفع گردد. امام صادق عليه السّلام فرمود: «و بدان كه نمىتوانى از تاريكيهاى غرور و آرزومندى بيرون آيى مگر اينكه براستى به خدا باز گردى و به درگاه او زارى و تضرّع كنى، و عيبهاى نفس و احوال خود را كه نه با عقل و علم سازگار است و نه دين و شريعت و سنّتهاى رهبران و پيشوايان هدايت آن را تحمّل مىكند بشناسى، و اگر به عيوبى كه در تو هست راضى باشى زهى شقاوت و بدى نفس تو كه عمر خويش تباه كردى و در قيامت جز دريغ و حسرت بهرهاى ندارى»«».
و از آنهاست:
|