نفاق‏
نفاق اين است كه نهان و آشكار انسان مخالف يكديگر باشد، خواه اين دوروئى و دوگانگى در ايمان باشد يا در طاعات يا در معاشرت با مردم، و خواه به قصد طلب جاه و مال باشد يا نه. و بنا بر اين نفاق به معنى مطلق اعم است از ريا، و اگر به معنى خاص يعنى مخالف دل و زبان يا ظاهر و باطن در معامله و مصاحبت با مردم گرفته شود، در اين صورت بين آن دو (نفاق و ريا) عموم و خصوص من وجه است.
و به هر تقدير، اگر انگيزه آن ترس و جبن باشد از رذائل قوه غضب در جهت تفريط است، و اگر باعث آن جاه طلبى باشد از رذائل همان قوه در جهت افراط است، و اگر منشأ آن تحصيل مال يا كاميابى غريزه جنسى باشد از پستى و زبونى قوه شهوت است.
شكّى نيست كه نفاق از مهلكات بزرگ است، و آيات و اخبار در مذمّت آن متّفقند. و بدترين نوع نفاق - بعد از نفاق كفر - اين است كه آدمى دو رو و دو زبان باشد، به اين معنى كه در حضور برادر مسلمان خود او را بستايد و اظهار دوستى و نيكخواهى نمايد، و در غياب او مذمّتش كند و با دشنام و بدگوئى و سعايت نزد ظالمان و آبرو ريزى و اتلاف مالش در صدد اذيّت و آزار او باشد. يا اينكه ميان دو دشمن آمد و شد نمايد و با هر يك مطابق ميل او سخن گويد، و هر يك از آن دو را در دشمنى و عداوت با ديگرى تحسين و مدح كند، يا به هر يك از آنها وعده يارى دهد، يا گفته هر يك را براى ديگرى نقل كند. و اين بدتر از سخن چينى است كه نقل قول از يكى از دو طرف است.
و بالجمله: همه اقسام نفاق مذموم و حرام است.
رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود:«من كان له وجهان في الدّنيا، كان له لسانان من نار يوم القيامة».
«هر كه در دنيا دورو باشد، در قيامت او را دو زبان از آتش خواهد بود».
و فرمود:«تجدون من شرّ عباد اللّه يوم القيامة ذا الوجهين: الّذى‏
علم‏اخلاق‏اسلامى ج : 3 ص : 543
يأتي هؤلاء بوجه و هؤلاء بوجه».
«بدترين بندگان خدا در قيامت دو رو را مى‏يابيد: كه با گروهى روئى و با گروه ديگر روى ديگر دارد».
و فرمود: «روز قيامت هر كه دو رو باشد در حالى مى‏آيد كه يك زبان از پشت سرش آويخته و يك زبان ديگر از پيش روى او و شعله مى‏كشند تا رخسار او را بسوزانند، آنگاه ندا مى‏رسد: اين است كه در دنيا دو رو و دو زبان بود، و به اين وصف در قيامت شناخته مى‏شود».
در تورات آمده است: «مردى كه با رفيق خود با دو لب سخن گويد امانت را باطل كرده و خداوند در قيامت هر دو لب مختلف را هلاك خواهد كرد».
على بن اسباط، از عبد الرحمن بن حمّاد، [به حديث مرفوع‏] از پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم نقل مى‏كند كه: خداى تبارك و تعالى به عيسى فرمود: «اى عيسى، زبانت در پنهان و آشكار يكى باشد، و همين طور دلت، من تو را از نفس خودت بر حذر مى‏دارم، و تو را كافى است كه من بر همه چيز آگاهم دو زبان در يك دهان شايسته نيست، و نه دو شمشير در يك نيام، و نه دو دل در يك سينه، و همچنين ذهنها».
امام باقر عليه السّلام فرمود: «بد بنده‏اى است آن كه دورو و دو زبان باشد، در حضور برادرش او را مدح و ثنا گويد و در غيابش از او بدگوئى كند، اگر نعمتى به او داده شود حسد ورزد، و اگر گرفتار آيد تنها و بى‏يار و ياورش گذارد».
مخفى نماند كه آمد و شد با دو دشمن و اظهار دوستى با هر يك از آنها به سخن و عمل در صورتى كه صادق باشد موجب منافق بودن و يا دو زبان بودن نيست، زيرا گاهى ممكن است يك فرد با دو دشمن دوست باشد امّا دوستى او ضعيف باشد، زيرا دوستى تام و تمام با كسى مقتضى دشمنى با دشمنان اوست، و همچنين اگر كسى از شرّ ديگرى بترسد و براى دفع شرّ او با وى به مدارا و مجامله رفتار كند و در حضورش اظهار دوستى و مدح نمايد در حالى كه قلبا به وى اعتقاد نداشته باشد، اين نيز اگرچه نفاق است به واسطه عذر موجّهى كه دارد شرعا جايز است. خداى سبحان مى‏فرمايد:
«ادْفَعْ بِالَّتى هِىَ أَحْسَنُ السَّيِّئَة» 23: 96(مؤمنون، 96) «بدى را به آنچه نيكوتر است دفع كن».
علم‏اخلاق‏اسلامى ج : 3 ص : 544
و روايت است كه: «مردى اجازه خواست كه به خانه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلّم در آيد، حضرت فرمود: اذن دهيد او را كه بد مردى است از قبيله خود. وقتى داخل شد، حضرت به نرمى با او سخن گفت به طورى كه حاضران گمان كردند كه نزد آن حضرت منزلتى دارد. چون بيرون رفت، عرض كردند كه نخست درباره او چنين فرمودى و سپس با او به نيكوئى و نرمى سخن گفتى؟ فرمود: بدترين مردم نزد خداوند در قيامت كسى است كه او را اكرام كنند تا خود را از شرّ او نگهدارند». و همه اخبارى كه در باره تقيّه و مدارا رسيده است دلالت بر تجويز اين گونه رفتار مى‏كند. و در خبر است:«ما وقى المرء به عرضه فهو له صدقة»
«آنچه انسان آبروى خويش بدان محفوظ دارد براى او صدقه به شمار مى‏آيد». و يكى از صحابه گفته است: «ما با كسانى با چهره‏هاى گشاده و بشّاش روبرو مى‏شديم كه دلهاى ما بر آنها لعنت مى‏كرد». ولى جايزبودن اين گونه رفتار در وقتى است كه انسان ناچار باشد كه با فرد شريرى آمد و شد نمايد و از بيم ضرر وى را مدحى گويد، امّا اگر از رفتن به نزد او و گفتن مدح وى يا يكى از اين دو كار بى‏نياز باشد و مع ذلك با زبان چيزى بگويد يا مدحى كند كه در دل ندارد، اين نفاق حرام است.
ضد نفاق اين است كه نهان و آشكار انسان يكسان باشد، يا باطن او از ظاهرش بهتر باشد، و اين از شريفترين صفات آدمى است، و اتّصاف به آن و اجتناب از نفاق از مهمترين مقاصد مؤمنان از صدر اسلام بوده است. و هر كه در اخبارى كه درباره نكوهش نفاق و ستايش يكسانى و همسازى باطن با ظاهر وارد شده بينديشد و در هر گفتار و كردارى تفكّر و تأمّل را مقدّم دارد نگهدارى نفس خويش از رذيلت نفاق برايش دشوار نخواهد بود.
پايان جلد دوم