علم‏اخلاق‏اسلامى ج : 2 ص : 58
فصل 7 تأثير مزاج در اخلاق‏
سرشت و مزاج انسانى را دخالت و تأثيرى تمام در صفات و ملكات اخلاقى است. برخى از مزاجها در اصل آفرينش مستعدّ بعضى خلق و خويهاست و برخى ديگر مناسب و مقتضى خلاف آن. و ما به يقين درمى‏يابيم كه بعضى از افراد، صرف نظر از اسباب و علل خارجى، بر حسب جبلّت خود چنانند كه با كمترين سببى به خشم مى‏آيند يا مى‏ترسند يا غمگين مى‏شوند، و با كمترين چيز تعجّب‏آورى مى‏خندند، و بعضى ديگر بر خلاف اينانند. گاهى اعتدال قوا طورى فطرى است كه انسان را به عقل كامل و اخلاق فاضله رهنمون مى‏شود و قوه عاقله بر دو قوه خشم و شهوت غلبه و تسلّط دارد، چنانكه در انبياء و ائمّه عليهم السّلام چنين است.
و گاهى تجاوز قوا از حدّ وسط چنانست كه عقل آدمى را ناقص و صفات او را پست مى‏گرداند و قوه عاقله وى تحت سلطه خشم و شهوت قرار مى‏گيرد، چنانكه در بسيارى از مردم چنين است.
امّا حقّ اين است كه، چنانكه بيان آن خواهد آمد، صفات رذيله و خويهاى زشت را مى‏توان با معالجاتى كه در علم اخلاق مقرّر شده است زايل و برطرف ساخت. بنابراين در برطرف كردن نقائص و تحصيل فضائل بايد سعى و كوشش كرد. شگفتا كه مردمى در بازگرداندن بهبود جسمانى كه از ميان رفتنى و ناپايدار است اين همه سعى و مبالغه مى‏كنند، ولى در تحصيل صحّت روحانى كه باقى
علم‏اخلاق‏اسلامى ج : 2 ص : 59
و پايدار است نمى‏كوشند، قول طبيب نامسلمان را در خوردن و آشاميدن داروهاى ناگوار و نفرت‏آور و واكوشيدن و اشتغال به كارهاى زشت را براى صحّت و بهبود زايل شدنى اطاعت مى‏كنند، ولى دستور طبيب الهى را براى تحصيل سعادت دائم و جاويد پيروى نمى‏كنند.
امّا آنچه موجب مى‏شود كه نفس انسان به حال نقص و نقصان باقى بماند يا به علّت عدم توجّه به مطلوب است به جهت گرفتارى به موانع يا اشتغال به نقيض كه در دسترس اوست، يا به واسطه كثرت اشتغال به سرگرميها و لذّات حسّى يا به علّت ضعف قوه عاقله است. پس اگر عنايت الهى شامل حال وى نشود پيوسته نقصان افزايش مى‏يابد و او را از كمالى كه براى آن آفريده شده است دور مى‏كند، تا آنكه سرانجام هلاك ابدى و شقاوت جاودانى گريبانش را خواهد گرفت، كه از اين حالت به خدا پناه مى‏بريم. و اگر رحمت ازلى شامل حالش شود و همّت و كوشش خود را صرف رفع نقائص و اكتساب فضائل كند همواره از مرتبه‏اى از مراتب كمال به مرتبه بالاتر مى‏رود تا آنكه از اهل مشاهده جلال و جمال حق مى‏گردد و به جوار قرب پروردگار متعال تشرّف مى‏يابد و به سرور و بهجت حقيقى واصل مى‏شود، كه همانند آن را هيچ چشمى نديده و هيچ گوشى نشنيده و به قلب بشرى خطور نكرده است، و به خوشحالى و مسرّتى دست مى‏يابد كه در قول خداى سبحان به آن اشاره شده است:
«فَلا تَعْلَمُ نَفس ما أخْفِىَ لَهُمْ مِنْ قُرّةِ أَعْيُن 32: 17(سجده، 17).
«كسى نمى‏داند كه [به پاداش آن عملها كه كرده‏اند] چه مسرّتها برايشان نهان كرده‏اند».