غيبت
غيبت آنست كه چيزى نسبت به كسى گفته شود كه اگر به گوش وى برسد خوشش نيايد، خواه آن گفته راجع به نقص در بدن او يا در اخلاق يا در اقوال و يا در افعال مربوط به دين يا دنياى او باشد، بلكه اگر مربوط به نقصى در لباس يا خانه يا مركب وى باشد.
دليل اين گستردگى و تعميم معنى غيبت - علاوه بر اجماع امّت بر اينكه هر كس از ديگرى چيزى بگويد كه چون بشنود ناراحت و آزرده شود غيبت كننده است - رواياتى است كه از پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم و أئمّه عليهم السّلام رسيده است:
از رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلّم روايت شده است كه فرمود: «آيا مىدانيد غيبت چيست؟» گفتند: خدا و رسول او داناترند. فرمود: «اين است كه درباره برادر مسلمانت چيزى بگوئى كه خوشش نيايد»، شخصى عرض كرد: اگر آنچه بگوييم در او باشد چطور؟ فرمود: «اگر آنچه مىگوئى در او باشد غيبت كردهاى و اگر نباشد بهتان زدهاى».
و روايت است كه: «نام مردى در نزد آن حضرت برده شد، گفتند: چقدر عاجز است فرمود: برادر خود را غيبت كرديد، گفتند: يا رسول اللّه، آنچه گفتيم در او هست. فرمود: اگر آنچه در او نيست مىگفتيد بهتان زده بوديد».
از عايشه روايت است: «زنى به خانه ما آمد، وقتى باز مىگشت، با دست اشاره كردم كه كوتاه است، رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: غيبت كردى». و نيز از او روايت
علماخلاقاسلامى ج : 3 ص : 391
است: «وقتى در خدمت پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم درباره زنى گفتم: دامنش دراز است. فرمود:
از دهانت بينداز از دهانت بينداز پس پاره گوشتى از دهانم بيرون افتاد».
و روايت است: «يكى از شيخين به ديگرى گفت: فلان شخص پر خواب است، سپس از رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلّم سفره خواستند كه از آن نان بخورند. فرمود: خوراك خود را خورديد. گفتند: يادمان نمىآيد، فرمود: بلى گوشت رفيقتان را خورديد».
و امّا روايتى كه از امام صادق عليه السّلام رسيده است كه فرمود: «غيبت آنست كه درباره كسى چيزى بگويى كه در نزد خداوند عيب نباشد و به چيزى او را مذمّت كنى كه دانشمندان آن را مىستايند. ولى سخن گفتن درباره غايب به چيزى كه در نزد خدا مذموم و صاحب آن مورد سرزنش است، اين غيبت نيست، هر چند صاحب آن اگر بشنود ناراحت شود و تو از آن عيب برى و خالى باشى، و در اين سخنت حق را از باطل به وسيله بيان خدا و رسول او جدا و روشن كنى، و ليكن به اين شرط كه گوينده غير از بيان حق و باطل در دين خداى عز و جل مقصود ديگرى نداشته باشد، و امّا هر گاه مرادش ذكر نقص مذكور بدون اين معنى (بيان حق و باطل) باشد، اين شخص اگر چه كارش صواب باشد به سبب فساد مراد و مقصد باز خواست خواهد شد«»». اين روايت مخصوص موردى است كه صاحبش قبح آن را نداند، يا آن را پوشيده دارد و آشكار شدن آن او را ناخوش آيد. دليل اين مطلب روايت ديگرى است از آن حضرت، كه وقتى از غيبت پرسيدند، فرمود:
«هو أن تقول لأخيك في دينه ما لم يفعل، و تبثّ عليه امرا قد ستره اللّه عليه لم يقم عليه فيه حدّ».
«اين است كه درباره برادرت در دين او چيزى بگوئى كه نكرده است، و به زبان چيزى را منتشر كنى كه خدا بر او پوشانده و حدّى درباره آن اقامه نكرده است».
و فرمود:«الغيبة ان تقول في أخيك ما ستره اللّه عليه، و أمّا الامر الظّاهر فيه، مثل الحدّة و العجلة، فلا».
علماخلاقاسلامى ج : 3 ص : 392
«غيبت آنست كه درباره برادرت چيزى بگوئى كه خدا بر او پوشانده است و امّا چيزى كه در او آشكار است، مانند تندخوئى و شتابزدگى [گفتن آن] غيبت نيست».
و امام كاظم عليه السّلام فرمود:«من ذكر رجلا من خلفه بما هو فيه ممّا عرفه النّاس لم يغتبه، و من ذكره من خلفه بما هو فيه ممّا لا يعرفه النّاس اغتابه، و من ذكره بما ليس فيه فقد بهته«»».
«هر كه در پشت سر مردى چيزى بگويد كه در او هست و مردم مىدانند او را غيبت نكرده، و هر كه پشت سر كسى چيزى بگويد كه در او هست ولى مردم نمىدانند غيبتش كرده، و هر كه پشت سر كسى چيزى بگويد كه در او نيست به او بهتان زده است». و خواهد آمد كه هر كس تجاهر به گناه كند و آن را پوشيده ندارد غيبت ندارد.
حاصل آنكه: اجماع و اخبار متّفقند كه حقيقت غيبت اين است كه كسى درباره ديگرى چيزى بگويد كه اگر بشنود بدش آيد، خواه اين چيز نقصى در خود او يا در بدن او يا در دين يا دنياى او يا در چيزى كه متعلّق به اوست باشد.
بعضى گفتهاند كه در آنچه مربوط به دين است غيبت نيست، زيرا مذمّت و سرزنش وى همان مذمّتى است كه خدا و رسول او از وى كردهاند، پس ذكر معاصى و ذم او جائز است. صاحب اين گفتار براى تأييد قول خود اين روايت را دليل مىآورد:
«در نزد رسول خدا از زنى ياد شد كه نماز و روزه او بسيار است و ليكن همسايگان خود را مىآزارد. فرمود: او در آتش است» و از زنى ديگر ياد شد كه بخيل است، حضرت فرمود: «پس ديگر چه خيرى دارد؟» امّا اين قول باطل است، زيرا ادلّه حرمت غيبت عام است و شامل همه موارد آن مىشود. و آنچه در ذم اشخاص معيّن در كلام خدا و سخن حجج الهى آمده براى تعريف و تبيين احكام است، نه براى ذم و آشكار كردن عيب، و لذا اين جز در مجلس پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم يا أئمّه عليهم السّلام نبوده است.
|