علماخلاقاسلامى ج : 3 ص : 324
فصل 7 در امر به معروف و نهى از منكر عدالت شرط نيست
كسى كه امر به معروف و نهى از منكر مىكند لازم نيست عادل باشد و يا به آنچه امر و نهى مىكند حتما عمل نمايد، زيرا اولا دلائل وجوب آن مطلق و بدون قيد و شرط است، و ثانيا بر كسى كه فعل حرامى را انجام مىدهد و در ديگرى نيز آن را مشاهده مىكند دو چيز واجب است: يكى ترك آن و ديگر نهى از آن، و اگر يكى از آن دو را ترك كرد وجوب ديگرى از ميان نمىرود. زيرا در غير اين صورت امر و نهى جز بر معصوم واجب نخواهد بود، و بنا بر اين باب امر به معروف و نهى از منكر بكلّى بسته مىشود.
و امّا ناپسند شمرده شدن آن در آيات شريفه:
«أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ انْفُسَكُمْ» 2: 44(بقره، 44) «آيا مردم را به نيكى امر مىكنيد و خود را از ياد مىبريد».
و«لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ؟ كَبُرَ مَقْتا عِنْدَ اللَّهِ أنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ» 61: 2 - 3(صف، 2 - 3) «چرا آنچه نمىكنيد، مىگوئيد؟ نزد خدا بسيار مبغوض است كه آنچه نمىكنيد، بگوئيد».
و آنچه در حديث اسراء (سير در شب) آمده كه كسانى را با مقراض (قيچى) آتشين مىبريدند، براى اين است كه به آنچه امر مىكردند و مىگفتند عمل
علماخلاقاسلامى ج : 3 ص : 325
نمىكردند، نه براى اينكه امر مىكردند و مىگفتند. و همچنين در اين روايت:
«خداى تعالى به عيسى وحى كرد: نخست خود را پند ده، و اگر پند پذير شدى آنگاه مردم را پند ده، وگر نه از من شرم كن».«» و در ديگر رواياتى كه به اين مضمون رسيده است.
و آنچه گفته شده است كه هدايت كردن ديگران فرع اينست كه خود در راه هدايت باشد، و به راه راست آوردن ديگرى فرع آنست كه خود بر راه راست باشد، براى اين است كه امر به معروف و نهى از منكر گاهى به وسيله پند و موعظه است و گاهى به قهر و غلبه و تسلّط، و كسى كه خود به راه راست و درست هدايت نشده باشد، امر و نهى و موعظه از او ساقط است، زيرا مردم به فسق و گناه او آگاهند، و بنا بر اين پند و اندرز او بىفايده است، و در كسى كه از فسق او مطلّع است تأثير نمىكند، و ليكن نمىتوان گفت كه اين امر، پند و اندرز او را غير جائز مىسازد، چنانكه امر و نهى او نيز با قدرت و تسلّط بىفايده و بدون تأثير نيست. زيرا فاسق وقتى ديگرى را با قهر و تسلّط از زنا و شرابخوارى و امثال اينها بازداشت بىشك فايده و تأثير دارد.
خلاصه اينكه: يكى از دو نوع امر به معروف و نهى از منكر، يعنى طريق پند و اندرز تأثيرش متوقّف برداشتن عدالت و عدم ارتكاب معاصى است، و امّا نوع ديگر، يعنى با غلبه و تسلّط، متوقّف بر آن نيست.
نكته ديگر اينكه: آنچه درباره لازم نبودن شرط عدالت در امر به معروف و نهى از منكر ياد كرديم در مورد افراد رعيّت و مردم معمولى است كه از منكر آگاه مىشوند. و امّا شخصى كه خود را در منصب اصلاح حال مردم و ارشاد و هدايت آنان و بيان احكام الهى به نيابت از رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و أئمه معصومين عليهم السّلام قرار داده، ناچار بايد داراى عدالت و تقوا و علم به كتاب خدا و سنّت (احاديث) و ديگر شرايط اجتهاد باشد. و بنا بر اين پاسخ ديگرى از آيات و اخبار در بدو منكر شمردن
علماخلاقاسلامى ج : 3 ص : 326
وعظ كسى كه خود عمل نمىكند بدست مىآيد، به اين معنى كه اين انكار و تقبيح مخصوص اوست نه عامّه مردم. و به اين معنى حمل مىشود قول حضرت صادق عليه السّلام در «مصباح الشريعه»: «هر كه هوى و هوس خود را ترك نكرده، و از آفات نفس و شهوات آن رهائى نيافته، و شيطان را شكست نداده، و در پناه خدا و امان و نگاهدارى او در نيامده، صلاحيت امر به معروف و نهى از منكر ندارد، زيرا اگر داراى اين صفت نباشد، هر امرى اظهار كند حجّت بر ضدّ خود او مىشود، و مردم از آن بهره نمىگيرند. خداى عز و جل مىفرمايد:
«أ تَأْمُرُونَ النّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ» 2: 44(بقره، 44) «آيا مردم را به نيكى امر مىكنيد و خود را از ياد مىبريد».
و به وى خطاب مىرسد: اى خائن آيا از مخلوق من چيزى را مىطلبى كه در آن به خود خيانت كردهاى و عنان خود را رها ساختهاى» و نيز اين قول امام صادق عليه السّلام (در همان كتاب): «صاحب امر به معروف بايد داناى حلال و حرام باشد، به آنچه امر مىكند خود عامل باشد و از آنچه نهى مىكند باز ايستد، خيرخواه مردم و مهربان و با رفق و مداوا باشد، با گفتار نيك و بيان خوش آنان را دعوت كند، تفاوت اخلاق و حالات مردم را بشناسد، تا با هر كس فراخور حال و منزلت او رفتار نمايد، به مكر نفس و كيدهاى شيطان بصير و بينا باشد، بر آنچه به او مىرسد صبر كند، در پى انتقام جوئى و شكايت برنيايد، عصبيّت و حميّت به كار نبرد، نيّت خود را براى خدا خالص كند، از او كمك بخواهد و خشنودى او بجويد، و اگر با او مخالفت و جفا شد شكيبائى ورزد، و اگر با وى موافقت شد و امر و نهيش پذيرفته گشت سپاس گويد، كار خود به خدا واگذارد، و از عيب خود غافل نشود».
تنبيه: بدان كه كسى كه بايد امر و نهى كرده شود گرچه شرط است كه عاقل و بالغ باشد، امّا اين شرط در بيشتر اوامر و نواهى است نه در همه موارد زيرا كسى كه كودك يا ديوانهاى را ببيند كه شراب مىخورد بر او واجب است كه منعش كند و شرابش را بريزد. و همچنين اگر ديوانهاى را ببيند كه با ديوانهاى ديگر زنا مىكند يا با حيوانى جمع شده بايد او را منع كند، و حال آنكه لازم نيست
علماخلاقاسلامى ج : 3 ص : 327
چارپائى را كه به كشتزار كسى وارد شده و كشت او را تباه مىكند جلوگيرى كند، زيرا نام محتسب (كسى كه امر به معروف و نهى از منكر مىكند) در اين جا بر او صدق نمىكند و آن كه مورد نهى واقع مىشود بايد كار در حق او زشت و منكر باشد، و اين فقط در مورد انسان صادق است نه در مورد حيوانات.
|