تتميم
چنانكه اشاره شد حق اين است كه اگر شائبهاى كه با اخلاص بياميزد براى مقاصد صحيحى كه شرعا راجح است باشد عمل و اخلاص را باطل نمىكند و از اجر و پاداش نمىكاهد، زيرا نيّت خيرات متعدد موجب مىشود كه ثواب نيز به حسب آن مضاعف شود، و اگر از اغراض دنيوى باشد كه به حب جاه يا طمع مال برگردد عمل و ثواب را باطل مىكند، خواه انگيزه دينى عمل ضعيفتر از انگيزه نفسانى يا مساوى با آن يا قويتر از آن باشد، به دليل اخبارى كه قبلا ياد شد. و علاوه بر اينكه عمل را باطل مىكند عقابى جداگانه نيز در پى خواهد داشت، زيرا رياى
علماخلاقاسلامى ج : 3 ص : 539
در عبادت في نفسه مورد نهى و حرام است، خواه به تنهائى انگيزه عمل باشد يا به نيّت تقرب ضميمه شده باشد ضميمهاى مستقل يا غير مستقل. و هر كه مرتكب آن شود گناهكار است هم براى خود ريا و هم براى آنكه عبادت را به جهت دخول ريا در آن ترك كرده است. پس اگر عبادت واجب باشد گناه ديگرى كه ترك واجب است بر آن افزوده مىشود مگر اينكه با قضاء آن تكليف واجب از او ساقط شود، و اگر مستحب باشد قضاء لازم نيست و ترك آن گناهى ندارد، بلكه گناهش منحصر است به خود ريا.
امّا گناه رياى محض شديدتر و بدتر است از گناه رياى آميخته با قصد قربت، و گناه رياى آميخته با قصد قربت به حسب افزايش نيروى انگيزه ريا نسبت به انگيزه اخلاص افزوده مىشود و به حسب نقصان آن كم مىگردد.
بنابر آنچه گفتيم، اينكه مورد اتّفاق بزرگان دين است كه هر كه به قصد حج بيرون آيد و همراه او كالا براى تجارت باشد حجّش صحيح و داراى ثواب است، با اينكه سفرش خالص براى حج نيست، دليلش اين است كه تجارت براى كسب روزى است، و اين خود عبادت است. و گفتيم كه نيّت خيرات متعدد موجب ثواب متعدد و مضاعف است، و نيازى نيست كه گفته شود: «تاجر وقتى به مكّه رسيد بعد از اعمال حج ثواب به او تعلّق مىگيرد و چون تجارتش بستگى به حج ندارد عمل حجّش خالص است، و آنچه مشترك است فقط طى مسافت است، و ما دام كه به قصد تجارت باشد، ثوابى ندارد»، و نه به اين گفته حاجتى است كه: «هر گاه حج محرّك اصلى و تجارت فرع و تابع آن باشد، اين سفر از ثواب منفك و خالى نمىشود». بلى، اگر تجارت براى گردآورى مال و ذخيره كردن آن بدون نياز باشد، بعيد نيست كه سخن مذكور درست باشد، و همچنين اگر قصد تفرّج و دفع بىميلى و سردى از خانواده به قصد حج ضميمه شود ضميمهاى غير مستقل، و مثل آن انضمام خنكشدن به نيّت وضوست، و قصد بهداشت و تندرستى به نيّت روزه، و خلاصى از خرج و بدخوئى برده به نيّت آزاد كردن وى و مانند اينها، هر گاه اين ضميمهها مستقل نباشد.
يكى از علما گويد: «اگر دو انگيزه عمل و عبادت (يعنى قصد قربت و قصد
علماخلاقاسلامى ج : 3 ص : 540
دنيوى) مساوى باشند يكديگر را ساقط مىكنند، و عمل نه فايده دارد و نه زيان، و اگر انگيزه ريا قويتر باشد عمل نه تنها سود ندارد بلكه ضرر هم دارد و موجب عقاب مىشود، اگرچه عقاب آن از عقاب رياى محض سبكتر است. و اگر انگيزه تقرب قويتر باشد به اندازهاى كه برتر و نيرومندتر است ثواب خواهد داشت، به دليل اين اين قول خداى تعالى:
«فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْرا يَرَهُ. وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرّا يَرَهُ» 99: 7 - 8(زلزال، 7 و 8) «هر كه به اندازه ذرهاى نيكى كند آن را ببيند. و هر كه به اندازه ذرهاى بدى كند آن را ببيند».
و نيز:
«انَّ اللَّهَ لا يَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ» 4: 40(نساء، 40) «خداوند هموزن ذرهاى ستم نمىكند».
پس سزاوار نيست كه قصد خير ضايع شود، بلكه اگر قصد تقرب بر ريا غالب باشد به اندازهاى كه ريا در آن است عمل باطل مىگردد و بقيّه مىماند، ولى اگر قصد ريا غلبه كند به اندازه قصد قربت از عقوبت كم مىشود. سرّ مطلب اين است كه:
تأثير اعمال در دلها به وسيله استوار كردن صفات آنهاست. و خواستن ريا از مهلكات است، و قوّت و تأثير اين مهلك بقدر عمل بر وفق آن است. و خواستن خير از منجيات است، و قوّت و تأثير آن به اندازه عمل بر طبق آن است. و چون اين صفات در دل جاى گرفت، هر گاه عمل بر وفق مقتضاى ريا بود آن صفت تقويت مىشود.
و اگر عمل بر وفق انگيزه و اسباب خير بود باز هم آن صفت قوّت مىگيرد، و يكى از آن دو مهلك و ديگرى نجات بخش است. و اگر تقويت يكى بقدر تقويت ديگرى باشد هر دو مقاومت مىكنند. و اگر يكى چيره شد تأثيرش به اندازه برترى نيرويش بيشتر خواهد بود، چنانكه در تأثير داروها و غذاهاى متضاد نيز چنين است«»».
علماخلاقاسلامى ج : 3 ص : 541
امّا درباره سخن اين عالم (ابو حامد غزالى) جاى گفتگوست: كه اطلاق و عموميّت ظواهر اخبارى كه ذكر شد اين معنى را مىرساند كه شائبه ريا عمل و ثواب را باطل مىكند. و از جمله اين روايت است كه: «مردى از پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم پرسيد:
حال كسى كه عمل نيكى مىكند - يا صدقهاى مىدهد - و دوست دارد كه او را بستايند و پاداش دهند چگونه است؟ حضرت جوابى نداد تا اين آيه نازل شد:
«فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلا صالِحا وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَدا» 18: 110(كهف، 110) «هر كه اميد ديدار پروردگار خويش دارد بايد عملى شايسته كند و كسى را شريك عبادت خداى خود قرار ندهد».
و شكّى نيست كه قصد وى ستايش و پاداش هر دو بود، و با اين حال درباره او اين آيه نازل شد.
و از آن جمله اين روايت است: «مردى اعرابى به خدمت پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم رسيد و عرض كرد: يا رسول اللّه، مردى از روى تعصّب مىجنگد، و مردى به جهت دليرى و شجاعت مىجنگد، و مردى براى اين مىجنگد كه مقام و موقع خود را در راه خدا بداند حضرت فرمود: هر كه براى آن بجنگد كه كلمه خدا والا باشد او در راه خداست».
حمل كردن اين روايات بر صورتى كه قصد قربت و قصد ريا يكسان باشد يا قصد ريا غالب باشد خلاف ظاهر است. و امّا اين سخن وى كه هر قصد و فعلى تأثيرى خاص و جداگانه دارد، اين در صورتى است كه ضدّ آن قصد و فعل آن را باطل نكند. و ما قائليم به اينكه: مقتضاى اخبار همانند عقل صريح دلالت دارد بر اينكه قصد ريا قصد قربت را وقتى بر فعل واحد وارد شوند باطل مىكند، و بنابراين ديگر تأثيرى براى قصد تقرب باقى نمىماند تا بيش از قصد ريا تأثير داشته باشد.
علماخلاقاسلامى ج : 3 ص : 542
و از آنهاست:
|