علماخلاقاسلامى ج : 2 ص : 45
فصل 5 اخلاق نكوهيده معارف را از انسان پوشيده مىدارد
اخلاق مذموم و ناپسند همچون پردههايى انسان را از معارف الهى و فيضهاى قدسى مانع مىشوند زيرا رذائل اخلاقى به منزله پوششى براى نفوساند كه اگر برطرف نشوند حال روحانى و معنوى براى انسان رخ نمىنمايد، و چگونه جز اين مىتواند باشد و حال آنكه دلها مانند ظروفند كه هر گاه از آب پر باشند هوا داخل آنها نخواهد شد [و در يك ظرف دو چيز نمىگنجد]، همينطور معرفت و محبّت و انس به خدا در دلهاى مشغول به غير خدا راه نمىيابد، و به اين معنى اشارت دارد گفتار پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم:
«لولا أنّ الشّياطين يحومون على قلوب بنى آدم لنظروا إلى ملكوت السّموات و الأرض»
«اگر شياطين اطراف دلهاى بنى آدم را فرا نگرفته بودند آدميان مىتوانستند به ملكوت و باطن آسمانها و زمين بنگرند».
بنابر اين همان قدر كه دلها از اين آلودگىهاى و پليديها پاك شوند رو به سوى حق مىآورند و حقايق و معارف الهى در آنها تجلّى و درخشش پيدا مىكند، چنانكه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به آن اشاره فرموده است:
«إنّ لربّكم في ايّام دهركم نفحات الا فتعرّضوا لها»
«خدا را در دوران زندگيتان نسيمهاى فيض بخش است، هان كه خود را
علماخلاقاسلامى ج : 2 ص : 46
در معرض آنها قرار دهيد».
و رو آوردن به نفحات و فيضهاى معنوى و بهره گرفتن از آنها با پاك ساختن دلها از تيرگيها و آلودگىهاى حاصل از اخلاق رذيله تحقّق مىيابد. بنابر اين رو كردن به طاعت الهى يا رو گرداندن از بدى و گناه موجب صفا و روشنى براى قلب است و در نتيجه او را براى فيضهاى علم يقينى مستعد مىسازد، و خداى سبحان فرموده است:
وَ الّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنّهُمْ سُبُلَنا» 29: 69(عنكبوت، 69) «كسانى كه در راه ما مجاهدت كنند به راههاى خويش هدايتشان مىكنيم».
و پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود:
«من عمل بما علم ورّثه اللّه علم ما لا يعلم»
«كسى كه به علم خود عمل كند خداوند علم آنچه را نمىداند به وى عطا كند».
پس هنگامى كه دل از تيرگيها و آلودگىهاى طبيعى بكلّى پاك شود چنان عنايات الهى و افاضات رحمانى براى او آشكار مىشود كه براى بزرگان علما حاصل نشده است چنانكه سرور فرستادگان خدا فرمود:
«إنّ لي مع اللّه حالات لا يحتملها ملك مقرّب و لا نبىّ مرسل»
«مرا با خداوند حالاتى است كه هيچ فرشته مقرّبى يا پيامبر مرسلى تاب تحمّل آن را ندارد».
و هر رهرو سير و سلوك به سوى خدا از الطاف الهى و نفحات غيبى (افاضات معنوى) به قدر استعداد و ظرفيّت خويش معرفت دارد و بهره مىگيرد، و لكن به علم آنچه از استعداد او برتر است دست نمىيابد امّا از راه ايمان به غيب آن را تصديق مىكند چنانكه ما به نبوّت و خواص و آثار آن ايمان داريم و وجود آن را تصديق مىكنيم ولى حقيقت آن را نمىشناسيم چنانكه جنين حال كودك را و كودك حال نوجوان مميّز را و تميزدهندگان از عامّه مردم حال دانشمندان و دانشمندان حال انبياء و اولياء را نمىشناسند.
رحمت الهى به سبب عنايت ازلى بر همه آدميان گسترده است بىآنكه
علماخلاقاسلامى ج : 2 ص : 47
بر كسى بخل روا دارد، لكن حصول آن بستگى دارد به صفا و صيقل دادن آينه دل از پليديها و آلودگىهاى طبيعى، و با اندوده و انباشته شدن زنگارهاى طبيعت بر اين آينه امكان ندارد كه چيزى از حقايق در آن تجلّى كند. پس اگر انوار علمى و اسرار ربوبى بر دلى پوشيده و در پرده بماند به سبب بخل از جانب خداى منعم نيست كه شأن و مقام او بسى برتر از اين است، بلكه اين پوشيده و در پرده ماندن به سبب آلودگى و كدورت دل و اشتغال آن به چيزهائى است كه با آن علم و معرفت ناسازگار است. [1] امّا آنچه براى دل به سبب طهارت و صفاى آن از علوم و معارف آشكار مىشود آن علم حقيقى نورانى است كه شك در آن راه ندارد و در نهايت جلوه و ظهور است زيرا از انوار الهى و الهامات حقّه ربّانى بهره گرفته است. و همين مراد قول او، عليه السّلام، است:
«إنّما هو نور يقذفه اللّه في قلب من يشاء»
«اين علم نورى است كه خداوند آن را به دل هر كسى كه بخواهد مىافكند».
و امير المؤمنين، عليه السّلام، به آن بدين گونه اشاره كرده است:
«إنّ من أحبّ عباد اللّه إليه عبدا أعانه اللّه على نفسه فاستشعر الحزن و تجلبب الخوف فزهر مصباح الهدى في قلبه»
«از محبوبترين بندگان خدا نزد او بندهاى است كه او را عليه خودش يارى دهد تا اندوه را در دل پنهان دارد و جامه ترس و پرواى الهى بپوشد و چراغ هدايت در دل وى روشن شود».
تا آنجا كه فرمود:
«قد خلع سرابيل الشّهوات، و تخلّى من الهموم إلا همّا واحد انفرد
__________________________________________________
[1]
جمال يار ندارد نقاب و پرده ولى غبار ره بنشان تا نظر توانى كرد
تو كز سراى طبيعت نمىروى بيرون كجا به كوى حقيقت گذر توانى كردو نيز:
هر كه آئينه صافى نشد از زنگ هوا ديدهاش قابل رخساره حكمت نبود(حافظ)
علماخلاقاسلامى ج : 2 ص : 48
به، فخرج من صفة العمى و مشاركة أهل الهوى، و صار من مفاتيح أبواب الهدى و مغاليق أبواب الرّدى، قد أبصر طريقه و سلك سبيله و عرف مناره، و قطع غماره، و استمسك من العرى بأوثقها و من الجبال بأمتنها فهو من اليقين على مثل ضوء الشّمس»
«جامه شهوات بركند، و از همّتها و هدفها جز يكى همه را كنار گذارد، آنگاه از كوردلى و مشاركت با هوا پرستان بيرون آيد، درهاى هدايت بگشايد و درهاى پستى و رذالت فرو بندد، راه سعادت خويش با بصيرت در پيش گيرد و بپيمايد و نشانههاى روشن آن را به خوبى باز شناسد، و سختيها و شدائد آن را پشت سر گذارد، از ريسمانها به محكمترين آنها چنگ زند و از كوهها به استوارترين آنها برآيد. پس يقين چنين شخصى همانند پرتو خورشيد است».
و در گفتارى ديگر مىفرمايد:
«و قد أحيى قلبه و أمات نفسه، حتّى دقّ جليله و لطف غليظه، و برق له لامع كثير البرق، فأبان له الطّريق و سلك به السّبيل، و تدافعتة الأبواب إلى باب السّلامة و دار الإقامة، و تثبّت رجلاه لطمأنينة بدنه في قرار الأمن و الرّاحة بما استعمل قلبه و أرضى ربّه»
«دل خود را زنده كرده و نفس خود را ميرانده تا آنكه پيكر تنومندش سخت نازك شده و تن فربهش لاغر و سبك گشته، و نورى پر فروغ بر او تابيده و راه را بر او روشن ساخته و طريق رهروان را به او نشان داده است، از همه درها رو گردانده و به باب سلامت و سراى جاويد روى آورده است. آرامش بدنش كه نتيجه اطمينان قلبى و رضاى پروردگار است در جايگاه امن و آسايش به وى ثبات قدم بخشيده است».
و نيز در وصف راسخان (ريشهداران) از علماء فرمود:
«هجم بهم العلم على حقيقة البصيرة و باشر و اروح اليقين و استلانوا ما استوعره المترفون و أنسوا بما استوحش منه الجاهلون و صحبوا الدّنيا بأبدان ارواحها معلّقة بالمحلّ الأعلى»
«علم با بصيرت حقيقى به آنان روى آورده و با آرامش يقين همدل و همدم
علماخلاقاسلامى ج : 2 ص : 49
شدند و آنچه را كامرانان درشت و دشوار شمردند آسان و ملايم دانستند و با آنچه نادانان از آن وحشت دارند انس گرفتند و در دنيا با بدنهائى همنشين شدند كه جانهاى آنها به ملكوت و جايگاه اعلى آويخته است».
خلاصه آنكه تا قلب تزكيه و پاكسازى نشود اين نوع معرفت براى آن حاصل نخواهد شد زيرا كه علم حقيقى عبادت دل و مايه قرب درون است. و همان طور كه نماز كه عبادت ظاهر است جز با پاكسازى تن از نجاست ظاهرى درست نيست همينطور عبادت باطن جز بعد از تطهير درون از نجاست باطنى كه همان اخلاق زشت و ناپسند و صفات ناشايسته است صحيح نيست. و چگونه جز اين مىتواند باشد كه تابش انوار علوم و معارف بر دلها توسط فرشتگان است و رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده است:«لا تدخل الملائكة بيتا فيه كلب»
«ملائكه به خانهاى كه سگى در آن باشد وارد نمىشوند». پس هر گاه خانه دل آكنده از صفات زشت و پليد باشد كه همچون سگان بانگ برآرند، فرشتگان مقدّس در آن داخل نخواهند شد. و اينكه در شريعت ظاهر و بدن مشرك محكوم به نجاست است، با اينكه ممكن است جامهاش شسته و بدنش پاكيزه باشد، به سبب سرايت نجاست باطنى به بيرون است پس گفتار پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه«بنى الدّين على النّظافة»
«دين بر نظافت استوار شده است» به برطرف كردن هر دو نجاست دلالت دارد. و در اين حديث كه«الطّهور نصف الايمان»
«پاكيزگى نيمى از ايمان است» مراد طهارت باطن از اخلاق زشت و ناشايسته و غير انسانى است، و نيم ديگر ايمان آراستن باطن به صفات شريف و انسانى و آباد ساختن آن به انجام وظايف و طاعات است.
از آنچه گفته شد روشن است كه دانشى كه از راه مجادلات كلامى و استدلالات نظرى، بدون زدودن دل و گوهر نفس از زنگارها و آلودگىها باشد، خالى از تيرگى و تاريكى نيست، و سزاوار نيست كه نام يقين حقيقى كه براى نفوس پاك و صافى حاصل مىشود بر آن نهند، و گمان باطلى كه بسيارى از دلبستگان به پليديها و ناپاكيهاى دنيا دارند كه خود را در مقام معرفت خداى سبحان بر حقيقت يقين مىپندارند خلاف واقع است، زيرا يقين حقيقى ملازم و همراه نور و بهجت
علماخلاقاسلامى ج : 2 ص : 50
و شادمانى و عدم التفات به غير خدا و استغراق در درياهاى عظمت خداوند است.
و براى آنان هيچ يك از اين مقامات حاصل نيست، و آنچه را يقين مىپندارند يا تصديقى آلوده به شبهه است يا اعتقادى جزمى كه، به سبب تيرگى دلهاشان كه ناشى از صفات زشت و ناشايسته است، نورانيّت و انكشاف ظهور و روشنى براى آن حاصل نيست.
و راز اين مطلب اين است كه، همان طور كه در جاى خود روشن شده است، منشأ و علّت علم تجرّد نفس است، پس هر چه بر تجرّد نفس افزوده شود ايمان و يقينش افزون مىشود، و شك نيست كه تا پردههاى بديها و خطاها برطرف نشود تجرّدى كه منشأ و مناط حقيقت يقين است حاصل نخواهد شد. بنابراين ناگزير بايد در تزكيه و تحليه نفس كوشش و مجاهده بسيار كرد تا درهاى هدايت گشوده شود و راههاى معرفت روشن گردد چنانكه خداى سبحان فرموده است:
«وَ الّذِينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدينّهُمْ سُبُلنا» 29: 69(عنكبوت، 69) «آنان كه در راه ما مجاهدت كنند به راههاى خويش هدايتشان مىكنيم».
|