علماخلاقاسلامى ج : 3 ص : 514
فصل 34 انگيزههاى ريا
انگيزه ريا يا دستيابى و تمكّن به گناه است، مانند ظاهر ساختن پارسايى و تقوا تا مشاغل حكومت و قضا به او واگذار شود و از اين راه به جاه و استيلا نائل گردد و به ظلم و جور حكم كند و رشوه ستاند يا امانتها و صدقات و اموال يتيمان و امثال اينها به او سپرده شود، تا بتواند از آنها براى خويشتن برگيرد، و مثل حضور در مجالس علم و وعظ و سوگوارى براى نگاه كردن زنان و كودكان. اين گونه ريا بدترين درجه آن و گناهش از همه بيشتر است. و نزديك به اين نوع ريا اظهار ديانت و تقواست براى اينكه تهمت گناهانى را كه مرتكب شده از خود دفع كند، يا به بهره و لذّتى مباح از لذّات دنيوى دست يابد، مانند اشتغال به موعظه و امامت نماز و تدريس و اظهار صلاح و ورع، تا اموال به او بذل شود و زنان به همسرى وى رغبت نمايند، يا ترس از اينكه به ديده نقص و حقارت در وى نگرند، يا تنبلى و بطالت به او نسبت دهند مانند ترك شتاب و خنده بعد از اطلاع مردم بر آن، از بيم اينكه به بازى و شوخى شناخته شود و مورد تحقير قرار گيرد، و مثل شب زندهدارى و اداى نافله هنگامى كه در بين نمازگزاران شب بسر مىبرد تا به كسالت و تنبلى منسوب نگردد، و حال آنكه در خلوت مطلقا به نمازهاى مستحبّى نمىايستد. و همچنين خوددارى از خوردن و آشاميدن در روزى كه روزه مستحبّى دارد و تظاهر و تصريح مىكند كه من روزهام. و چه بسا تصريح نمىكند كه روزه دارم، بلكه مىگويد: عذرى دارم، و در اينجا دو ريا را با هم جمع مىكند: يكى ريا به روزه داشتن، و ديگرى
علماخلاقاسلامى ج : 3 ص : 515
ريا به اخلاص و بىريائى. و اگر كسالت و شهوت وى را به انجام ندادن مستحبّات و نوافل و صبر نكردن از خوردن و نوشيدن وادار كند، پيش خود به تصريح يا كنايه عذر مىآورد كه گويى ترك نماز و روزه [مستحبّى] به سبب مرض يا ضعف يا شدت عطش يا خوشحالكردن فلانكس بوده است، و سخنان و عذرهاى ديگر، كه از زبانش جارى نمىشود مگر به سبب آنكه ريشه ريا در جانش استوار و راسخ شده است.
امّا انسان مخلص جز خدا و تقرب به او چيزى نمىخواهد، و به خلق و حصول منزلت در دل ايشان اعتنائى ندارد، و اگر روزهدار نيست دوست ندارد كه ديگران درباره وى اعتقادى پيدا كنند كه مخالف علم خدا (يعنى خلاف واقع) است و بدين سبب اهل تزوير و تلبيس شود، و اگر روزهدار است به علم خدا خرسند است و در آن كسى را شريك او قرار نمىدهد.
و چون اين انگيزهها بعضى از پستى قوه غضب ناشى مىشود و بعضى از زبونى قوه شهوت، پس بعضى از انواع ريا از رذائل قوه غضب است و برخى از رذائل قوه شهوت.
|