علم‏اخلاق‏اسلامى ج : 3 ص : 271
فصل 4 ميان علماء آخرت و خداشناسان حسدى نسبت به يكديگر وجود ندارد
عوامل و اسبابى كه درباره حسد ذكر شد ميان اشخاصى است كه با يكديگر ارتباط دارند و از اين رو در مجالس و محافلى گرد مى‏آيند و در مقاصد و اغراضى مشترك و همسانند، و چون در غرض يا مسأله‏اى با يكديگر مخالفت نمايند، كينه‏ورزى پديد مى‏آيد، و در اين هنگام يك طرف مى‏خواهد طرف ديگر را تحقير و بر او تكبّر كند، و براى مخالفت با غرض وى در صدد مكافات بر مى‏آيد، و از دست يابى وى به نعمتى كه او را به مقصودش مى‏رساند ناخشنود است، و در اين حال حسد تحقّق مى‏يابد. و از اين رو در ميان دو شخصى كه در دو شهر دور از هم زندگى مى‏كنند حسد پيش نمى‏آيد زيرا رابطه‏اى با هم ندارند. و ليكن اگر در يكجا در جوار هم قرار گيرند و بر سر مسائل و مقاصدى با هم برخورد كنند و مخالفتشان آشكار شود، ميانشان دشمنى و كينه پديد مى‏آيد و بقيّه اسباب حسد برانگيخته مى‏شود. و نيز مى‏بينى كه هر صنفى به صنف خود حسد مى‏برد نه به ديگرى زيرا مقاصد يك صنف يكسان است و بر شغل و صنعت واحد مزاحم يكديگرند. پس عالم به عالم حسد مى‏برد نه به عابد، و تاجر به تاجر حسد مى‏برد نه به ديگرى، مگر به سببى ديگر غير از اشتراك بر آن حرفه. و همچنين هر كه حرص شديد بر حبّ جاه دارد و دوستدار آوازه و اشتهار در همه اطراف عالم است و شوق يكتائى و تفرّد در فنّ خود دارد،
علم‏اخلاق‏اسلامى ج : 3 ص : 272
با هر كسى كه در عالم در فنّى كه وسيله تفاخر اوست شريك و نظير باشد حسد مى‏ورزد.
و امّا منشأ همه اين‏ها دوستى دنياست، زيرا منافع دنيا به سبب تنگى و محدود و محصور بودن آنها محلّ نزاع و كشمكش مى‏شود، به طورى كه ممكن نيست منفعتى از مال و منصب به كسى برسد مگر آنكه از دست ديگرى بيرون رود. ولى آخرت، چون تنگى در آن نيست، نزاع و برخورد بين اهل آن پيش نمى‏آيد. مثال اين در دنيا علم و معرفت [به خدا] است كه از مزاحمت بر كنار است، و هر كه علم به خدا و صفات و افعال او و معرفت به نظام جهان را دوست دارد، هر گاه ديگرى نيز به آن معرفت داشته باشد حسد نمى‏برد. زيرا علم با بسيارى علما تنگ نمى‏شود و يك مطلب علمى براى هزار هزار عالم معلوم مى‏گردد، و هر يك از ايشان به معرفت خود شاد مى‏شود و از آن لذت مى‏برد، و شادى و لذت او به واسطه معرفت شخص ديگر كم نمى‏شود، بلكه به سبب كثرت اهل معرفت زيادتى انس و ثمره افاده و استفاده حاصل مى‏گردد. زيرا معرفت خدا دريائى وسيع و نامحدود است كه تنگى در آن نيست. و هر علمى با خرج كردن يعنى با آموزش به ديگرى و شريك ساختن همنوعان در آن افزون مى‏شود، و همين باعث فزونى لذت و سرور و شادمانى مى‏گردد. و همچنين است تقرّب و منزلت در نزد خداوند و شوق به نعمت‏هاى اخروى. و بزرگترين نعمت‏هاى الهى و بالاترين مراتب منزلت و قرب نزد خداى تعالى لذت لقاء اوست، و در آن هيچ جلوگيرى و مزاحمتى نيست، و اهل لقاء جا را بر يكديگر تنگ نمى‏كنند، بلكه با كثرت ايشان انس بيشتر مى‏شود.
از آنچه گفتيم معلوم شد كه: در ميان علماى آخرت حسدى نخواهد بود، زيرا آنان از كثرت و بسيارى شريكان خود در معرفت خدا و حب و انس او شاد و مسرور مى‏گردند، و حسد ورزى تنها در ميان علماى دنياست، و آنها كسانى هستند كه مقصودشان از علم طلب مال و جاه است. زيرا مال از اجسام و مادّيات است كه چون به دست كسى رسيد دست ديگران از آن تهى مى‏ماند. و جاه و رياست نيز چنين است زيرا كه وقتى دلها به بزرگداشت عالمى اقبال نمود از تعظيم ديگرى منصرف و يا كم مى‏شود، و همين سبب حسد در ميان ايشان مى‏گردد. اما اگر
علم‏اخلاق‏اسلامى ج : 3 ص : 273
دل آدمى از سرور و ابتهاج به معرفت خداوند پر شد مانعى نيست كه ديگران هم به آن معرفت دست يابند. اگر انسانى مالك همه آنچه در زمين است بشود ديگر چيزى باقى نمى‏ماند كه ديگران مالك شوند زيرا دايره امور مادى و دنيوى تنگ و محدود است. امّا علم را نهايت نيست، و اگر انسانى به بعضى از علوم عالم شود اين امر مانع آن نيست كه ديگران هم به آن عالم گردند.
پس روشن شد كه حسد به سبب مقصود بودن امرى است كه كفايت همه را نمى‏كند و خواست همگان را برنمى‏آورد. از اين رو ميان عارفان و خداشناسان و صاحبان مقامات برين الهى حسدى نيست زيرا در معرفت خداوند و نعمت‏هاى بهشت تنگى و محدوديت و مزاحمت وجود ندارد، و لذا خداى سبحان درباره ايشان مى‏فرمايد:
«وَ نَزَعْنا ما في صُدُورِهِمْ مِنْ غِلِّ اخْوانا عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلينَ» 15: 47(حجر، 47) «كينه [و حسدى‏] كه در سينه‏هايشان بوده به در آوريم و برادروار بر تختها روبروى هم قرار دارند».
بلكه بايد گفت كه حسد از صفات گرفتاران زندان دنياست.
پس اى دوست من، اگر بر خود مهربان باشى و آبادى و راحت سراى آخرت بخواهى نعمتى را طلب كن كه مزاحمتى براى آن نيست و لذّتى را بجو كه چيزى آن را تيره و مكدّر نكند. و آن لذت جز معرفت خدا و حب و انس به او و از همه گسستن و به جناب قدس او پيوستن نيست. و اگر از چنين حالتى لذت نمى‏برى و به آن اشتياق ندارى و لذتهاى تو منحصر است به امور حسّى و وهمى و خيالى، بدان كه جوهر ذات تو معيوب و از عالم انوار محجوب است، و بزودى با چهارپايان و شياطين قرين و محشور خواهى شد و در اسفل السّافلين با آنها در غل و زنجير خواهى بود. و مثل تو در عدم درك اين لذت همچون كودك و عنّين است كه لذت جنسى را ادراك نمى‏كند. پس همان گونه كه اين لذت مخصوص مردان سالم است، همچنين ادراك لذت معرفت مخصوص مردانى است كه:
«لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ» 24: 37(نور، 37)
علم‏اخلاق‏اسلامى ج : 3 ص : 274
«هيچ گونه تجارت و داد و ستدى ايشان را از ياد خدا مشغول نمى‏سازد».
و ديگران به اين لذت مشتاق نيستند، زيرا شوق بعد از چشيدن لذت است، و هر كه لذت معرفت را نچشيده باشد به آن شناسائى ندارد، و هر كه نشناسد مشتاق نمى‏شود، و هر كه مشتاق نباشد نمى‏جويد، و هر كه نجويد ادراك نمى‏كند، و هر كه معرفت را در نيابد از مقام علّيّين رانده و مطرود و از مجاورت مقرّبان محروم خواهد بود، و با محرومان در تنگترين دركات زندان دوزخ محبوس خواهد شد:
«وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطانا فَهُوَ لَهُ قَرينْ» 43: 36(زخرف، 36) «و هر كه از ياد خداى رحمان روى بر تابد شيطانى را به او گماريم كه قرين وى باشد.»