علم‏اخلاق‏اسلامى ج : 3 ص : 172
فصل 23 سرّ وجوب زكات و فضيلت ديگر انفاق‏ها
سرّ وجوب زكات، بلكه سرّ فضيلت مطلق بذل و انفاق مال، سه چيز است:
اول - اينكه توحيد و خداپرستى تامّ و تمام اين است كه انسان موحّد محبوبى به غير از خداى يكتا نداشته باشد، زيرا محبّت شركت برنمى‏دارد، و توحيد زبانى چندان سودى ندارد، و قدر و درجه محبّت به جدائى و گذشتن از محبوبان ديگر شناخته مى‏شود، و اموال در نزد مردم محبوب است، زيرا وسيله بهره‏گيرى ايشان از لذات دنياست، و به جهت اين بهره‏مندى به اين عالم انس گرفته‏اند، و از مرگ ترسان و گريزانند، با اينكه مرگ وسيله لقاء محبوب است، پس در ادّعاى صدق محبّت كامل به خداى تعالى امتحان ايشان به مفارقت و دست برداشتن از يكى از محبوب‏ها، يعنى مال، است. و از اين رو خداى سبحان مى‏فرمايد:
«انَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ انْفُسَهُمْ وَ امْوالَهُمْ بِانَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ» 9: 111.
(توبه، 111) «خدا از مؤمنان جانها و مالهايشان را خريد به اينكه [در عوض‏] بهشت از آنها باشد».
و براى فهم اين سرّ در بذل اموال مى‏گوئيم: مردم به حسب درجاتى كه در
علم‏اخلاق‏اسلامى ج : 3 ص : 173
توحيد و محبّت خدا دارند بر سه قسم‏اند: گروهى كه در توحيد كاملا صادقند و از عهده عهد خود برآمده‏اند، و در دل بجز يك دوستى - حبّ خدا - محبّت ديگرى را راه نداده‏اند. بنابراين از اموال خود دست شسته و دل برداشته‏اند، و چيزى از درهم و دينار و ديگر مالها نمى‏اندوزند، و متعرّض وجوب زكات نمى‏شوند، تا آنجا كه از يكى از ايشان پرسيدند كه در دويست درهم چقدر زكات است؟ گفت:
امّا بر عوام - به حكم شرع - پنج درهم، و امّا بر ما بذل همه مال واجب است.
و از حضرت صادق عليه السّلام سؤال كردند: «در چقدر مال زكات واجب است؟ فرمود: امّا زكات ظاهر (واجب)، در هر هزار درهم بيست و پنج درهم، و امّا زكات باطن، اين است كه هر چه برادر [مؤمن‏] تو به آن از تو نيازمندتر باشد خود را ترجيح ندهى».
و طايفه‏اى هستند كه درجه‏اى پائين‏تر از گروه اول دارند. اينان مال خود را نگه مى‏دارند، و لكن در موقع نياز مردم به مصرف خيرات مى‏رسانند، و قصدشان از نگهدارى مال انفاق و خرج كردن به قدر حاجت است نه خوشگذرانى و تنعّم، و زياده بر قدر حاجت را در راههاى نيكى و خير صرف مى‏كنند: اينان نيز بر قدر واجب از زكات و خمس بسنده نمى‏كنند، بلكه همه انواع نيكى و خير يا بيشتر آنها را بجا مى‏آورند.
و قسمتى هستند كه به اداى واجب بسنده مى‏كنند و لكن چيزى از آن كم نمى‏كنند و اين پائين‏ترين درجه و كمترين مرتبه است، و آن درجه عوام علاقه‏مند به مال است، كه از حقيقت و فايده آن جاهلند و محبّتشان به آخرت ضعيف است.
دوم - پاكسازى نفس از رذيلت بخل كه از مهلكات است - چنانكه گذشت - و اين رذيله از راه تكرار بذل مال بر طرف مى‏شود تا اينكه صفت جود و بخشش عادت شود، زيرا دوستى چيزى جز به مجبور ساختن نفس بر مفارقت آن از دل بيرون نخواهد رفت، تا آن صفت به صورت عادت در آيد. و بنا بر اين انفاق صاحب خود را از پليدى بخل هلاك كننده پاك مى‏سازد، و اين پاكسازى به قدر بذل و به اندازه شادى و خوشحالى او به انفاق در راه خداى تعالى حاصل مى‏شود.
علم‏اخلاق‏اسلامى ج : 3 ص : 174
سوم - شكر نعمت، كه خدا را بر بنده حقّ نعمت وجود و نعمت مال است.
عبادات بدنى شكر نعمت بدن، و عبادات مالى شكر نعمت مال است.
و چقدر زشت است كه مسلمان توانگر مسلمان بينوا را ببيند كه در تنگى معيشت و در حال نيازمندى است، آنگاه نتواند خود را وادار كند كه شكر خداى تعالى بر بى‏نيازى از ديگران و نياز ديگران به او را به جا آورد، به اينكه يك دهم يا يك چهلم مال خود را بدهد.