علم‏اخلاق‏اسلامى ج : 3 ص : 256
از آنهاست:
حسد
حسد، آرزوى زوال نعمت از برادر مسلمان است از نعمتهائى كه صلاح او باشد. امّا اگر زوال نعمت را از او نخواهد بلكه مثل آن را براى خود بخواهد «غبطه و منافسه» است. و اگر زوال چيزى را از كسى بخواهد كه صلاح او نيست آن را «غيرت» خوانند.
بيان تفصيلى آن اين است كه اگر انگيزه حسد صرفا حرص بر اين باشد كه آن نعمت به تو برسد، اين از پستى و زبونى قوه شهويّه است، و اگر انگيزه آن تنها رسيدن مكروهى به محسود باشد از رذائل قوه غضب است، و از نتايج كينه - توزى است كه آن هم از نتايج خشم است، و اگر باعث آن تركيبى است از هر دو، اين از پستى و زبونى هر دو قوّه است. و ضدّ حسد، نصيحت و خيرخواهى است يعنى خواستن دوام نعمت خداوند بر برادر مسلمانت، كه صلاح او در آن است.
و شكّى نيست كه حكم قطعى به اينكه اين نعمت صلاح است يا فساد ممكن نيست. چه بسا كه چيزى در آغاز و در نظر اول نعمت شمرده شود و سرانجام بر صاحب خود و بال و فساد باشد. پس ملاك و مناط در اين امر ظن و گمان غالب است، و بنابراين اگر ظنّ غالب اين است كه به صلاح اوست، خواستن زوال آن حسد است و خواستن دوام و بقاء آن خيرخواهى است، و آنچه گمان رود كه موجب فساد باشد، خواستن زوال آن غيرت است. امّا آنچه صلاح و فساد آن بر تو مشتبه است زوال و بقاء نعمت را براى برادرت مخواه مگر اينكه آن را به شرط صلاح مقيّد كنى تا از حكم حسد رهايى يابى و حكم خيرخواهى برايت حاصل شود. و معيار در نصيحت و خيرخواهى اين است كه آنچه را براى خود مى‏خواهى براى برادر خود نيز بخواهى و آنچه را براى خود نمى‏خواهى و نمى‏پسندى براى او نيز نخواهى و نپسندى. و معيار در حسد اين است كه آنچه را براى خود نمى‏خواهى براى او بخواهى، و آنچه را براى خود مى‏خواهى براى او نخواهى.